انقلابهای خاورمیانه در گفتوگوی اختصاصی با سابرینا مروین
سبزها الهامبخش عربها بودند
4 Mar 2011
■ احسان عابدی
دکتر سابرینا مروین (Sabrina Mervin) سالهاست که درباره ایران و وجوه سیاسی و دینی جامعه ایرانی مینویسد. ایران را مرکز جهان شیعه میداند و تحولات این جهان را دنبال میکند، چنانچه آثار متعددی نیز دراینباره نگاشته است، مانند “جهان شیعه و ایران” و “حزبالله”. اما حوزه مطالعاتی مروین به ایران محدود نمیماند، بلکه در معنای وسیعتر کل جهان اسلام را دربرمیگیرد. “تاریخ اسلام، مبانی و دکترین” نوشته اوست که سال 2000 در فرانسه منتشر شد.
با این پژوهشگر فرانسوی درباره رویدادهای اخیر خاورمیانه و جهان اسلام گفتوگو کردهایم. طبیعی است مسائل ایران نیز جایگاه ویژهای در این گفتوگو داشته باشد و از این رو در برخی از پرسشها و پاسخها به جنبش سبز نیز پرداخته شدهاست.
شما اتفاقات اخیر در کشورهای تونس، مصر، بحرین، ایران، لیبی و… را چگونه تحلیل میکنید؟ آیا جهان اسلام یک رنسانس را تجربه میکند؟
کسانی که در این رویدادها ایفای نقش میکنند، از کنش خود به عنوان انقلاب (ثورة) نام میبرند، نه صرفاً یک قیام (انتفاضة). این مسئله به ویژه در کشورهایی نظیر مصر و تونس صادق است که حرکت آنان با موفقیت بیشتری همراه بوده است.
در واقع، تمام این رویدادها با هدف از میان برداشتن فساد، دست یافتن به آزادی، حقوق سیاسی و اجتماعی، برابری اجتماعی، تقسیم دوباره ثروت ملی و اهدافی از این دست اتفاق افتاده است، اهدافی که بنیانی و در عین حال عملی است یا به بیان دیگر، کمتر ایدئولوژیک و بیشتر واقعگرایانه است. اکنون دیگر در این جوامع، فعالان سیاسی و اجتماعی، روشنفکران، کارگران و تمام اقشار باید به سؤالاتی بنیادی درباره خواستههای خود و نوع جامعهای که خواهان آن هستند، پاسخ بدهند. تازه مناقشهها آغاز شده است (بهطور مثال، درباره اصل دوم قانون اساسی مصر)*.
پرسشها و مسائل، دیگر در قلمرو سیاست محدود نمیمانند، بلکه گستره آن بسیار وسیعتر است و در سطوح کلان ملی و بینالمللی ذهنها را به خود مشغول کردهاست. تغییری بزرگ در حال رخدادن است، امری که در جهان اسلام بیسابقه بوده است.
نقش اسلام در این رویدادها چیست؟ آیا میتوان جایگاهی برای ایدئولوژیهای اسلامی در تحولات اخیر خاورمیانه در نظر گرفت؟ یا اینکه تنها میل به دموکراسی و آزادی موجب حرکت انقلابیون شدهاست؟
به طور کلی، ایدئولوژیها در این زمینه حائز اهمیت نیستند. گرچه اعضای احزاب ایدئولوژیک هم در این رویدادها حضور دارند، اما میبینیم که افراد غیرایدئولوژیک نیز در آنها به همان میزان ایفای نقش میکنند. بنابراین، تا آنجا که به اسلام مربوط میشود، برای جوانان یا کنشگرانی که این رویدادها را رقم زدهاند، دین یک امر شخصی است و بیشتر یک عامل هویتبخش به شمار میآید تا یک ایدئولوژی.
البته که تصاویر تظاهراتها در ایران، جهان را تحت تاثیر قرار دادهاست، اما اکنون نگاهها به آنچه که در تونس و مصر میگذرد دوخته شده، چرا که مردم آن کشورها پیروز شدهاند
به نظر شما چقدر این احتمال وجود دارد که مصر پس از حسنی مبارک و تونس پس از بن علی به ورطه اسلامگرایی افراطی بیفتند؟
گمانهزنی دراینباره بسیار سخت است و مخاطرات زیادی به همراه دارد. ما واقعا نمیدانیم چه چیزی پیش میآید. تحلیلگران هم هیچ اتفاق نظری در این مورد ندارند و به چند دسته تقسیم شدهاند. به طور خلاصه اگر بگویم، برخی معتقدند احزاب اسلامگرا تجربیاتی عملی دارند که اعضای جامعه مدنی فاقد آن هستند. از این رو امکان تاثیرگذاری بیشتری نیز در این بازی سیاسی دارند. در مقابل، برخی دیگر معتقدند که دوران اسلامگرایی به پایان رسیدهاست. میان این دو دیدگاه افراطی با طیف متنوعی از آرا و عقاید مواجه هستیم.
