تلاش ترکیه برای رهبری جهان اسلام
امپراطوری عثمانی احیا میشود
10 Aug 2011
■ علی مهتدی
صبح روز 20 می 1876، سلطان عبدالعزیز پادشاه سالخورده امپراطوری عثمانی از پنجره کاخ خود تصویری را تماشا میکرد که چیزی جز نوید یک پایان نبود. بسیاری از مردم با شغلهای مختلف و متعلق به طبقات گوناگون به خیابانها ریخته بودند و نسبت به شرایط وخیم اقتصادی و سیاسی این امپراطوری بزرگ، اعتراض داشتند.
یک سال قبل از این تاریخ، سلطان عبدالعزیز ورشکستگی مالی بزرگترین امپراطوری جهان اسلام پس از حکومت خاندان عباسی را اعلام کرده بود و این روند چند ماه بعد منجر به قطع حقوق کارمندان دولت شده بود.
عبدالعزیز قول داد تا به مطالبات مردم رسیدگی کرده و شرایط اقتصادی را بهبود بخشد، اما صبر نیروهای نظامی عثمانی لبریز شده بود. 29 می 1876 و تنها 9 روز بعد از تظاهرات مردمی، گروهی از افسران به کاخ ریخته و عبدالعزیز را از مقام پادشاهی عزل کردند تا امپراطوری عثمانی پس از آن وارد روند سقوط شود؛ سقوطی که 43 سال بعد به ثمر نشست و اروپا را از شر دشمن چند صد ساله خود رها کرد.
این روزها نگاهی به تحرکات دولتمردان ترکیه و نقشی که این کشور در منطقه ایفا میکند، این باور را ایجاد میکند که گویی امپراتوری عثمانی از زیر آواری یکصد ساله بر میخیزد و جایگاه خود را بار دیگر در منطقه به دست میآورد. تنها تا چند سال قبل، ترکیه وزن خاصی در منطقه نداشته و بازیگران اصلی خاورمیانه جز ایران، عربستان و سوریه نبودند، اما میراثداران مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) چند سالیست که سیاستهای خود را تغییر داده و به دنبال ایفای نقشی به مراتب مهمتر در منطقه آشوبزده و همواره حساس خاورمیانه هستند.
پرده اول: ورود به مذاکرات صلح
ترکیه تحرکات نوین خود را با ورود به مذاکرات صلح خاورمیانه شروع کرد. اسراییل و غرب که به این نتیجه رسیده بودند که بدون سوریه و جلب نظر این کشور، قادر به خاموش کردن جبهههای فعال علیه خود نیستند؛ تصمیم گرفتند تا با دمشق وارد مذاکرات صلح شوند، اما راضی کردن دمشق به شروع این مذاکرات امری به غایت دشوار بود. غرب هر اندازه که تلاش میکرد تا با ارائه امتیاز به نظام سوریه، این کشور را از همپیمانی با ایران جدا کند، موفق نمیشد تا سرانجام راه تحریم و انزوای آن را در پیش گرفت.
پنجم سپتامبر 2007، اسراییل از طریق اطلاعات گرانبهایی که از علیرضا عسگری (از فرماندهان سابق سپاه که ناپدید شده و بعدها گفته شد به آمریکا پناهنده شده است) به دست آورده بود، نیروگاه اتمی در حال تاسیس دیرالزور در سوریه را هدف بمباران جنگندههای خود قرار داد و آن را به کلی نابود کرد. این حمله که در نتیجه ماهها رایزنی میان تلآویو و واشنگتن صورت گرفته بود، باعث شد تا سوریه سرانجام به مذاکره غیرمستقیم با اسراییل با میانجیگری ترکیه تن دهد.
رسانههای اسراییلی بعدها فاش کردند که ایهود اولمرت و بشار اسد پس از چندین جلسه بحث و گفتگوی غیرمستقیم به نتیجه رسیدند که به شکل رسمی شروع مذاکرات مستقیم را اعلام کنند. رجب طیب اردوغان میانجی شد تا اسد و اولمرت به مدت چهار ساعت تلفنی با یکدیگر صحبت کنند؛ اما به فاصله دو روز همه چیز به هم ریخت و با شروع حمله نظامی اسراییل به نوار غزه، مذاکرات نیز برای همیشه به محاق فراموشی پیوست.
از این نقطه به بعد، ترکیه سیاستی را در پیش گرفت تا میان ملتهای مسلمان منطقه جایگاهی بیابد. آنکارا که پیش از این از مهمترین همپیمانان اسراییل محسوب میشد، وارد تنشی بیسابقه با تلآویو شد.
اردوغان در اجلاس دافوس، شیمون پرز رییسجمهور اسراییل را به باد انتقاد گرفته و جلسه را در اعتراض نسبت به آنچه «جنایت اسراییل علیه بشریت در غزه» خواند، در حالی ترک کرد که عمرو موسی دبیرکل اتحادیه عرب کماکان در آن جلسه باقی ماند.
