عاقبت اين نمايش به سرنوشت پادشاهی نفت ربط دارد
1 Mar 2011
■ رابرت فیسک ـ ایندپندنت
زمینلرزهی پنج هفتهی گذشته در خاورمیانه؛ از زمان سقوط امپراتوری عثمانی، تکاندهندهترين، خبرسازترین و حيرتانگیزترین تجربه در تاريخ منطقه بوده است. دستکم، اين بار، تعبير «بهت و حيرت» توصيف درستی از ماجراست.
عربهای سر به راه، به پشت افتاده، فاقد خلاقيت در شرقشناسی، خود را تبديل به مبارزان راه آزادی، حريت و کرامتی کردهاند که ما غربیها هميشه گمان داشتيم که اين نقش منحصر به فردی است که فقط ما در جهان بايد آن را بازی کنيم. دستنشاندگان ما یکی پس از دیگری فرو میافتند و همان مردمی که ما برای مهار کردنشان به دستنشاندگان خود پول میداديم، تاريخ خود را میسازند. حق مداخلهی ما در امور آنها (که البته ما همچنان آن را باز اعمال خواهیم کرد)، برای هميشه رو به افول رفته است.
این پوستههای زمین سياست همچنان با نتايجی تراژيک، دلیرانه ـ و حتی با طنزی سیاه ـ در حال جابهجاییاند. بیشمارند حکام عربی که هميشه مدعی بودند خواهان دموکراسی در خاورميانهاند. شاه بشار سوریه قرار است دستمزد کارمندان را بهتر کند. شاه بوتفليقه در الجزاير ناگهان وضعيت اضطراری کشور را ملغی کرده است. شاه حمد بحرینی در زندانهایش را باز کرده است. شاه بشیر سودانی دیگر در انتخابات رياست جمهوری شرکت نخواهد کرد. ملک عبدالله اردنی به سلطنتی مشروطه میانديشد. و البته القاعده خاموش نشستهاند.
چه کسی باور میکرد که پيرمرد غارنشين ناگهان قدم به بیرون بگذارد و به جای ظلمت مانوی مألوفی که چشماناش به آن خو کرده بود، نور خیرهکنندهی خورشيد آزادی چشماناش را بيازارد! در جهان اسلام، خيل شهيدان زيادند؛ اما هيچ بیرق اسلامگرایی بالایش ديده نمیشود. مردان و زنان جوانی که مهر خاتمت بر ستم مستبدانشان مینهند، بيشتر مسلماناند اما روح انسانی از میل به مرگ بزرگتر است. آنها مؤمناناند، آری؛ اما همانها اول کسانی بودند که به اینجا رسيدند و مبارک را سرنگون کردند در حالی که يارِ وفادارِ بن لادن همچنان در نوارهايی ويديويی منسوخ خواهان سرنگونی مبارک میشود.
سعودیها اسامه بن لادن، القاعده و طالبان را بر کشيدند. اين را هم از یاد نبريم که آنها بودند که بيشتر بمبگذاران ۱۱ سپتامبر را تحویل ما دادند و حالا سعودیها معتقدند که آنها تنها مسلمانانی هستند که در برابر دنيای پرنشاط و اميد اسلحه به دست دارند. من گمان ناشادی دارم به اينکه سرنوشت اين نمایش تاريخ خاورميانه که اکنون پيش روی ما در جريان است، در پادشاهی نفت، مکانهای مقدس و فساد رقم خواهد خورد. به هوش باشيد
اما اينک يک هشدار. ماجرا هنوز تمام نشده است. ما اکنون آن حس گرم و اندکی ناخوشايند پيش از درآمدن رعد و برق را تجربه میکنیم. فيلم ترسناک نهایی قذافی هنوز بايد تمام شود، البته با آميزهای از لودگی هراسآور و خونریزی که ما در خاورمیانه با آن آشنا هستيم. نیازی به بيان نيست که سرنوشت محتوم و قریب الوقوع او دم جنباندن دستنشاندههای خودمان را بيشتر برجسته خواهد کرد.