آیا میتوان از همزیستی اسلام سیاسی و لیبرال دموکراسی در این کشورها سخن گفت و نسبت به آن خوشبین بود؟
نمونهای که در این زمینه اغلب به آن اشاره میشود، حزب “عدالت و توسعه” در ترکیه است. گرچه ترکیه به خاطر مسائل تاریخی و روند سکولاریسم در آن یک مورد خاص محسوب میشود، اما این موضوع میتواند در هر جای دیگری نیز صدق بکند. با این وجود از الان نمیتوانیم چیزی را پیشبینی کنیم.
یکی از تحلیلهای مورد علاقه مقامات رسمی ایران، شباهت رویدادهای اخیر مصر و تونس با انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 است. از طرفی نیروهای مخالف حاکمیت در ایران نیز این رویدادها را متاثر از جنبش سبز و راهپیماییهای عظیم ایرانیان در سال گذشته میدانند. نظر شما چیست؟ کدام دیدگاه به واقعیت نزدیکتر است؟
من فکر نمیکنم انقلاب اسلامی سال 1979 ایران، الگوی نسل جوانی قرار گرفته باشد که این جنبشها را در جهان عرب پیش میبرند. اما جنبش سبز میتواند الهامبخش آنان باشد. با این حال در نظر داشته باشید که این جنبش هنوز نتوانستهاست تغییری در وضعیت ایران به وجود آورد.
شما جنبش سبز را چگونه میبینید؟ یک جنبش اصلاح دینی؟
بله، میتوان آن را به عنوان یک جنبش اصلاح دینی در نظر گرفت، اما در عین حال یک جنبش سیاسی و اجتماعی هم هست.
بپردازیم به کتاب جدیدتان، “جهان شیعه و ایران”. چنانچه در وبسایت آمازون درباره کتاب نوشته شده، شما ایران را به نوعی قلب جهان شیعه تصور کردهاید که مناطقی از آسیای مرکزی، ترکیه، خلیج فارس و حتی سنگال را دربرمیگیرد. به نظر شما رویدادهای اخیر ایران چه تاثیراتی میتواند بر این جوامع داشته باشد؟
اول اینکه، ایران مرکز جهان تشیع و تعالیم مذهبی است؛ و همانطور که روزگاری در گذشته شهر نجف چنین مرکزیتی داشت، امروز این مرکزیت به شهر قم منتقل شدهاست. شاهد آن نیز همه روحانیانی است که به نیت تعلیم و آموزش از کشورهای مختلف به آنجا میآیند. در حقیقت، قم مرکز امروزی و تاثیرگذار تعالیم مذهبی است.
گذشته از این، مباحث و مناقشههای بسیار عمیقی درباره اسلام و نقش آن در جوامع معاصر وجود دارد که متفکران ایرانی اصلاحطلب آنها را طرح کرده و به آن دامن زدهاند. از این نظر ایران همواره پیشرو بوده است و میتوان آن را “آزمایشگاه اندیشهها” نامید. این مسئلهای است که من در کتابم به آن پرداختهام. این کتاب سال 2007 به زبان فرانسه و چندی پیش نیز به زبان انگلیسی منتشر شد.
البته که تصاویر تظاهراتها در ایران، جهان را تحت تاثیر قرار دادهاست، اما اکنون نگاهها به آنچه که در تونس و مصر میگذرد دوخته شده، چرا که مردم آن کشورها پیروز شدهاند؛ و همینطور بحرین یا هر جای دیگری که در آن میتوان تحرکاتی از این دست را مشاهده کرد. جهانیان همچنین به لیبی نگاه میکنند و واکنش بسیار خشونتآمیز حکومت آن را زیر نظر دارند.
سوال آخر اما درباره آینده ایران و جنبش سبز است. شما سیر حوادث در ایران را چگونه پیشبینی میکنید؟
من نمیتوانم چیزی را پیشبینی کنم. تحلیلگران میگویند دوره گذار در ایران طولانی میشود، اما من دیگر خیلی مطمئن نیستم. رویدادهایی که در جهان اسلام به وقوع میپیوندد، ورای درک و تصوراتی است که تاکنون داشتهایم.
————————–
* اصل دوم قانون اساسی مصر بیان میکند که «اسلام دین رسمی کشور، عربی زبان رسمی آن و منبع اصلی قانونگذاری، حقوق اسلامی (شریعت) است.» این اصل اکنون محل مناقشه است و کسانی که از سکولاریزه شدن کشور و برابری شهروندان (اعم از مسلمان و مسیحی) دفاع میکنند، خواهان تغییر این اصل هستند.

کلیدواژه ها: احسان عابدی, انقلاب, جنبش سبز, خاورمیانه, سابرینا مروین |