همین تصویر کافی بود تا اردوغان و کشورش ظرف یک شب در نظر اعراب و مسلمانان منطقه به قهرمانی تبدیل شود که در سکوت دهشتناک رهبران عربی، از حقوق مسلمانان در مقابل اسراییل دفاع میکند. چند ماه بعد، حمله اسراییل به کشتی صلح حامل کمکهای انساندوستانه ترکیه به مردم غزه که منجر به کشته شدن نه سرنشین این کشتی شد، روابط ترکیه و اسراییل را به شدت تیره کرده و جایگاه این کشور را نزد مردم منطقه بالاتر برد. اردوغان به صراحت خواستار عذرخواهی رسمی دولت اسراییل و پرداخت غرامت شد، امری که تلآویو به شدت با آن مخالفت کرد.
اما آیا واقعا روابط ترکیه و اسراییل بحرانی شده بود یا این تحرکات صرفا اقداماتی با این هدف بود که جای پای ترکیه در منطقه تقویت شود؟ تاریخ معاصر ایران در زمان حکومت محمدرضا پهلوی نمونه خوبیست تا بتوان آن را با سیاست اسراییلستیزی جدید ترکیه مقایسه کرد.
اوری لوبرانی سفیر اسراییل در تهران (1352 تا 1357) میگوید در بیست سال آخر حکومت شاه، وی تقریبا با تمامی مقامات اسراییلی از بنگوریون تا پرز در تهران دیدار کرد. شاه برای ارتباط با اسراییل شرط کرده بود که تمامی ملاقاتها باید محرمانه باقی بماند. به گفته اسدالله علم، در بخشی از این قبیل مذاکرات، شاه خواستار اعمال نفوذ لابی اسراییل در رسانههای جهانی برای بهبود وجهه خود میشود و در ادامه خطاب به لوبرانی میگوید «البته انتظار نداشته باشید که ما لحن علنی خود در قبال شما را تغییر دهیم. ایران کماکان در مجامع بینالمللی علیه اسراییل رأی داده و آن را محکوم خواهد کرد».
پرده دوم: مبارزه با تروریسم
با حمله آمریکا و همپیمانانش در سال 2001 به افغانستان، فصل جدیدی در خاورمیانه تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» شروع شد. در آن زمان وجود دشمنی مشترک به نام طالبان باعث نزدیکی ایران و آمریکا و همکاری امنیتی این دو دشمن دیرین در این زمینه شد. این همکاری دو سال بعد عراق نیز تکرار شد و آمریکا به این صرافت افتاد تا باب مصالحه را بر روی ایران گشوده و از تهران به عنوان نوک پیکان مبارزه با تروریسم سلفیها در منطقه استفاده کند.
این گمانهزنی بسیار تقویت شده که ترکیه با توجه به دو موضوع حساس آوارگان سوری و مساله کردها، در صدد دخالت نظامی در سوریه است و اردوغان تصمیم دارد تا شروع نقش تاثیرگذار و نفوذ ترکیه در منطقه را با حملهای نظامی به سوریه، رسما اعلام کند
آنچه که پس از آن رخ داد، به کلی برخلاف توقعات آمریکاییها بود. ایران که سیاست خارجی خود را بر دشمنی با آمریکا قرار داده بود، نمیتوانست وارد روندی با این کشور شود که تداعیگر همپیمانیهای سابق بود. واکنش آمریکا در برابر این دو دلی و تردید ایران بسیار تند بود و ایران بلافاصله از طرف دولت بوش در «محور شرارت» جای گرفت.
منابع آمریکایی پس از آن فاش کردند که ترکیه از فرصت استفاده کرده و سعی کرد به آمریکا بقبولاند که گزینه بهتری برای مبارزه با تروریسم است؛ چرا که ایران در نهایت کشوری شیعیست که استفاده از آن برای مبارزه با سلفیگری اهل سنت، میتواند نتایج فاجعهباری در منطقه بر جای بگذارد.
طرح «خاورمیانه جدید» این بار در شرایطی دگرگون شد که ترکیه نقشی غیرقابل انکار در آن ایفا میکرد. اردوغان توانست غرب را قانع کند که با توجه به ضعف روزافزون عربستان، بلندپروازیها و تخریبهای ایران و همچنین از بین رفتن جایگاه رهبری مصر در جهان عرب و اسلام؛ این مهم بر عهده ترکیه گذاشته شود تا پرچمدار جهان اسلام شود و بدین ترتیب گذرگاه عبوری برای غرب به خاورمیانه باشد و در مقابل از امکانات مالی و قدرتی بیش از پیش برخوردار شود.
بدین ترتیب نقش ترکیه در عراق افزایش مییابد و همزمان با شروع تحولات در سوریه و اعتراض مردمی علیه حاکمیت بشار اسد، ترکیه از شرایط استفاده کرده و لحنی بیسابقه در مقابل همپیمان سابق خود سوریه را در پیش میگیرد.
