نگاهی به چرایی اهمیت حوادث بحرین برای جمهوری اسلامی
بحرین؛ آوردگاه مبارزه بزرگان
19 Apr 2011
■ علی مهتدی
سال 1971 اتفاق مهمی در منطقه رخ داد که نتیجهاش در آن زمان چندان مشخص نبود ولی با گذشت چهل سال، اکنون میتوان با دید دیگری به موضوع نگاه کرد. یادداشتهای روزانه اسدالله علم وزیر دربار و همدم شاه از آن روزها، نشان میدهد که شاه بر سر موضوع استقلال بحرین از ایران تا جایی که در توان داشت ایستادگی کرد، اما در نهایت راهی پیش پایش جز تن دادن به رفراندومی که سرنوشتش را به خوبی میدانست، ندید.
بحرین تا آن زمان بخشی از خاک ایران محسوب میشد و حکومت دستنشانده ایران بر آن فرمانروایی میکرد. با آغاز تحرکات مردم بحرین برای استقلال؛ جامعه بینالمللی نیز با آن همراه شد و عملا شاه در برابر یک دو راهی قرار نگرفت، بلکه تنها راه پیش رویش تن دادن به استقلال این کشور بود. شاید آنچه بیش از هر چیز شاه را در فکر فرو میبرد؛ چگونگی پذیرش این استقلال و سپس امتیازگیری از غرب بود. قرار بر این شد که رفراندومی زیر نظر سازمان ملل متحد برگزار شده و مردم بحرین به استقلال یا باقی ماندن زیر سلطه ایران رأی دهند. بدین ترتیب بود که همهپرسی در بحرین برگزار شده و شاه ایران با ژستی دموکراتیک به نتیجه آن که از قبل قابل پیشبینی بود؛ تن داد.
در مقابل اما، شاه که در آن زمان با سیل دلارهای نفتی مواجه شده و با اعطای وام به کشورهای بزرگی مثل انگلستان؛ بسیاری از قدرتهای جهان را بدهکار خود کرده بود؛ امتیاز کنترل همهجانبه خلیج فارس به عنوان شاهرگ نفتی کره زمین را در دست گرفت. ایران در آن روزها حتی آن اندازه در امور کشورهای خلیج فارس دخالت میکرد که کودتای عمان را با دخالت نظامی مستقیم، به شکست کشانده و در این دخالت خود حتی نیازی ندید که با آمریکا ـ نزدیکترین همپیمان خود ـ هماهنگی لازم را به عمل آورد.
برای درک این اتفاق مهم، بررسی روند استقلال سودان جنوبی میتواند بسیار راهگشا باشد. عمر البشیر رهبر سودان که از طرف جامعه بینالملل به خاطر موضوع دارفور به شدت زیر فشار بوده و دادگاه لاهه نیز رای بر جنایتکار بودن او داد، مجبور شد که زیر این فشار به رفراندومی برای تعیین سرنوشت سودان جنوبی تن دهد که از قبل نتیجه آن قابل حدس بود. سودان جنوبی به استقلال رسیده و در مقابل از میزان فشار بر عمر البشیر کاسته شد؛ بطوریکه چندین ماه است که پرونده وی در دادگاه بینالمللی به کناری نهاده شده و دیگر کشورهای اروپایی و آمریکا بر طبل لزوم بازداشت البشیر توسط اینترپل نمیکوبند.
اکنون اما چندیست که بحرین شاهد تظاهرات مردمی علیه آل خلیفه و سرکوب خشونتبار این تحرک مردمی از طرف حکومت است. آنچه در این میان جالب توجه مینماید؛ حجم دخالت ایران در این کشور است. این دخالت به جایی رسید که حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان وابسته به رهبری ایران؛ علنا خواستار دخالت نظامی مستقیم ایران در بحرین در حمایت از مردم این کشور شده و به عنوان نمونه دخالت ایران در موضوع عمان در دوره شاه را یادآور شد.
