Home

Titleهزینه‌های سنگین تغییر از کجا آب می‌خورد

جنبش سبز و تاوان فقر

1 Apr 2011

■ مهدی اورند
Font Size + | - Reset

سال ها پیش در کلاس اقتصاد کلان، دکتر کاویانی موضوعی را برای تحقیق دانشجویان طرح کرد: «یک کشور فقیر است؛ زیرا آن کشور فقیر است.» هم آن زمان این موضوع مورد توجه قرار نگرفت هم در این نوشته از منظر اقتصادی به آن نمی پردازم. سال ها بود که این عبارت تاویل پذیر را فراموش کرده بودم اما اکنون که صریح ترین جنبش اعتراضی در ایرانِ پس از انقلاب 57 کم کم دو سالگی را پشت سر می گذارد، وقتی به گذشته نگاه می کنم گزاره ای که پیش تر به کاریکلماتور* شبیه بود اندام های خود را پیدا و شکلی را برای تماشا عرضه می کند. فقر در کجاست؟

تنها چند ماه پس از دوم خرداد 1376 و دولتمردی اصلاح طلبان، دکتر مجید محمدی کتابچه کوچکی را منتشر کرد با نام «جامعه مدنی به منزله یک روش». قابی که اصلاح طلبان برای نسل ما ساخته بودند و همه رویای های ما را در چارچوب آن تصویر می کردند. جامعه مدنی. اگر چه روزگار، روزگار دمیدن در بوق فرارسیدن عصر شکل گیری نهادهای مدنی و استقرار جامعه مدنی بود، کتاب کوچک دکتر محمدی نمی خواست از تحقق آن بگوید. بلکه هوشمندانه می خواست این نکته را توضیح دهد؛ میخی که برای آویزان کردن این قاب لازم است در دیوار نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه کوفتنی نیست. چرا که در یک ساختار هرمی که نفوذ اختیارات شخص اول در جزء جزء آن الزامی است امکان شکل گیری نهادهای مستقل به عنوان بنیان های جامعه مدنی غیر ممکن است. توجه به این نکته می توانست 14 سال پیش ما و کوشندگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به لحاظ باورهای سیاسی در موقعیتی قرار دهد که امروز قرار گرفته ایم. موقعیتی که در آن حتی خاتمی تر از خاتمی ها بر اصلاح ناپذیر بودن جمهوری اسلامی و عدم تحقق جامعه مدنی در این ساختار سیاسی تاکید می کنند. 14 سال زمانی است که یک نسل نو ظهور برای باروری به آن نیاز دارد. اگر چهارده سال پیش را نقطه عزیمت بازنگری عمومی، حتی بازنگری وفاداران به جمهوری اسلامی، در انقلاب 57 و دستاوردهای آن قلمداد کنیم امروز می توان بهره وری زمان از دست رفته را بررسی کرد. زمانی که دیگر بحث هایی از آن دست که دکتر محمدی پیش کشیده بود طرح نشد و جز لایه لایه فقر چیزی بر انبان تهی ما افزوده نشد. ذوق زدگی عمومی پس از طرح نگاه محمد خاتمی نیز از نداشتن سابقه فکری و تحلیل و امکان سنجی چنین ایده هایی در چنان ساختار سیاسی ای بر می خاست.

به نظر می رسد جنبش سبز در لحظه عظیم تولد صاحب قدرتی بود که آن را از نیروهای انسانی منفرد که بدون داشتن پیوندهای روشن در کنار هم قرار گرفته بودند، وام می گرفت. معمول آن است که تلاش های منسجم اما پراکنده کم کم با هم ارتباط پیدا می کنند و در یک لحظه طلایی چنین انرژی ای آزاد و از صورتی به صورتی دیگر تبدیل می شود. اما چرا در جنبش سبز پس آزاد شدن این انرژی تازه تلاش برای کشف شیوه های مهار و هدایت بهینه آن طرح شد و تلاش ها برای سازماندهی و ارتباط دادن گروه های متفرق و ناآشنای شرکت کننده در آن آغاز شد؟ آیا این دلیل روشنی نیست که ما در لحظه ای که فرصت تاریخی بازارهای عرضه مطالبات مان را بر ما گشود دستمان خالی بود و نتوانستیم چیزی برداریم؟ آیا ما فقیر نبودیم و هنوز هم نیستیم؟