پرده سوم: رهبری، عملی میشود
پس از آنکه جامعه بینالملل در نتیجه فشارهای روسیه و چین قادر به تصمیمگیری در قبال حوادث سوریه نشده و حتی از صدور قطعنامه در شورای امنیت نیز عاجز ماند؛ نوبت به اجرای سیاست جدیدی به رهبری ترکیه رسید.
رجب طیب اردوغان که از ابتدای اعتراضات مردمی در سوریه از اسد میخواست تا روند اصلاح را در پیش گرفته و از سرکوب مردم خودداری کند؛ به ناگاه لحنی بسیار تند و بیسابقه به خود گرفته و اعلام کرد که «صبر ترکیه در ازای حوادث سوریه تمام شده است».
در ادبیات سیاسی هنگامی که دولتی از پایان یافتن صبرش سخن میگوید، قاعدتا این تهدید را با اقدامی عملی همراه خواهد ساخت، چرا که چنین عبارتی به مراتب فراتر از محکومیتهای عادی است که جهان این روزها در قبال سوریه در پیش گرفته است.
احمد داود اوغلو وزیر خارجه ترکیه ابتدا با هیلاری کلینتون همتای آمریکایی خود مذاکره کرده و سپس اعلام میکند که برای انتقال پیام تند و قاطع ترکیه، عازم دمشق است. آمریکا نیز همزمان این موضوع را عنوان میکند که پیام مهمی را از طریق وزیر خارجه ترکیه به اسد منتقل خواهد کرد.
همزمان با سفر وزیر خارجه ترکیه به دمشق، سه هیئت بینالمللی دیگر نیز در این کشور حضور دارند. برزیل، آفریقای جنوبی و هند به عنوان سه عضو شورای امنیت، هیئتهایی را به دمشق ارسال کردهاند تا اسد را تشویق به توقف خشونتها و در پیش گرفتن روند اصلاحات کنند، اما ملاقاتهای این هیئتها با رییسجمهور سوریه هیچکدام بیشتر از نیم ساعت به طول نمیانجامد در صورتی که دیدار اسد و وزیر خارجه ترکیه نزدیک به چهار ساعت طول کشید.
این گمانهزنی بسیار تقویت شده که ترکیه با توجه به دو موضوع حساس آوارگان سوری و مساله کردها، در صدد دخالت نظامی در سوریه است و اردوغان تصمیم دارد تا شروع نقش تاثیرگذار و نفوذ ترکیه در منطقه را با حملهای نظامی به سوریه، رسما اعلام کند.
منابع آگاه در ترکیه خبر دادهاند که یکی از دلایل استعفای دستهجمعی فرماندهان ارتش ترکیه و پذیرش این استعفا از طرف اردوغان و سپس تعیین فرماندهان جدید با فاصلهای بسیار کم از آن استعفا، به اختلاف این افسران با دستگاه سیاسی ترکیه باز میگردد چرا که ارتش معتقد است دخالت نظامی در سوریه به سود منافع ترکیه نیست.
مقامات سوریه که پیش از ورود احمد داود اوغلو گفته بودند چنانچه ترکیه پیامی تند برای سوریه دارد، دمشق نیز پاسخ آن را به تندی خواهد داد، پس از خاتمه سفر وزیر خارجه ترکیه، سکوت را ترجیح داده و در مورد این سفر هیچ اظهارنظری نکردند. تصویر دیدار وزیر خارجه ترکیه با ولید المعلم همتای سوری وی، برای بسیاری یادآور دیدار بولنت اجاوید نخستوزیر ترکیه و طه یاسین رمضان معاون اول رییسجمهور عراق اندکی قبل از حمله نظامی به عراق بود. دیداری که در آن حکومت صدام حسین، پیام ترکیه را جدی تلقی نکرده و سرانجام سقوط کرد.
هنگامی که سلطان عبدالعزیز توسط نظامیان ترک از پادشاهی خلع شد، اشتباهی در امپراتوری عثمانی رخ داد، بطوریکه ارتش برای تأمین نظر غرب؛ مراد پنجم را که در اروپا مشغول انتشار روزنامههایی در دفاع از آزادی بود، به ترکیه بازگردانده و وی را بر اورنگ سلطنت نشاند. مراد پنجم که اساسا برای سلطنت آموزش ندیده و بیشتر فعالی سیاسی بود، تنها چند ماه بعد به علت جنون از پادشاهی کنار گذاشته شد و ترکیه دیگر هرگز به دوران اوج خود بازنگشت. این روزها رهبران ترکیه از ضعف مفرط رقبایی چون ایران، مصر و عربستان استفاده کرده و از راههایی دیگر سعی در جلب نظر غرب برای احیای امپراطوری خود استفاده میکنند. راههایی که در آن اردوغان، مشغول جبران اشتباهات مراد پنجم است.

کلیدواژه ها: اردوغان, ترکیه, جهان اسلام, رهبری, سوریه, علی مهتدی |