حکومتهای کشورهای عربی از آنجایی که پایگاه مردمی قابل توجهی ندارند؛ با این خطر عمیق مواجه هستند که شروع تحرک از طرف شیعیان که در اکثر این کشورها اقلیت را تشکیل میدهند؛ باعث شود تا دیگر مردم از طوائف و قبایل دیگر با آنها متحد شده و بدین ترتیب کنترل و سرکوب این تحرکات برای دولت مرکزی بسیار دشوار شود. پیروزی جنبش بحرین میتواند تبدیل به نقطه شروع چنین تحرکاتی در کشورهای حاشیه خلیج فارس شود
اگر چه این قبیل فعالیتهای ایران از چشم کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس دور نمانده و آنها سعی دارند، به شدت با آن مقابله کنند؛ اما سوال اصلی اینجاست که چرا ایران اهمیت زیادی برای انقلاب مردمی در تونس، مصر، یمن و لیبی و در راس آنها سوریه قائل نشده؛ اما با موضوع بحرین مثل یک مساله ناموسی تعامل میکند؟ قطعا دولتمردان جمهوری اسلامی دلایلی برای این حجم از دخالت در یک کشور مستقل آن هم به شکل علنی دارند.
نظام حاکم بر بحرین
حکومت بحرین از جهاتی شباهت زیادی به دولت سوریه دارد. در سوریه با اکثریتی سنیمذهب، نزدیک به نیم قرن است که خانواده اسد که از طائفه اقلیت علوی هستند؛ حکومت میکنند و پایههای حکومت خود را نیز بر حمایت همهجانبه ایران از یک طرف و اشغال بخشهایی از خاک سوریه توسط اسراییل از سوی دیگر استوار کردهاند.
چنین نظامی هنگامی که با شورش مردمی مواجه میشود، خیلی سریع اطلاع مییابد که دارای هیچگونه پایگاه مردمی نیست و یا باید با سرکوب شدید، چند صباحی به حضور خود ادامه دهد و یا مانند شاه ایران یا زینالعابدین بنعلی رییسجمهور تونس؛ قبل از آنکه خون زیادی بر زمین ریخته شود (نمونه لیبی)، حکومت را ترک کند.
ایران به خوبی متوجه این نکته هست که شیعیان در این کشور در اکثریت هستند و حمایت از آنها با هر وسیلهای میتوان در آینده و پس از فروپاشی حکومت بحرین؛ جای پایی برای ایران در این نقطه استراتژیک فراهم کند، درست همانند اتفاقی که در عراق رخ داد. با این حال سوریه چنین وضعیتی را نداشته و کنار رفتن بشار اسد از قدرت، یکی از اصلیترین (اگر نخواهیم بگوییم اصلیترین) پایههای سیاست خارجی ایران را دچار زلزلهای با ویرانی زیاد میکند.
جمهوری اسلامی که از دیپلماسی خارجی بهره چندانی نبرده و در فضایی ایزولهشده فعالیت میکند، ابزار کافی برای اعمال فشار دیپلماتیک و تاثیرگذاری (حتی تبلیغاتی) بر فضای جهانی را نداشته و مطابق عادت دیرین خود سعی دارد تا تاثیرگذاری بر سرنوشت بحرین را از طریق حمایت علنی از انقلابیون این کشور و همچنین فعالیتهای پنهانی در خاک بحرین دنبال کند.
حکومت ایران سابقهای طولانی در اختلافافکنی میان یک ملت و سپس ایجاد گروههای کوچک در میان آنها و سرانجام قدرت بخشیدن به یک گروه را دارد. نمونه لبنان در دهه هشتاد و سپس عراق در سالهای اخیر به خوبی این نتیجه این نوع سیاست را آشکار میکند. فضای متشنج و جنگزده لبنان در دهه هشتاد میلادی به ایران اجازه داد تا ابتدا گروهکهایی کوچک در این کشور ایجاد کند و سپس با تاسیس و حمایت از حزبالله، آن را وارد رویارویی نظامی با دیگر گروه شیعی (جنبش امل) کند، تا سرانجام لبنان به نقطهای برسد که سرنوشتش در دستان حزبالله قرار گیرد. همین فضا در عراق نیز به نوع دیگری شکل گرفت و اکنون در بحرین جریان دارد.