آنها که در طول دو سال گذشته شکنجه شدند، به قتل رسیدند و هزینه های سنگین دادند تاوان سهل انگاری آزمایشگاه های فکری جامعه ای را می دهند که کارشناسانش پشت دستگاه های تجزیه و آنالیز به خواب رفته بودند و ناگهان که در مقابل بازخواست از مسئولیت اجتماعی خود قرار گرفتند چیزی سر هم کردند که پیش تر به آن نپرداخته بودند

مولدان اندیشه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در همه این سال ها به جای تشکیل میزهای چند صدایی و ترسیم نقشه راه، به روزنامه ها که مجال تک گویی است هجوم آوردند و جای روزنامه نگاران را اشغال کردند. روزنامه ها به کتاب های اندیشه سیاسی بدل شدند و کارکرد خود را از دست دادند. در عمل چیزی تولید نشد که در لحظه تولد یک فرصت تاریخی به کار آید. انتشار و تبلیغ نظریات سیاسی مثلا آنچه درباره مبارزات مسالمت آمیز دست به دست شد نتوانست و نمی تواند گره گشا باشد چرا که اندیشه ورزان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از بومی سازی و سازگار سازی آنها با شرایط فعلی و تاریخی ایران در زمانی که باید به آن می پرداختند، غفلت کردند و سرانجام آنچه رخ نمود ضعف جنبش در پشتوانه های فکری بود. به همین دلیل است که فعالان کوچک و بزرگ جنبش، استراتژی ها را در بیانیه های خلق الساعه رهبران خود می جستند و تازه در درک آن نیز به دلیل همین ضعف عاجز می ماندند ضعفی که محتوای این بیانیه ها را تازه وا می نمود و مخاطبان را به تاویل و تفسیر آن وا می داشت. از همین روست که راهکارهای مخالفان اگر چه در نخست جرقه ای تولید می کند اما چون خود از جرقه های ذهنی برخاسته است به شعله های پایدار بدل نمی شود و عموما پس از مدت کوتاهی که ناکارآمدی آنها عیان شد مورد انتقاد قرار می گیرد. از سر همین ضعف است که جنبش همچنان توان شبکه سازی ندارد، توان هم افزایی نیروهای مخالف را ندارد و توان به اشتراک گذاشتن مطالبات را ندارد.

مثلا جنبش زنان، به اذعان فعالان سرشناس آن فاصله خود را با جنبش سبز حفظ می کند تا تجربه انقلاب 57 و بازماندن از مطالبات خود را تکرار نکند. این ترس بیش از آنکه از سر تجربه برخیزد، چنان که ادعا می شود؛ مولود بی روشی و ناتوانی در تحلیل وضعیت پیش روست. توانی که مقدمات آن باید در تلاش های فکری دو دهه پیش تامین می شد.

نیروهای فکری جنبش بیشتر مایل به تک گویی هستند. امکان گفت و گو از بین رفته است. مخاطبان هم اندیشه گریزند. غالب ما انرژی خود را از خبرها می گیریم. آنها را به اشتراک می گذاریم. اندیشه ها در فضاهای تک صدایی طرح می شوند به بحث گذاشته نمی شوند. در محافل سیاسی بیرون از ایران میزهای ممیزی شده چیده می شود. رسانه ها، رسانه نیستند، پاتوق کسانی هستند که مثل هم می اندیشند و اندیشه هایشان به بیرون درز نمی کند. هر چه بیشتر همدیگر را می شناسیم دایره هایمان را تنگ تر می کنیم. هر روز فهرست دوستانی را که در شبکه های اجتماعی چیزی برای هم همخوان می کنیم نگاه می کنیم. آن را ویرایش می کنیم و هر چه می گذرد در فضاهای بسته با خودمان بیشتر سخن می گوییم. اما به آنچه اتفاق می افتد و در رخداد آن سهیم هستیم، اعتراف نمی کنیم.

