گفتگو با یان بروما
آکسیدنتالیسم: جلوه شریرانه غرب
22 Apr 2011
■ احسان عابدی ـ شروین نکویی
سال 2010 مجله فارین پالیسی (Foreign Policy) یان بروما را در فهرست صد روشنفکر برتر جهان قرار داد و بدین شکل از او تجلیل کرد، اما بروما از مدتها قبل خود را به عنوان روشنفکری که دغدغه آزادی، حقوق بشر و صلح را دارد شناسانده بود و از این رو فارین پالیسی کشف جدیدی نکرده بود.
بروما، نویسنده و آکادمیسین هلندی، در زمینه ادبیات و هنر ملل خاور دور، چین و ژاپن، تحصیل کرده و بدین واسطه با روحیه و فرهنگ آسیایی آشنا شدهاست. این آشنایی در آینده زمینه نگارش آثار پرتعدادی را فراهم میکند که هر یک از آنان کوششی است برای نزدیکی و تفاهم میان فرهنگهای شرق و غرب، مانند “توکیو: صورت و روح” (1986)، “خاک خدا: سفر آسیایی مدرن” (1989). اما شاید مهمتر از همه اینها کتاب معروف “آکسیدنتالیسم: غرب از نگاه دشمنانش” باشد که بروما آن را به همراه آویشا مارگالیت نگاشتهاست. این کتاب گرچه اولین بار در سال 2004 منتشر شد، اما همچنان محل توجه است. در این کتاب بروما از یک تفکر بیمارگونه درباره غرب سخن میگوید که غرب را عاری از هر فضیلتی میداند. این تفکر خواهان نابودی غرب است، چرا که آن را سمبل گناه و فساد میپندارد. نکته آن که اصطلاح “آکسیدنتالیسم” (Occidentalism) به خودی خود متضمن چنین معنایی نیست. این اصطلاح در برابر اصطلاح اورینتالیسم (Orientalism) به معنای غربشناسی به کار میرود، اما بروما به هر دو این اصطلاحات بار منفی میبخشد، چنانچه چند دهه پیش از او ادوارد سعید نیز در کتاب معروف خود با نام “اوریانتالیسم” این مفهوم را به چالش کشیده بود و آن را ناشی از نگرشهای امپریالیستی غربیان به شرق دانسته بود. از این نظر میتوان کتاب بروما را واکنشی به اثر ادوارد سعید دانست که سال 1978 منتشر شده بود. گفتوگوی تهران ریویو با یان بروما را میخوانید.
چرا اصطلاح آکسیدنتالیسم (Occidentalism) را در مفهومی منفی به کار میبرید؟
مفهومی که من از این اصطلاح در نظر داشتهام، به معنای نقد سیاستهای آمریکا و اروپا یا حتی فرهنگ آنها نیست. “آکسیدنتالیسم” یک ذهنیت خشونتآمیز نسبت به غرب است که غرب را تجسم شرارت و گناه میداند، آنقدر که تمایل به نابودی آن دارد. غرب سمبولیک البته چنین است: یک تمثال شیطانی غرق در گناه، آز، فساد، هرزگی جنسی و… این یکجور غیرانسانی جلوه دادن ماجراست، چرا که گمان بر این است که غربیها روح ندارند یا همه چیز بر پایه شهوت بنا شده.
از نگاه شما آیا اورینتالیسم (Orientalism) هم دارای چنین بار ارزشیای است؟
از این نظر که اورینتالیسم هم جلوهای غیرانسانی به مردمان شرق میبخشد، این واژه نیز دارای بار چنین ارزشیای است. در مورد اورینتالیسم میتوان گفت که مردم شرق مانند کودکانی در نظر گرفته شدهاند که میباید توسط انسان غربی بالغ آموزش ببینند.
ریشههای آکسیدنتالیسم چیست؟ استعمار و امپریالیسم؟ آکسیدنتالیسم اساسا به چه دورهای باز میگردد؟ و اساسا چه نسبتی با مدرنیته برقرار میکند؟
این تصویر دیوآسا و شیطانی از تمدنی که به خاطر شهوتپرستی و پولپرستی به شدت فاسد شدهاست، به داستان کتاب مقدس از برج بابل بازمیگردد. برجهای دوقلو نیویورک نمونههای مدرن بابل بودند.
آکسیدنتالیسم برخوردی میان ایدئولوژیهاست، نه تمدنها یا فرهنگهای مختلف. از نظر یک “آکسیدنتالیست”، بسیاری از مردم شرق، بهخصوص اگر سکولار لیبرال باشند، به همان اندازه غربیها متهم هستند و میباید محکوم شوند
آیا شما آکسیدنتالیسم را یک توهم یا یکجور پارانویا میدانید؟
هر دو.