با این حال فضای جهانی با آن سالها تفاوتهای زیادی کرده و حداقل اینکه رسانههای فعال ممکن است به سرانجام رسیدن این استراتژی را با دشواری زیادی مواجه کنند. نگاهی به بیانیه اخیر شورای همکاری خلیج فارس و حمله این کشورها به ایران در کنار حملات تاثیرگذار کویت به ایران مبنی بر بازداشت چند نفر به اتهام جاسوسی و سپس رسیدن دامنه این مقابله به برخی از دیگر کشورهای عربی، به خوبی نشان میدهد که این کشورها سعی دارند هر چه سریعتر کنش را از خود نشان دهند، تا مجبور نشوند در آیندهای نه چندان دور مجبور به واکنش در قبال ایران شوند.
شاهراه نفتی
بحرین از نظر ژئوپلتیک در نقطهای از خلیج فارس قرار گرفته که شاهراهی مهم برای عبور و مرور محمولههای نفتی از منطقهای است که بخش اعظم نفت جهان را تأمین میکند. در شرایطی که کنترل تنگه هرمز کم و بیش در اختیار ایران است؛ بحرین به راحتی میتواند به نقطهای تبدیل شود که قبل از حوزه کنترل ایران، امکان مانور را برای نیروهای مخالف جمهوری اسلامی مهیا میکند. دقیقا به همین دلیل است که آمریکا، این کشور کوچک را برای ایجاد یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی خود در جهان انتخاب کرده و نیروی نظامی قابل توجهی را در آن مستقر کرده است.
علاوه بر پایگاه نظامی، آمریکا بزرگترین گشت دریایی خود در خارج از خاک ایالات متحده را نیز در بحرین مستقر کرده بطوریکه تفنگداران دریایی آمریکا در این کشور از 53 ملیت مختلف هستند که خدمت سربازی خود را در این منطقه انجام میدهند و هر از چند گاهی یکی از مسئولین بلندپایه اطلاعاتی یا امنیتی آمریکا از آنها بازدید میکند.
مایکل شرتوف وزیر امنیت داخلی آمریکا که در سال 2007 از پایگاه نظامی این کشور در بحرین بازید میکرد، گفت که حضور بسیار قدرتمند آمریکا در بحرین پیامی واضح به حامیان تروریسم است تا ثابت کند که این منطقه استراتژیک نمیتواند عرصه قدرتنمایی آنها شده و آمریکا نیز از کنار آن بیتفاوت عبور کند.
روشن است که شروع تنش در بحرین به همان اندازه که هدیهای گرانمایه برای ایران است؛ آمریکا و همپیمانان آن را به شدت دچار هراس و نگرانی کرده و آنها را وادار میکند تا بر آنچه از سرکوب در بحرین میگذرد، کاملا چشمپوشی کرده و پا را از این نیز فراتر گذاشته و ارتش عربستان را برای کمک به دولت بحرین به این کشور اعزام کنند.
در مقابل ایران نیز به هیچ وجه قصد ندارد از بحرین چشمپوشی کند و چه بسا اگر کار به درازا بکشد، مانند حادثه ارسال نیروهای سپاه به لبنان، در این کشور نیز وارد فعالیت نظامی شود. راه این گونه فعالیت نیز با درخواست گروههای شیعی بحرین از رهبر ایران برای حمایت همهجانبه از آنها و سپس شروع زمزمههایی در داخل ایران مبنی بر تکلیف شرعی حمایت از مردم بحرین، باز است. دولت بحرین بلافاصله متوجه این خطر شده و احزاب شیعی فعال در این کشور را منحل کرده تا حداقل دستاوردش از این اقدام، برداشته شدن چتر قانون از روی این احزاب باشد و راه برای سرکوب آنها هموارتر گردد.
بحرین؛ مرکز جاسوسی در خلیج فارس
سالها قبل، شیوه زندگی و ترکیب جامعه لبنان به کشورهای مهم دنیا این اجازه را داد تا مهمترین پایگاههای اطلاعاتی خود را در این کشور برپا کنند. لبنان همواره یکی از مهمترین نقاط جهان برای فعالیتهای اطلاعاتی بوده است؛ اما پس از شروع جنگ داخلی در این کشور و طولانی شدن آن، فضا برای فعالیتهای تجسسی در این کشور محدود شد. طبیعی است که وقتی خیابانهای یک کشور تبدیل به عرصه تیراندازی و برپا کردن ایستهای بازرسی مختلف شده و آدمربایی در یک کشور تبدیل به قاعده و ابزار جنگی میشود، تحرک اطلاعاتی با اختلال مواجه میشود. از این رو، این پایگاه تجسسی اندک اندک برچیده شده و قبرس جایگزین آن میشود.
