برای پویایی جنبش سبز چه باید کرد؟ ـ گفتگو با علیاکبر موسوی خوینی ـ دو
جمهوری اسلامی با این ساختار، اصلاحپذیر نیست
25 May 2011
■ مژگان ابراهیمی ـ شروین نکویی
نزدیک به دو سال از آنچه به نام جنبش سبز در تاریخ ایران ثبت خواهد شد، میگذرد. این جنبش که نتیجه مستقیم انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و پافشاری میرحسین موسوی و مهدی کروبی به عنوان دو نامزد معترض و سپس حمایت بخش قابل توجهی از جامعه با آنها شکل گرفت، پس از سه دهه موفق شد تا اقشار مختلف مردم ایران را در تهران و شهرهای بزرگ دیگر را بار دیگر به خیابانها آورد تا احیای حقوق سیاسی و شهروندی خود را استیفا کنند. مردم ایران گویی بسان انقلاب ۱۳۵۷ اعتقاد داشتند که سرنوشت سیاسی کشور به دست آنها و در خیابانها تعیین خواهد شد.
اما در دیگر سو، حکومت جمهوری اسلامی موفق شد با استفاده از خشونت در مقابل تظاهر کنندگان و حبس و حصر کادر اصلی اتاق فکر دو نامزد ریاست جمهوری و به موازات آن ایجاد جو پلیسی ـ نظامی، سرانجام پس از ماهها جنگ و گریز با مردم معترض به اعتراضات پایان دهد. آنچه مسلم است اینکه دو سال پس از آغاز جنبش سبز از نارضایتی شدید جمع کثیری از مردم نسبت به عدم وجود حقوق شهروندی کاسته نشده است. اما از سوی دیگر کنشهای سرنوشتساز فعالان این جنبش اعم از تظاهرات، اعتصابات و کار تشکیلاتی سیاسی به حداقلی از آنچه که باید باشد، افول کرده است.
چه راهحلها و راهبردهایی پیش پای جنبش سبز و برای به ثمر رسیدن نهال امیدی که این جنبش در دل آزادیخواهان ایران کاشته، در پیش رو داریم؟ تهران ریویو در آستانه سالروز حضور میلیونی مردم ایران با هدف حقخواهی و بازپسگیری حقوق شهروندی و مدنی خود به گفتگو با نظریهپردازان و اساتید ایرانی میپردازد.
در دومین بخش از این سلسله گفتگوها، میزبان علیاکبر موسوی خوینی نماینده مجلس ششم هستیم. وی معتقد است که باید اهداف جنبش مردمی به وضوح مشخص باشد و سپس برای دستیابی به این اهداف، پافشاری کرد.
بعد از چند ماه خاموشی جنبش سبز، تظاهرات 25 بهمن ماه نشان از آغاز دور تازه ای از مبارزات مردم و گسترده شدن دایره مطالبات جنبش سبز داشت. اما آنچه باید به آن توجه داشت این است که آیا حضور خیابانی مسالمت آمیز و عاری از خشونت، بدون جنبه های تئوری و عملی استراتژیک منجر به زیر کشیدن دیکتاتوری و برقراری حکومتی دموکراتیک خواهد شد؟ به عبارت دیگر نداشتن تئوری و برنامه ریزی استراتژیک تا چه حد به سرگردانی و شکست یک جنبش مدنی منجر خواهد شد؟
به نظرم استفاده از حرکت های اعتراضی در خیابان یک تاکتیک هست و مهم تر از آن که می تواند به فراخور امکان و نیاز استفاده شود، موضوع استراتژی جنبش هست که به نظر میآید کمی در این بخش نارسایی وجود دارد. شاید مهم ترین سوال راهبردی آن است که باید پرسید مطالبه اصلی جنبش در حال حاضر چیست و به تبع آن برنامه ها برای رسیدن به آن کدام است؟ آنچه که می توان به عنوان ایراد مهم به جنبش سبز به خصوص پس از گذشت ماههای اولیه آن وارد کرد این است که پس از شروع جنبش با محوریت شعار «رای من کجاست»، مطالبه اصلی باید مشخص میشد. اینکه گفته شود به دنبال دموکراسی و حقوق بشر و انتخابات آزاد هستیم به نظر من مطالبات کلی هستند و بایستی گام های مشخص و در عین حال حاوی مفاهیم ساده ای برداشته میشد تا برای عامه مردم مطرح شود. برای روشن تر گفتن این نکته تاکید دارم روی نظر دوستی در ایران که همیشه می گفت «شعار محدود ـ مقاومت نامحدود» و منظورش این بود که باید هدف محدودی به عنوان مطالبه مطرح شود و برای رسیدن به آن مقصد از تاکتیک های صحیح از جمله فشار خیابانی و دهها راهکار دیگر بهره گرفته شود. طبعا می توان با توجه به حضور تشکل ها و نیروهای متکثر و ارزشمند در داخل و خارج کشور و وسایل ارتباطی روزآمد، ابتدا چارچوب امروزین و مطالبه اصلی را مشخص نمود و گرنه سرگردانی کمترین نتیجه منفی وضع کنونی خواهد بود.
جنبش سبز حول محور چه مطالباتی شکل گرفت؟ آیا بعد از گذشت نزدیک به دو سال از زمان تکوین آن هنوز خواستار اجرای همان مطالبات اولیه است؟
مطالبه اصلی و اولیه جنبش سبز حول «رای من کجاست» شکل گرفت. طبعا بعد از ۲سال هنوز این مطالبه پابرجاست و ریشه ای تر از آن مطالبه انتخابات آزاد، سالم ومنصفانه همچنان به قوت خود باقی است؛ ولی قاعدتا مطالبه کوتاه مدت امروزین جنبش فراتر از آن است و نیاز به بازتعریف دارد.
