نگاهی به کارنامه هاشمی
هاشمی در کجا قرار دارد؟
10 Mar 2010
■ رضا جمالی
اکبر هاشمی رفسنجانی، روحانی و سیاستمدار حرفهای، چهارمین رئیسجمهور ایران بین سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶خورشیدی و رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین رئیس مجلس خبرگان رهبری است که به عنوان یکی از پرنفوذترین شخصیتهای سیاسی تاریخ جمهوری اسلامی شناخته میشود.
هنوز نمیتوان به طور کامل اذعان کرد که چه حوادثی در پشت صحنه قدرت میان او و رقبایش اتفاق افتاد که اینگونه نفر دوم نظام در مخمصه سیاسی قرار گرفت. اکبر هاشمی در تمام دوران حیات سیاسیاش به مرد “مذاکره در خفا” شهرت داشته و از اظهار نظر صریح و بیپرده درباره وقایع مهم سیاسی و اجتماعی همواره پرهیز کرده بود؛ اما وی پس از اقامه آخرین خطبه نماز در ۲۶ تیر امسال که اولین سخنرانی او از تریبون نماز جمعه پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم بود و سپس غیبت در مراسم تنفیذ و تحلیف محمود احمدینژاد، موقعیت سیاسی خود را متحول دید.
در واقع ورود هاشمی به جاده تنش با رقبایش، در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری رخ داد؛ جائیکه که محمود احمدینژاد در یک مناظره بیسابقه در رسانه ملی با رقیب خود میر حسین موسوی، اتهاماتی چون فساد اقتصادی را به خانوادهٔ هاشمی رفسنجانی وارد ساخته و وی را بنیانگذار اشرافیت خواند و از او به عنوان حامی اصلی موسوی یاد کرد. این اتهامات با واکنشهای رفسنجانی روبرو شد و او خبر از پیگرد قضایی احمدینژاد داد.
با این حال هنوز هم برای بسیاری از مردم عادی، موضع سیاسی واقعی هاشمی در پردهای از ابهام قرار دارد. از نظر اصلاحطلبان، مهمترین بلوغ سیاسی هاشمی در حوادث پس از انتخابات، در نماز جمعه 26 تیرماه سال جاری اتفاق افتاد. در مهمترین تریبون عبادی ـ سیاسی که طی سی سال گذشته عمدتا در اختیار جناحی از روحانیان بوده که تفکرات سنتی داشته و عمدتا محافظهکارانی منتقد هرگونه تحول سیاسی و اجتماعی جدی در ایران هستند، وی برای نخستین بار اظهاراتی مخالف دیدگاههای آیتالله خامنهای درباره حوادث بعد از انتخابات بیان داشت که همین امر او را دقیقا در اردوگاه اصولگرایان و اقتدارگرایان به عنوان “پدرخوانده ” اصلاحطلبان معرفی کرد و عاقبت کار برای او، حمله رسانهای بیسابقه از سوی اقتدارگرایان بود.
موقعیت سیاسی فعلی هاشمی مانند دیگر روحانیان و سیاستمدارانی شده که در گذشته حاکمیت هر وقت خواسته به آنها موقعیت و اقتدار داده و هرگاه هم که خواسته آن را پس گرفته است. با اینکه وی ریاست دو نهاد قدرتمند حاکمیت یعنی مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری را دارد؛ اما فقط سایهای از آن هاشمی قدرتمند دو دهه گذشته بر این دو نهاد وجود دارد.
یکی از عواملی که در چند سال اخیر باعث افول دولت او در حاکمیت شده، رابطه نه چندان صمیمی و راهبردی او با فرماندهان جدید سپاه پاسداران است. او در بدو تاسیس سپاه، نماینده شورای انقلاب در این نهاد نظامی بود و در دوران جنگ هم رابطه تنگاتنگی با نیروهای نظامی از جمله سپاه داشت. با پایان جنگ و درگذشت آیتالله خمینی و روی کار آمدن آیتالله خامنهای، وی جانشینی فرماندهی کل قوا را به رهبر جدید واگذار کرد؛ اما در طول هشت سال دوران ریاست جمهوریش، موقعیتهای اقتصادی زیادی را برای سپاه و بسیج فراهم نمود و قرارگاه ثروتمند خاتم الانبیاء که هم اینک در کشور در حال اجرای پروژههای چند صد میلیون دلاری است، در زمان هاشمی وارد عرصه اقتصادی کشور شدند.
اما از آن سو، آیتالله خامنهای هم با تغییرات زیادی که در چند سال گذشته در سطح اطلاعاتی و فرماندهی کل نیروهای مسلح به ویژه سپاه پاسداران به وجود آورده، توانسته است که هدایت راهبردی این نیروی نظامی را تقریبا در اختیار خود بگیرد.
در دهه نود میلادی با تشکیل حزب کارگزاران سازندگی که بیشتر اعضای آن تکنوکراتها و از همفکران هاشمی بودند، آنان موفق شدند که در انتخابات مجلس رای چشمگیری بدست آورند. در آن زمان یحیی رحیم صفوی فرمانده وقت سپاه در یک سخنرانی تهدیدآمیز اعلام کرد که نباید اجازه داد که لیبرالها وارد مجلس شوند. از آن زمان هرگاه که لازم بوده سپاه پاسداران با صدور بیانیه، رقبای سیاسی و غیر همسوی آیتالله خامنه ای را تهدید کرده است. از این دست اقدامات سپاه را میتوان در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و نیز حوادث پس از انتخابات اخیر به روشنی مشاهده کرد، اقدامات سلبی که بیشک بدون اذن رهبر نظام نمیتوانسته صورت بگیرد.