در خلیج فارس اما این نه کویت یا عربستان یا قطر؛ بلکه بحرین است که میزبان سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی بزرگ جهان میشود تا این کشور کوچک عملا به یک نقطهی استراتژیک از این منظر تبدیل شود. اگر این دو عامل نظامی و اطلاعاتی در کنار یکدیگر قرار گیرند؛ به خودی خود کافی هستند تا بر هم ریختن شرایط امنیتی در یک کشور را خطرناک کنند. مردم بحرین که مشغول پیگیری مطالبات آزادیخواهانه خود هستند، شاید به روشنی متوجه این نکته نباشند که شروع تحرک آنها؛ جهان را به حرکت وا داشته تا از سقوط دولت بحرین جلوگیری کند تا بدین ترتیب سرمایهای عظیم در خلیج فارس مستقیما در آغوش ایران قرار نگیرد.
بحرین و تاثیر بر عربستان
بحرین در نزدیکی منطقه القطیف در شرق عربستان قرار گرفته است. این منطقه شاهد حضور بیشترین تعداد شیعیان به عنوان یک اقلیت تحت فشار در عربستان است و بلافاصله پس از شروع تنش در بحرین، مردم قطیف نیز دست به تحرکاتی در همین راستا زدند. میتوان تصور کرد که در صورت سقوط دولت بحرین و به قدرت رسیدن شیعیان در این کشور؛ شیعه ساکن قطیف نیز ساکت باقی نمانده و دست به فعالیت علیه دولت مرکزی خواهد زد.
این وضعیت هنگامی پیچیدهتر میشود که در مییابیم شیعیان در شمال یمن (گروه الحوثی) نیز مدتهاست به نمایندگی از ایران مشغول مبارزه و خرابکاری علیه عربستان هستند و اکنون با تنشآمیز شدن وضعیت یمن؛ فضا برای فعالیت مجدد آنها پس از یک دوره سرکوب با مشت آهنین، بازتر از قبل میشود.
حکومتهای کشورهای عربی از آنجایی که پایگاه مردمی قابل توجهی ندارند؛ با این خطر عمیق مواجه هستند که شروع تحرک از طرف شیعیان که در اکثر این کشورها اقلیت را تشکیل میدهند؛ باعث شود تا دیگر مردم از طوائف و قبایل دیگر با آنها متحد شده و بدین ترتیب کنترل و سرکوب این تحرکات برای دولت مرکزی بسیار دشوار شود. پیروزی جنبش بحرین میتواند تبدیل به نقطه شروع چنین تحرکاتی در کشورهای حاشیه خلیج فارس شود، بطوریکه شیعیان شرق عربستان را به تکاپو واداشته و همزمان عربستان از طرف شیعه جنوب این کشور و مرز با یمن تحت فشار قرار گیرد و در کشورهای دیگر مانند کویت نیز شیعیان در اتحاد با «بدونها»، این تحرک را ادامه داده و ثبات منطقه را در نهایت به شکل کامل از بین ببرند.
وقتی جای پای ایران در عراق محکم میشود، بسیار عاقلانه است اگر تهران به دنبال پایگاههایی برای خود در بحرین، یمن، کویت و عربستان نیز بگردد و با چنگ و دندان به مبارزه با حکومتهای این کشورها برخیزد.
اینکه در نهایت رؤیای جمهوری اسلامی در سیطره بر خلیج فارس و به شکست کشاندن آمریکا و همپیمانانش تحقق مییابد یا غرب با تکیه بر عربستان موفق به مهار این حوادث در خلیج فارس میشود؛ موضوعی است که در نهایت به سرنوشت بحرین باز میگردد.
بحرین اکنون با هفتصد کیلومتر مربع مساحت که تنها چهارصد کیلومتر مربع از آن را بیابان تشکیل میدهد؛ به آوردگاهی برای زورآزمایی کشورهای مهم جهان تبدیل شده است. زورآزمایی که دستکشهای بوکس آن را مردم این کشور تشکیل میدهند.

کلیدواژه ها: ایران, بحرین, خلیج فارس, شیعه, علی مهتدی, نفت |
