Home

Titleاز خیابان‌های تهران ـ بخش سیزدهم

پایداری در خیابان‌ها

22 Mar 2011

■ شفق آشنا
Font Size + | - Reset

ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت

با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت*

امسال هم گذشت. سال بد. سال باد. سال اشک. سال خون محمد و ژاله اما سال روزهای دراز و استقامت‌های بزرگ. سال پرغرور ایستادگی و ماندن بر سر آرمان‌ها. سالی که دانستیم اگر بخواهیم و ادامه دهیم، هیچکس نخواهد توانست امید را و میل به نیکوتر زیستن را از ما بگیرد.

سال هشتاد و نه با کمی یاس و دلتنگی آغاز شد و با امید و دلتنگی به پایان رسید. یاس از این رو که بعد از وقایع عاشورای پارسال مردم در بیست و دوم بهمن و با توجه به آن برنامه‌ریزی غلط چندان نیامدند و حکومت با توسل به پروپاگاندای خودش پیوسته این را القا کرد که اعتراضات مردمی تمام شده است و دلتنگی هم از بابت تمام رفقای دربند و تمام دوستان ناشناسی که در خیابان‌ها کشته شدند و امید که دوباره به اردوگاه ما بازگشت و ما دوباره نفس کشیدیم و دوباره احیا شدیم و تمام آن شور و شوق‌ها زنده شد و باز هم دلتنگی به خاطر رفقایی که نه تنها از بند آزاد نشدند بلکه چهار پیرمرد و پیرزن را هم به جمعشان اضافه کردند.

تهران برای من به شهر یادها و یادگاری‌ها تبدیل شده است. شهری که مملو از خاطرات است آن هم نه خاطراتی که مربوط به دوران کودکی یا نوجوانی باشد؛ بلکه تماما به همین بیست و یک ماه اخیر باز می‌گردد. تمام خیابان‌ها حکم بازآفرینی خاطراتی از تعقیب و گریزها، فریاد کشیدن‌ها و شعار دادن‌ها، کتک خوردن‌ها و دلهره‌ها را دارد. همه جورش را تجربه کرده‌ام. از بیست و پنجم خرداد بگیر که میلیونی از انقلاب تا آزادی در سکوت راه‌پیمایی کردیم تا عاشورا که تهران صحنه یک جنگ تمام عیار شده بود و تا همین سه‌شنبه‌های سبز که ترس خورده و نگران زیر نگاه کشنده مامورین اطلاعاتی پیاده‌روها را بالا و پائین می‌رفتیم. این روزها که در خیابان‌ها راه می‌روم خاطرات همینطور به مغزم هجوم می‌آورد و هر چیز کوچکی مرا یاد اتفاقی می‌اندازد. خانه یا مغازه‌ای که وقت فرار درش را کوبیدیم و داخل‌اش پناه آوردیم. دیواری که رویش شعار نوشتیم. دانشگاهی که پنهانی از دیوارهایش بالا رفتیم و خودمان را به مراسم رساندیم و صدها چیز دیگر و همین‌ها باعث شده که احساس تعلق کنم به شهری که فکر کردن به آن نه برایم امنیت خاطر می‌آورد و نه احساسی از آرامش.

کشور ما به سال جدیدی پا گذاشت. سالی که در آن یقینا با بحران‌های زیادی روبه رو خواهیم شد. از همین الان چشم انداز سیاسی و اقتصادی تاریک است؛ اما چیزی که مهم است این است که نباید ناامید شد و نباید دست از تلاش کشید. چه می‌دانیم … شاید سال نود گشایشی بزرگ در زندگی مردم ایران حاصل شود

تهرانِ هزار و سیصد و هشتاد و نه. چقدر زود می‌گذرد. انگار همین دیروز بود پای صندوق‌های رای رفتیم و با هزار جور آرزو و در عین حال بدگمانی اسم کسانی را که چندان هم نسبت بهشان خوشبین نبودیم نوشتیم و توی صندوق‌ها انداختیم. صف‌های طولانی را دیدیم و از خوشحالی بر خودمان لرزیدیم که انگار قرار است شرایط کمی بهتر شود. اما از فردایش یعنی کمتر از دوازده ساعت بعد همه چیز تغییر کرد خیابان‌های تهران که تا روز قبل صحنه شادی و رقص و هیجان و تبلیغات بود به خاک و خون کشیده شد. صدای تیر به گوش رسید گاز اشک‌آور را که فقط توی فیلم‌ها دیده بودیم کشف کردیم.چماق به دست‌هایی را دیدیم که معلوم نبود از کجا پیدایشان شده و از آن روز به بعد نحوه زیستمان حتی تغییر کرد. یعنی حدودا از ششصد روز پیش. امسال هم همان‌طور بود. دیگر یاد گرفته‌ایم که هر نگاه چه معنی را می‌دهد. فهمیده‌ایم که بوق ماشین گاهی معنای دیگری دارد. آتش روشن کردن و ترقه در کردن همان مفهوم گذشته را نمی‌دهد. به سفره‌های هفت سینمان عکس‌ها و نمادهای جدیدی اضافه کرده‌ایم. در کنار آرزوهای همیشگی در لحظه تحویل سال نو، زمزمه‌های جدیدی می‌کنیم و عید که می‌شود به هم تبریک‌هایی متفاوت از سال‌های پیش می‌گوییم.

