راز شکوفایی “قدرت مردم”
11 Mar 2011
■ علی افشاری
قدرت مردم و توان آن برای تغییر یکی از مهمترین و شناخته ترین مفاهیم سیاسی در دوران معاصر است. این مفهوم که بازتاب دهنده یک واقعیت عینی بوده و نیرویی تعیین کننده در معادلات اجتماعی را کشف کرده است، پس از انقلاب های آمریکا و فرانسه وارد تاریخ و صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی شد. تا پیش از آن مهارت جنگی، جنگ آوران ورزیده و سلحشور، دسیسه چینی، منابع مالی مکفی و استفاده از ادوات نظامی پیشرفته روش های سرنگونی نظام سیاسی و یا تغییر حکومت ها بودند.
قبل از آن در مخیله رویاپردازترین افراد هم نمی گنجید که اجتماع فراگیر مردمان عادی و وحدت آنها حول خواستی مشترک می تواند منجر به دگرگونی های عمیق سیاسی شود. البته در این انقلاب ها به دلیل استفاده از نیروی نظامی و ابزار قهر آمیز در کنار خروش فراگیر توده های ناراضی، مفهوم قدرت مردم به شکل کامل شکوفا نشد.
نهضت ضد آپارتاید آفریقای جنوبی در سال 1985 این قوت و توان را برجسته تر کرد؛ اما به دلیل بهره برداری از نیروی نظامی توسط برخی از پشتیبانان جنبش، باز پیروزی مردم صرفا متکی به اراده و عمل مسالمت آمیز آنان نبود.
انقلاب زرد فیلیپین در سال 1986 برای نخستین بار گونه جدیدی از انقلاب های غیر خشونت آمیز را خلق کرد. این رویداد دوران ساز تاثیرات فرا جغرافیایی پیدا نمود و الهامبخش سری انقلاب های سال 1989 علیه حکومت های تمامیت خواه وابسته به بلوک شرق در اروپا شد. تجمیع توان فردی مردم غیر مسلح که با عزم تغییر و عدم استفاده از خشونت پا به میدان گذاشته بودند، چونان سیل بنیان افکنی پایه های امارات حکومت های ضد مردمی را فرو ریخت. از آن به بعد تا کنون “قدرت مردم” جلوه های گوناگونی داشته است و آخرین نمود آن در خاورمیانه جاری است تا موج چهارم دموکراسی در دنیا را شکل دهد.
در ادامه مطلب تلاش می شود تا توضیح داده شود که چگونه و در چه شرایطی “قدرت مردم” خلق می گردد.
قطعا این نیروی قدرتمند در هر شرایطی قابل دسترسی نیست. نخست محتاج زمینه های مساعد ساختاری و پیش نیازها است. سپس روش ها و بستر مناسبی را می طلبد تا بروز یابد.
وجود شکاف عمیق بین ظرفیت نهادهای موجود و خواست فراگیر عمومی، شرط لازم است. تا زمانی که نارضایتی عمیق و ناامیدی گسترده از حل مشکلات و رسیدن به مطالبات از طریق راه های عادی و نهادهای حکومتی وجود نداشته باشد، نمی توان عصیان توده ها و سرازیر شدن سیل اعتراضات مردمی به خیابان ها را به نظاره نشست. تضاد عمیق و آشتی ناپذیر بین حکومت و ساختارهای رسمی، ناگزیر خیابان ها را به صحنه تعیین سرنوشت تبدیل می کند. بسته شدن تمامی مجاری رسمی و قانونی به روی تحولات و دهن کجی اصحاب قدرت به تقاضاهای افکار عمومی و انباشته شدن مطالبات، جامعه را به سمت انفجار خشم عمومی سوق می دهد.