در میان کدام ملتها یا سرزمینها چنین نگاهی به غرب بیشتر شایع است؟ آیا مسلمانان بیشتر زمینه پذیرش چنین دیدگاهی را دارند؟
نه، چنین نیست. من و “آویشای مارگالیت” در کتابمان، “آکسیدنتالیسم”، این بحث را مطرح کردیم که انگاره منکر و شریرانه از فساد غرب دقیقا ریشه در خود غرب دارد، بهطور خاص در آلمان قرن 19 و همانطور در روسیه. ملیگرایان افراطی ژاپنی در دهههای 1920 و 30 که در واقع تحت تاثیر شدید غرب و بهخصوص انگارههای آلمان درباره غرب بودند، اغلب آکسیدنتالیست میشدند.
عامل دین چقدر در رشد آکسیدنتالیسم تاثیر دارد؟ آیا اساسا میتوان آکسیدنتالیسم را نوعی تقابل ادیان با یکدیگر دانست؟
نه لزوما. تفسیرهای افراطی از اسلام میتواند معطوف به غرب باشد و تصویر منکری از آن ارائه دهد، اما تفسیرهای افراطی از مسیحیت نیز چنین قابلیتی را دارد. “اسلاووفیل”های* روسی قرن نوزدهم، روسهای ارتدوکس بودند و آن کسانی هم که بابل را به گناهکاری متهم میکردند، یهودی بودند.
شما تروریسم را هم در بستر همین مفهوم معنا میکنید؟ یا اینکه تروریسم ریشههای مذهبی دارد؟
بستگی دارد که کدام شکل تروریسم را در نظر دارید. تروریسم روشی است که در جاهای مختلف و تحت شرایط متفاوت به کار گرفته میشود. تروریسم اسلامی شکلی از مذهب انقلابی است و همان اندازه که یک ایدئولوژی مذهبی محسوب میشود، یک ایدئولوژی سیاسی هم هست.
چه عواملی امروز آکسیدنتالیسم را تقویت میکند؟ فرض کنید که شرق به تمامی دیدگاه خود را در رابطه با غرب و پدیدههای غربی تعدیل کند، آیا سیاستها و عملکرد امروز دولتهای غربی در جهت تخفیف آکسیدنتالیسم است؟
سئوال فوق به این مضمون اشاره دارد که آکسیدنتالیسم برخورد میان غرب و شرق جغرافیایی یا میان غربیها و شرقیهاست. شما دچار سوءتفاهم شدهاید. آکسیدنتالیسم برخوردی میان ایدئولوژیهاست، نه تمدنها یا فرهنگهای مختلف. از نظر یک “آکسیدنتالیست”، بسیاری از مردم شرق، بهخصوص اگر سکولار لیبرال باشند، به همان اندازه غربیها متهم هستند و میباید محکوم شوند. بنابراین، سیاستهای غرب در این زمینه عامل تعیینکنندهای نیست.
روشنفکران شرق و غرب چه نقشی در بازتولید ارینتالیسم و اکسیدنتالیسم دارند؟ چگونه یک روشنفکر میتواند از این چهارچوبهای ذهنی پرقدرت فاصله بگیرد؟
روشنفکران شرق و غرب که در مورد آزادی فردی و نهادهای دموکراتیک مشابه هم میاندیشند و آن را باور دارند، مشترکات بیشتری با یکدیگر دارند به نسبت کسانی که مخالف چنین عقایدی هستند، و فرقی هم نمیکند که کجا زندگی کنند. روشنفکران غربی که آزادیهای سیاسی را ارج مینهند، در کنار جنبش سبز ایران خواهند بود و آزادیخواهان خاورمیانه نیز به طور حتم پذیرای عقاید آزادیخواهانه غربی هستند.
گفتمان آلترناتیو در توصیف و تفسیر جهان چیست؟
چاره این است که نباید اسیر و بنده تعصبات بود، حال این تعصبات از هر چیزی که نشأت گرفته باشد تفاوتی نمیکند. میتوان جوامع را به عنوان مجموعههایی از افراد در نظر گرفت که میباید نهادهایی را برای حل صلحآمیز منازعات و اختلافها بر پا دارند و قوانینی را برای تضمین آزادیهای مدنی ابداع کنند. باز هم در این رابطه، کسانی که اندیشه آزادیخواهانه دارند، خواه در تهران باشند و خواه در نیویورک، باید در یک سو و کنار هم قرار بگیرند.
* اسلاووفیلیا (Slavophilia) یک نهضت روشنفکری در قرن نوزدهم بود که خواهان توسعه امپراتوری روس در زمینه ارزشها و نهادهای برآمده از تاریخ دیرین این کشور بود. اسلاووفیلها (Slavophiles) بهخصوص مخالف تاثیر اروپای غربی بر روسیه بودند. نظیر چنین نهضتهایی در لهستان، مجارستان و یونان نیز وجود داشت. (ویکی پدیا)

کلیدواژه ها: آکسیدنتالیسم, احسان عابدی, شروین نکویی, غرب, یان بروما |