اما یکی از مسائل مهمی که هاشمی علیرغم بازیخوانیهای حرفهای در عرصه سیاسی، نتوانست پیشبینی کند، رو در رو قرار گرفتن این چنینی با آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی است. به درستی مشخص نیست که چه مسائل پشت پرده ای در طول سالهای گذشته میان او و خامنهای رخ داده که به قولی رهبر نظام راه خودش را از هاشمی جدا کرده است. به اعتقاد بسیاری در طول ماههای گذشته هرگاه که رهبر جمهوری اسلامی از “سکوت خواص” گلایه و یا به آنها کنایههای نیشداری زده است، بیشتر نگاهها به سمت هاشمی رفسنجانی رفته است.
با این حال هنوز به نظر نمیرسد که رهبر جمهوری اسلامی بخواهد با دست خودش اقدام به حذف کامل هاشمی کند و بیشتر مایل است این کار توسط گروههای سیاسی رقیب وی صورت گیرد. به طور مثال میتوان از احمدینژاد و حامیان فکریاش در مدرسه حقانی و نیز مریدان تحت امر مصباح یزدی در سازمانی موسوم به “مؤسسه آموزشی و پژوهشی آیتالله خمینی” در قم نام برد. مصداق این سخن را میتوان در اظهارات قاسم روانبخش سردبیر نشریه تندرو پرتو سخن دید که میگوید: “حذف هاشمی رفسنجانی از صحنه سیاسی کشور کاری دور از دسترسی نیست” و ادامه میدهد که “کسی هاشمی رفسنجانی را از حضور در نماز جمعه حذف نکرد؛ بلکه او خودش، خودش را از این موهبت الهی حذف کرد”. او ادامه میدهد: “هاشمی رفسنجانی همیشه بر اساس هواشناسی سیاسی موضع میگیرد و به همین دلیل وی طی شش ماه آینده بدون شک از صحنه سیاسی کشور کنار خواهد رفت”.
“اما نکته مهم و قابل تامل در این میان، حضور و تاثیر اقدامات حاشیهای فرزندان هر دو مقام قدرتمند نظام است که به ویژه در حوادث پس از انتخابات به دفعات از آنان به عنوان عوامل پشت پرده نام برده شده است.
نوع روابط و مناسبات در حاکمیت جمهوری اسلامی به مراتب پیچیدهتر از آن است که بتوان تمام زوایای پنهان و تاریک آن را نورافشانی کرد و به نظر میرسد که هزاردستان پردهنشین در این نظام بیش از آن چیزی است که ما در خبرها میخوانیم
در طرف هاشمی رفسنجانی، فعالیتهای دو فرزندش فائزه و مهدی بیش از پیش به نظر آمد. اقتدارگرایان از مهدی هاشمی به عنوان یکی از صحنهگردانان حوادث پس از انتخابات نام میبرند. گشودن یک پرونده قضایی علیه او در دادگستری تهران از سوی اقتدارگرایان به خاطر آنچه “تخلفات مالی و سیاسیاش” نامیدند، میتواند یکی از دلایل خروج مهدی هاشمی از ایران و اقامت در انگلستان باشد. گر چه گفته شده است که وی حامل مدارک و اسناد محرمانه دوران جنگ و دوران سازندگی است که در صورت به خطر افتادن خانواده هاشمی در ایران از آنها به عنوان برگهای برنده علیه مخالفان استفاده میکند. اما فائزه هاشمی که در میان دختران هم سنخ پدرش در نظام کمی متفاوت به نظر میرسد، ضمن حمایت آشکار از جنبش سبز، همواره در راهپیماییهای اعتراضی جنبش حاضر شده و این حضور به مذاق اردوگاه مقابل اصلا خوش نیامده است. او معتقد است که خواستههای پدرش، همان خواستههای جنبش سبز است؛ اما در عین حال افزوده که اکبر هاشمی به روش خود بر سر حقوق مردم «ایستادگی» میکند.
اما در آن سوی میدان از مجتبی خامنهای فرزند دوم آیتالله خامنهای به عوامل فرد تاثیرگذار و پر نفوذ پشت پرده بیت رهبری نام برده میشود که به اعتقاد گروهی از معترضین به نتایج انتخابات، یکی از آمران “سرکوب”معترضان در حوادث پس از انتخابات است. بر اساس شنیدههایی که هنوز تایید نشده او از تصمیمگیرندگان اصلی در قرارگاه ثارالله سپاه است که حفاظت از تهران و بطور کلی مهار اعتراضهای خیابانی به این قرارگاه نظامی امنیتی سپرده شده است.
در این میان نباید فراموش کرد که نوع روابط و مناسبات در حاکمیت جمهوری اسلامی به مراتب پیچیدهتر از آن است که بتوان تمام زوایای پنهان و تاریک آن را نورافشانی کرد و به نظر میرسد که هزاردستان پردهنشین در این نظام بیش از آن چیزی است که ما در خبرها میخوانیم.
با این حال از هاشمی رفسنجانی زمانی به عنوان دومین شخصیت قدرتمند جمهوری اسلامی نام برده میشد؛ اما با روی کار آمدن بازیگران جدید در حوزه قدرت نظام و پیرو آن تغییر شرایط سیاسی ایران، موقعیت او دستخوش تحولات جدی شده و به این ترتیب تلاشهای پشت پرده او اگر هم ادامه داشته باشد برخلاف سالهای گذشته دیگر تعیینکننده نخواهد بود.

کلیدواژه ها: خامنهای, هاشمی |