همانگونه که مارکس می گوید: “قدرت اجتماعی، یعنی نیروی تولید چند برابر گشته که از همکاری مشروط به تقسیم کار افراد مختلف بوجود می آید”، قدرت مردم از کنار هم قرار گرفتن افراد و متحد شدن آنها حول خواستی مشترک، صریح و با حداقل تفسیر به وجود می آید.
وقتی مبارزه با ظلم و بیداد گری، توقف خودکامگی، تلاش برای رسیدن به عدالت اجتماعی و جلو بردن دموکراسی در رویه های جاری و استفاده از ظرفیت های قانونی به بن بست می رسد، آنگاه آتشفشان نیروی مردم فعال می شود. در غیاب ساز و کار های متعارف حل منازعات و به بن بست رسیدن راهکارهای پارلمانتاریستی، عرصه برای خلق فشار اجتماعی مهیا می گردد. از این مرحله به بعد موفقیت و نیک فرجامی انفجار خشم و قهر مردم مستلزم استفاده درست از این نیرو است.
نیروی مردم برخاسته از جمع شدن فردها و ترکیب قوه قهر آنان است که یک قهر جمعی به مثابه قهری فشرده و توفنده را می آفریند. این نیروی لایزال، توان عقب راندن نیروهای سرکوب گر را دارد. تمرکز نیروها، شرطی ضروری برای خلق قدرت مردم است. حرکت های پراکنده و غیر متمرکز در یک محدوده جغرافیایی معین، ناتوان از ایجاد این نیروی شگرف است.
جمع شدن توده های زیاد از مردم، نیروی جمعی را خلق می کند که از جمع جبری و حسابی نیروهای فردی آنها بیشتر است. این خصلت که “سینرژی” نامیده می شود، باعث هم افزایی و تاثیر متقابل عزم نافرمانی و عصیانگری در برابر ظلم و بی عدالتی می گردد. وقتی سایه افراد در هم می افتد و انبوهی از انسان های با اراده را مشاهده می کنند، ترس در آنها فرو می ریزد و آماده پاکبازی و شوق بیشتر برای شکست نیروهای مخالف می شوند
در شرایطی که توان سرکوب حکومت بالاست و جمع کردن همه معترضین در یک جا ریسک هزینه زیاد دارد، می توان چند نقطه را مشخص کرد؛ اما دامنه این عدم تمرکز محدود است. گسترش عدم تمرکز به نقاط بسیار باعث اتلاف نیرو می شود. همانقدر که این پراکندگی قابلیت فرسوده شدن نیروهای سرکوب گر را دارد، به همان اندازه خود مردم را نیز در دسته های کوچک متفرق می کند و توان آنها را فرسایش می دهد. وقتی نگاه های مصمم مردم با یکدیگر تقاطع پیدا می نماید و متوجه حضور یکدیگر می شوند، میل آنها به مبارزه افزایش پیدا می کند.
جمع شدن توده های زیاد از مردم، نیروی جمعی را خلق می کند که از جمع جبری و حسابی نیروهای فردی آنها بیشتر است. این خصلت که “سینرژی” نامیده می شود، باعث هم افزایی و تاثیر متقابل عزم نافرمانی و عصیانگری در برابر ظلم و بی عدالتی می گردد. وقتی سایه افراد در هم می افتد و انبوهی از انسان های با اراده را مشاهده می کنند، ترس در آنها فرو می ریزد و آماده پاکبازی و شوق بیشتر برای شکست نیروهای مخالف می شوند.
به میزانی که ترس معترضین رنگ می بازد، وحشت و هراس در نیروهای حکومتی افزایش می یابد. انبوه نیروها، بذر های تردید و تمرد از فرمان نیروهای مافوق را در بخش های فرو دست و قاعده هرم سرکوب افزایش می دهد. از سوی دیگر حجم گسترده معترضین می تواند نیروهای خشونت طلب دولتی را محاصره کند. این محاصره مدنی قادر است شریان حیاتی ماشین سرکوب را قطع نماید.