قانون اساسی موجود جمهوری اسلامی که بر اساس اختیار مطلق فردی است، مشکل ساختاری دارد و ما نیازمند اصلاحات ساختاری و همه پرسی هستیم. قبل از آن شخص رهبری شرایط خود در احراز مسئولیت رهبری را از دست داده است
در ویرایش منشور جنبش سبز با تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تلاش شده تا جنبش سبز در چارچوب قانون اساسی مهار شود. با توجه به گسترده شدن مطالبات این جنبش مدنی آیا قانون اساسی موجود ظرفیت این مطالبات را دارد؟
آنچه که شخصا و به همراه تشکل متبوع خود بدان رسیده ام و در فراز پایانی نطق پیش از دستورم رسما مطرح کردم این است که قانون اساسی موجود جمهوری اسلامی که بر اساس اختیار مطلق فردی است، مشکل ساختاری دارد و ما نیازمند اصلاحات ساختاری و همه پرسی هستیم. قبل از آن شخص رهبری شرایط خود در احراز مسئولیت رهبری را از دست داده است. موضوعی که پس از برگزاری انتخابات فرمایشی مجلس هفتم و همزمان با اجلاس وقت خبرگان از تریبون مجلس خواستار بررسی مجدد صلاحیت ایشان به ویژه از حیث تدبیر و عدالت شدم؛ ولی معتقدم بایستی به سایر طیف های سیاسی هم فرصت کافی داد تا بدین نقطه برسند. هر چند بسیاری به این نقطه هم رسیده اند ولی اعلام آن را پرهزینه می دانند و ترس امنیتی دارند و حتی شخصا از زبان افراد شاخص و بلند پایه در حوزه اصلاح طلبان شنیده ام که این سیستم با این ساختار اصلاح پذیر نیست؛ ولی به طور تاکتیکی جور دیگری بیان میکنند. قانون اساسی موجود هم راهکاری برای اصلاح آن بعد از ۱۰ سال را روشن ساخته است؛ ولی متاسفانه بیش از بیست سال است که چنین فرصتی از ملت ایران به دلیل نگرانی از ابراز نظر قاطع مردم در اصلاح قانون از آنان دریغ شده است. اینکه مطالبات جنبش با همین قانون اساسی هم قابل دسترسی هست یا خیر، بستگی به نوع مطالبه دارد که معلوم نشده؛ ولی معتقدم حل بسیاری از مشکلات الزاما محتاج تغییر قانون اساسی نیست. مثلا برگزاری انتخاباتی نیمه آزاد و آزادی حداقلی مطبوعات و احزاب و آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی.
مشکل آنجاست که عدم نظارت بر قدرت مطلقه فردی، شرایط را به طغیان گری رسانده و این نهاد فردی جز سرکوب راهی پیش پای خود و جامعه باقی نگذاشته و بالانس قدرت مردمی در برابر آن تنها راه حل به عقب راندن و پس کشیدن از طغیان گری است.
شما نمایندگی مجلس در جبهه اصلاحات را در کارنامه فعالیت های سیاسی خود دارید و همانطور که می دانید از جنبش های دانشجویی و زنان به عنوان دو جنبش در زیر مجموعه جنبش اصلاحات نام برده می شود که با ظهور جنبش سبز حرکت های کارگری و معلمان نیز به آن پیوست. حال به نظر جنابعالی محاصره مدنی و همکاری همه اقشار مختلف جامعه تا چه حد می تواند راه را برای دموکراسی و غلبه بر استبداد هموار سازد؟
به نظرم طی سالیان پس از دوران اصلاحات یعنی بعد از سال ۱۳۸۴ خرده جنبش های اجتماعی به خوبی توانستند مطالبات مردمی را در پیوند لایه های زیرین اجتماعی با سطح فوقانی به درستی مهندسی کنند. درست در این دوران بود که راهکار و تاکتیک استفاده از حرکت مسالمت آمیز خیابانی برای رسیدن به خرده مطالبات اجرایی شد. امری که می توانست و می بایست از آن در دوره اصلاحات نیز بهره گرفته میشد که نشد البته آن هم ذیل اصل ۲۷ همین قانون اساسی.
نکته مهم آن است که تداوم و بازتعریف مطالبات خرد جنبش ها و روزآمد شدن آنها با توجه به شرایط و امکانات محدود امروز در داخل و خارج کشور نیاز به بازنگری دارد. امری که خرده جنبش های اجتماعی نیازمند انتظار تعریف آنها از سوی کسی نیستند. انتخاب مطالبات مرحله ای ولو محدود و البته ایستادگی نامحدود برای نیل به آنها با استفاده از تاکتیک های مختلف امری ضروری است و می تواند در غلبه بر استبداد که با نوع دینی اش مواجه هستیم کمک نماید. طبعا دسترسی به مطالبات ولو کوچک همه را به پیمودن راه طولانی تر ترغیب خواهد نمود.
مرتبط:
ـ برای پویایی جنبش سبز چه باید کرد؟ ـ گفتگو با حمید دباشی ـ یک

کلیدواژه ها: پویایی, جنبش سبز, شروین نکویی, مژگان ابراهیمی, موسوی خوینیها |