ایرانِ هزار و سیصد و هشتاد و نه. بهارش با پیام‌های نورورزی رهبران جنبش سبز شروع شد و زمستانش با دستگیری آنها به پایان رسید. سال صبر و استقامت! چه کسی فکر می‌کرد آنها این طور بر سر حرف‌هایشان صبوری کنند و این طور در دل مردم عزیز بشوند؟ که حالا دلمان تنگ بشود برای چیز چیز کردن‌های میر نازنین و حرف‌های خنده‌داری که کروبی می‌زد . دلمان تنگ بشود که میر حسین بیاید پشت دوربین موبایل یا فیلم‌برداری بی‌کیفیتی بنشیند و با صدایی که به زحمت شنیده می‌شود با ما حرف بزند یا کروبی وقتی که ماموران دم در خانه‌شان ایستاده است برای بار صدم اعلام کند که هست تا آخرش هست و از راهی که رفته باز نمی‌گردد.

حالا که نگاه می‌کنم به این دو سال اخیر، می‌بینم که نه، ما خوب عمل کرده‌ایم. ما خوب جلو آمده‌ایم و دائم نمونه لیبی جلوی چشم‌هایم می‌آید. من حاضرم این داستان بیشتر از این حرف‌ها طول بکشد و عوضش درست‌تر نتیجه بدهد. من حاضرم که جوانیم از دست برود عوضش مردم کم‌تری کشته شوند. حاضرم موهای سفید را در سرم دانه دانه بشمارم ولی ایران فردا را نبینم که به جنگ داخلی کشیده شده است و هر گوشه آن دارد ساز خودش را می‌زند. لیبی نمونه بسیار خوبی شد برای ما تا مقایسه کنیم این دو کشور را که از جهاتی با هم شباهت‌هایی دارند. اینکه هر دو غرب ستیزند و هر دو رهبرانی غیر معمول دارند و هر دو دیکتاتوری‌هایی نفتی‌اند. قبلا هم گفته بودم که ایران؛ تونس و مصر نیست و آنچه که در آن دو کشور اتفاق افتاد، در ایران رخ نخواهد داد و حالا دارم پیش خودم تصور می‌کنم که اگر در این دو سال مردم خشونت می‌کردند و مثلا دست به اسلحه می‌بردند یا به پادگان‌ها حمله می‌کردند همین اتفاقی می‌افتاد که معمر قذافی انجام داد. حاکم بی‌رحمی که با هواپیما بر سر مردمش بمب می‌ریزد و هیچ ابایی ندارد از اینکه رسما اعلام کند مخالفان را تکه تکه می‌کنیم. ایران هم همین طور می‌شد. تازه مطمئنم که با شدت عملی بیشتر و به جای جنگ‌های صلیبی می‌گفتند جهاد در راه خدا و کربلای ثانی.

ما داریم بزرگ می‌شویم. داریم رشد می‌کنیم و در این روزهای سخت که می‌گذرد خودمان را بیشتر ارزیابی می‌کنیم. اگر نگاه کنیم به خودمان و نگاه کنیم به پدران و مادرانمان که چطور در لحظه‌های حساس تاریخی، هوشمندانه عمل کردند؛ اگر نگاه کنیم به مصدق بزرگ که چطور شصت سال پیش درست در چنینی روزهایی آن کار بزرگ را انجام داد، مطمئنم که بعدها وقتی به سال‌های پایانی و سخت دهه هشتاد فکر می‌کنیم، لبخندی از رضایت بر لبانمان نقش می‌بندد.

کشور ما به سال جدیدی پا گذاشت. سالی که در آن یقینا با بحران‌های زیادی روبه رو خواهیم شد. از همین الان چشم انداز سیاسی و اقتصادی تاریک است؛ اما چیزی که مهم است این است که نباید ناامید شد و نباید دست از تلاش کشید. چه می‌دانیم … شاید سال نود گشایشی بزرگ در زندگی مردم ایران حاصل شود. به امید آن روز.

* از حافظ

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , , , , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب


What do you think | نظر شما چیست؟

Editor's choice
  • Are we media Cannibals?
  • Europe and Israel are not drifting apart, By Bilal Benyaich
News English

titr Iran’s supreme leader ‘likes’ Facebook despite ban

Critical comments removed

titr Iran sidesteps sanctions to export its fuel oil

Iran is dodging Western sanctions

titr Iran might let diplomats visit Parchin

“Allegations about Parchin is ridiculous”