انتخاب یک مسیر طولانی و دعوت مردم برای حضور در آن و یا دعوت برای نمایش نارضایتی بدون تعیین مسیر مشخص، نیروی مردم را در مسیرهای کم بازده هدر می دهد. فقط در شرایطی که اطمینان وجود دارد شمار جمعیت مورد انتظار، امکان پوشش مسیر طولانی مثل میدان امام حسین تا انقلاب را دارا است، آنگاه می توان از چنین آکسیونی استفاده کرد.
البته مسیر متمرکز لزوما به معنای حضور در یک مکان نیست؛ بلکه می توان مسیرهای متفاوتی را انتخاب کرد که به یک مقصد برسند. به عنوان مثال می شود منزل میر حسین موسوی را به عنوان محل نهایی در نظر گرفت. آنگاه می توان چهار مسیر از جنوب، شرق، شمال و غرب برای رسیدن تعیین کرد. در این حالت مردمی که از هر طرف سرازیر می شوند با در نظر گرفتن فاصله محل استقرار تا منزل مهندس موسوی هم مقیاسی برای پیشروی و موفقیت پیدا می کنند و هم با جمع شدن در یک محل، نیرویی را خلق می نمایند و قدرت خودشان را هم به رخ حکومت و هم جهانیان می کشند.
توان جمعی افراد شرکت کننده در تظاهرات، روح جمعی را پدید می آورد که چونان زبانه آتش، کاخ بیداد را شعله ور می سازد. این روح جمعی با برخورد و در هم تنیده شدن افراد به منزله ذرات به هم چسبیده بروز و ظهور پیدا می کند. وقتی صف ها فشرده می شود و هر فرد نفس همراه خود را حس می کند و از آن روحیه می گیرد، آنگاه برقی از این “کل به هم پیوسته” ساطع می شود که اراده سرکوب حکومتیان را متزلزل ساخته و لرزه ای اساسی بر اندام حاکمان می اندازد. این نقطه، آنجاییست که شک و دو دلی امکان تصمیم گیری درست را از اصحاب قدرت سلب می نماید. راهپیمایی معترضین آفریقای جنوبی در بزرگداشت جان باختگان جنبش لغو آپارتاید به مناسبت روز جهانی حذف تبعیضات نژادی در سال 1985 نمونه موفقی از خلق “نیروی مردم” است. آنها در صفوفی فشرده و منظم به صورت گروهی حرکت کردند و نقش مهمی در پیروزی جنبش ایفا نمودند. بنا بر این تمرکز، خصلت گروهی و خلق”قهر جمعی” ویژگی های ضروری برای ظهور قدرت مردم هستند. در شرایط خاص ایران، این ویژگی ها می توانند با تمرکز در 4-3 نقطه ای که بیشترین ظرفیت برای حضور معترضین و مخالفین را دارند، تحقق یابند.
عنصر مهم دیگر وجود اقتدار و اتوریته در جمع است که افراد از سر رضایت و داوطلبانه از فرامین آن پیروی کنند. در اصل به یک رهبری مشروع نیاز هست. این رهبری لزوما حالت فردی ندارد؛ بلکه می تواند به صورت جمعی باشد یا از هسته های مختلفی تشکیل شده باشد. اما آنان باید از مشروعیت و مقبولیت لازم برای اطمینان بدنه برخورداربوده و توانایی و کارآمدی مناسبی نیز داشته باشند. این مرجع اقتدار نقش فرماندهی و مغز اندام توده همبسته معترضین را تشکیل می دهد. در غیاب چنین مرکزی، تجمعات و گردهمایی مردم دچار تشتت و بی نظمی می شود و عناصر نقوذی دشمن و حکومت و یا موج سواران و پوپولیست ها به راحتی می توانند حرکت را به سمت بیراهه هدایت کنند. بنا بر این وجود افراد و هسته های هدایت کننده ضرروی است.