هنوز هم دستان کاردانی از آستین ها بیرون نمی آیند و نظامی برای اندیشیدن درباره آنچه بیش از صد و پنجاه سال و این دو سال به دنبال آن بوده ایم ایجاد نمی شود. جایگاه ها مغشوش و کارکردها نابهره ور است. همچنان که بود. آنچه ما را پیش می برد گریختن از چنگال شکست است نه به چنگ کشیدن پیروزی. به نظر می رسد در طول سال ها و سال ها ما با سهل انگاری رسیدن گرسنگی را تماشا کرده ایم و در لحظه طاق شدن طاقت ها چیزی برای گذران ضعف سرهم کرده ایم. آنها که در طول دو سال گذشته شکنجه شدند، به قتل رسیدند و هزینه های سنگین دادند تاوان سهل انگاری آزمایشگاه های فکری جامعه ای را می دهند که کارشناسانش پشت دستگاه های تجزیه و آنالیز به خواب رفته بودند و ناگهان که در مقابل بازخواست از مسئولیت اجتماعی خود قرار گرفتند چیزی سر هم کردند که پیش تر به آن نپرداخته بودند. شاید نه این همه سال گذشته مجال این همه بود که نظامی برای تامین پشتوانه های فکری جنبش فراهم شود نه امروز. این چیزی را تغییر نمی دهد جز آنکه بیشتر به این کاریکلماتور معنا می دهد: « یک کشور فقیر است زیرا آن کشور فقیر است».

* کاریکلماتور نامی است که احمد شاملو بر نوشته‌های پرویز شاپور گذاشت. این کلمه ابتدا در سال ۱۳۴۷ در مجله خوشه به سردبیری شاملو به کاربرده شد و حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. به نظر شاملو، نوشته‌های شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شده ‌است.

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , , , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب

  1. نیما says:

    اصل حرف درسته… من هم تصور می کنم که ما تاوان اشتباهات راهبردی نخبگان و کنشگران رده بالای سیاست امونو می خوریم. منتها باید توجه کرد که مجموعه اصلاح طلب ها، به هر حال به هر راهبرد و ایده ای گشوده نبودند. یعنی داستان این نبود که فکر ناب کم بود یا نکته سنجی های ظریف و آینده نگرانه نداشتیم، بلکه موضوع عدم اتحاد و اعتماد کافی اصلاح طلبان (از جمله مثلاً شخص خاتمی که جایگاه مهمی هم داشت) با بدنه‎‌ی نخبگان دگراندیش بود. به هر حال طیف بزرگی از اصلاح طلبان (از جمله خود خاتمی) اصلاً جامعه‌ی مدنی رو بدون “مدینه النبی” نمی خواستند! اونها حاضر نبودند به آرمان های مترقی به بهای شکسته شدن مرزهای سیستم برسند. خاتمی خودش فکر می کرد با نرمش در دو سال آخر دولت اش و تبانی با سرکرده های اصلی باند فساد حکومتی، دست کم می تونه فعالیت خودشو به عنوان یک چهره ی موجه نظام، تضمین کنه و کم کم عضویت در مجمع تشخیص مصلحت (یا حتی ریاست اش) و یا نهادهای سطح بالای حکومتی رو برای خودش بخره. ارزیابی اون از وضعیت سیاسی کشور و روابط و مناسبات قدرت، از بنیان غلط بود و ما امروز داریم می بینیم که عقب نشینی های سال های آخر اصلاح طلبان حقیقتاً هیچ معنایی جز انتحار سیاسی نداشته، و با نظر به ماهیت منازعات سیاسی باید گفت غیر از این هم متصور نبود! من زمانی که هنوز دانش آموز دبیرستان بودم، (یعنی سال دوم یا سوم دولت اول خاتمی پیش از برگزاری انتخابات مجلس ششم) مقاله ی مفصلی از یک خبرنگار گمنام که ظاهرا در روزنامه ی انتخاب کار می کرد خوندم که خطاب به جلایی پور و بقیه ی اصلاح طلبان نوشته شده بود و در یک کلام می پرسید شما با این شعارهای تندی که دادید، به خوبی می دونید که حتی با داشتن مجلس ششم هم به لحاظ قانونی متوقف خواهید شد، چه برنامه ای دارید!؟ نویسنده با اشاره به جنایات حکومت در دهه ی شصت، عدم تقید به قانون رو از سوی بدنه ی اصلی قدرت یاداور شده بود، و با تأکید می پرسید برای مقابله با بدنه ی اصلی قدرت چه راهکاری دارید!؟ خاطرم میاد که جلایی پور به مقاله ی اون پاسخ داده بود. پاسخ جلایی پور هیچ یادم نیست (احتمالاً به خاطر اینکه چیز قابل ملاحظه ای به عنوان پاسخ در چنته نداشت) اما اون مقاله خوب یادم هست. بنابراین اینکه ما داریم بهای بی برنامه گی سیاسی و عدم درایت سیاسی رو می پردازیم حرف درستی هست، منتها باید توجه کرد که من و شما بازیگران اصلی صحنه ی سیاست نیستیم، ما حتی اگر بهترین برنامه ها رو هم عرضه کنیم، برای اجرایی شدن، به کنشگران رده ی بالا و متوسط دنیای سیاست نیاز داریم، کسانی که به حسب ظاهر، به نظر می رسید دست کم گوش شنوا برای صداهای “دیگر” دارند، عزم کافی برای عمل کردن به این صداها نداشتند و ارزیابی های خوش بینانه اشون، باعث شد که از زمین رقابت سیاسی اوت بشن، امروز امثال ما، تو حاشیه ی زمین هم ننشستیم، ما رو به اتاق رختکن تبعید کردند…

What do you think | نظر شما چیست؟

عضویت در خبرنامه تهران ریویو

نشانی ایمیل

Search
Most Viewed
Last articles
Tags
  • RSS iran – Google News

    • Iran: We'll send arms for West Bank war - Jerusalem Post
    • Iran Leader Calls for Arming Gaza to Fight Israel - ABC News
    • Lawmakers Voice Skepticism on Iran Nuclear Deal - New York Times
    • State Department urges Iran to release Washington Post correspondent - Washington Post
    • Iran should free Post journalist Jason Rezaian and his colleagues immediately - Washington Post
  • video
    کوچ بنفشه‌ها

    تهران‌ریویو مجله‌ای اینترنتی، چند رسانه‌ای و غیر انتفاعی است. هدف ما به سادگی، افزایش سطح گفتمان عمومی در مورد ایده‌ها، آرمان‌ها و وقایع جهان امروز است. این مشارکت و نوشته‌های شما مخاطبان است که کار چند رسانه‌ای ما را گسترش داده و به آن غنا و طراوت می‌بخشد. رایگان بودن این مجله اینترنتی به ما اجازه می‌دهد تا در گستره بیشتری اهداف خود را پیگیری کرده و تاثیرگذار باشیم. مهم‌تر از همه اینکه سردبیران و دست‌اندرکاران تهران‌ریویو به دور از حب و بغض‌های رایج و با نگاهی بی‌طرفانه سعی دارند به مسایل روز جهان نگاه کرده و بر روی ایده‌های ارزشمند انگشت بگذارند. تهران ریویو برای ادامه فعالیت و نشر مقالات نیازمند یاری و کمک مالی شماست.