وجود اراده و امید در بین افراد شرکت کننده در کنش جمعی، دیگر مولفه مهم است. در هم تابیدن برق اراده های مصمم، شدت سینرژی و هم افزایی نیروها را افزایش می دهد.
سرانجام بهره مندی مناسب از دانش و فنون روش های مبارزاتی مسالمت آمیز و کنش جمعی، نقشی کلیدی در موفقیت بازی می کند. به خصوص کسانی که در جایگاه رهبری قرار می گیرند، نیاز دارند تا به میزان مطلوبی از دانسته ها و آموزه های فناوری اشکال مبارزاتی بی خشونت و روش های سازماندهی مطلع باشند. چنین قابلیت و مهارتی آنان را برای هدایت موفقیت آمیز حرکت مجهز می کند. اثرگذاری تعداد کمتری از افراد با دانش و برخوردار از مهارت های مبارزات مردمی به مراتب بیشتر از جمع افزون تر اما با آگاهی های کم تر از این مهارت ها است.
لذا در اینجا کیفیت بر کمیت برتری دارد. در اصل این مهارت ها به همراه وجود اراده که خود مستلزم اعتقاد به حقانیت و درستی حرکت است، باعث می شود تا جمع مردم معترض به یک جمعیت فعال بدل شود. این فعال گرایی به صورت چشمگیری قدرت و توان جمعی را افزایش می دهد. به عنوان مثال جمعیت طرفداران مبارک چندان کمتر از مخالفان وی در قاهره نبودند؛ اما آن چیزی که باعث شکست مبارک شد، فعال بودن نیروهای مدافع انقلاب و تغییرات دموکراسی محور بود که نیروهای رقیب شان را از میدان به در کرد.
اما عامل مهم شکل گیری تجمعات بزرگ، وجود هسته اولیه است. این هسته نقش بسیار مهمی در تکوین قدرت مردم دارد. این هسته می تواند جمعی از افراد سلحشور و با ایمان باشد که با برخورداری از مهارت های سازماندهی و فنون مبارزاتی بی خشونت، بدون آنکه پروای هزینه داشته باشند با استفاده از اصل غافلگیری، بخشی از زمین مبارزه را در اختیار بگیرند. در ابتدا آنها با برخورد محکم با نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی با استفاده از روش های ابتکاری می توانند زنجیره های نیروهای دولتی را شکسته و هسته اولیه تجمع را شکل بدهند. در وهله بعد پیوستن امواج مردمی به آنان باعث عقب نشینی نیروهای دولتی می گردد. نیروی مردم آنها را محاصره می کند و هر چه قدر بر تعداد مردم افزوده شود، کمربند محاصره بر نیروهای سرکوب گر تنگ تر می گردد. نمونه جالب این کار را فعالان جنبش زنان در خرداد سال 1384 در مقابل دانشگاه تهران انجام دادند که در حرکتی غافلگیرانه توانستند بخشی از زمین سر در دانشگاه تهران را از آن خود کنند و با تحمل ناسزاها و باتوم های نیروهای انتظامی، فضا را برای شکستن محاصره آنها مستعد کنند و سپس با پیوستن دیگر افراد توانستند اولین تجمع مستقل خود را برگزار کنند. البته این حرکت در قیاس با نمونه های جهانی، عملی کوچک بود ولی می تواند الگوی مناسبی برای استفاده باشد.
در مجموع خلق “قدرت مردم” دقایق و نقاط ظریف زیادی دارد و بروز آن در هر جامعه فرق می کند و به شدت وابسته به محیط و فرهنگ حوزه عمل است؛ اما نکاتی که برشمرده شد، اصولی هستند که بدون رعایت آنها نمی توان اعجاز انفجار نیروی اراده ملت و خرد شدن قامت خودکامگی و استبداد را به تماشا نشست.

کلیدواژه ها: جنبش, علی افشاری, قدرت, مردم |