برلوسوکونی ـ که از بسياری جهات هماکنون تقليد زشتی از خود قذافی است ـ و سرکوزی و لرد بلر اصفهانی هماکنون بسیار ژوليدهتر از چيزی که گمان میکردیم به نظر میرسند. آن چشمانِ ايمانبنياد قذافی قاتل را متبرک کردند. من همان موقع نوشتم که بلر و استرا عنصر «ای وای» را فراموش کرده بودند، که اين لامپ عجیب، اوضاعش بسیار خرابتر از اینهاست و بیشک زمانی دستهگلی فجيع به آب خواهد داد و اسباب شرمساری اربابان ما میشود و حتماً هر روزنامهنگاری اين جمله را هم با کیبرد لپتاپاش خواهد افزود که: «دفتر آقای بلر تماس تلفنی ما را پاسخ نداد».
الآن همه به مصر میگویند که «الگوی ترکيه» را دنبال کند. این الگو گويا ملغمهای دلپذیر از دموکراسی و اسلامی است که به دقت کنترل شده است. اما اگر این درست باشد، معنایاش اين است که ارتش مصر تا دههها بعد همچنان نگاهِ ناخواسته و غیردموکراتيک خود را به روی مردم حفظ خواهد کرد. همچنان که علی عزتيار وکيل اشاره کرده است، «رهبران نظامی مصر از تهديد علیه «شيوهی زندگی مصری» سخن گفتهاند… که اشارهی نه چندان ظریفی است به تهدیدهای اخوان المسلمين. گويا این صفحهای است که از دفتر بازی ترکیه برداشتهاند». ارتش ترکيه چهار بار در تاریخ ترکيهی مدرن در کسوت تاجبخش ظاهرا شده است. و چه کسی جز ارتش مصر، سازندهی ناصر، برکشندهی سادات، شر ژنرال سابق ارتش، يعنی مبارک، را در آخر بازی کم کرد؟
و دموکراسی ـ دموکراسی واقعی، بدون قيد، معيوب اما درخشانی که ما در غرب عاشقانه (و به حق) تا به اينجا برای خود پروراندهايم ـ در جهان عرب قرار نيست که با برخورد ویرانگر و تباه اسرايیل با فلسطينيان و زمیندزدی آنها در کرانهی باختری کنار بيايد. حالا اسرايیل که ديگر «تنها دموکراسی خاورميانه» ـ آن هم در کنار که؟ عربستان سعودی! ـ نيست، با عجز و استيصال استدلال میکند که حفظ استبداد مبارک لازم است. اسراييل در واشنگتن دوباره دکمهی اخوان المسلمین را فشار داد تا لابی اسراييلی وحشت از آنها را زنده کند و اوباما و کلينتون را دوباره از خط خارج کند. آنها در برابر معترضان دموکراسیخواه سرزمینهای ستمخيز، باز هم با پشتیبانی از ظالمان برخاستند اما ديگر خيلی دیر شده بود. من عاشق اين تعبير «گذار منظم» هستم. همين اشارهی «نظم» تمام معنا را میرساند. فقط گدعون لیوی روزنامهنگار اسراييلی نکته را دريافت: «ما بايد بگوييم «ای مصر! تبريک»
اما در بحرین، من تجربهی افسردهکنندهای داشتم. شاه حمد و وليعهد شاهزاده سلمان در برابر جمعيت ۷۰ درصدی شيعهشان سر خم کردند. درهای زندان را باز کردند و قول اصلاحات قانون اساسی را دادند. از يکی از مقامات دولتی در منامه میپرسم که آيا چنين کاری واقعاً ممکن است؟ چرا نشود یک نخستوزير منتخب به جای عضوی از خاندان سلطنتی خلیفه داشته باشيم؟ گفت «نچ! امکان ندارد! شورای همکاری خلیج فارس اجازهاش را نمیدهد». چون شورای همکاری خليج فارس يعنی عربستان سعودی. و اينجا، متأسفانه، قصهی ما تيره میشود.
ما توجه بسيار اندکی به این جمع شاهزادگانِ خودرأی دزد میکنیم. فکر میکنیم اينها قديمی، بیسواد در سياست مدرن، ثروتمند هستند و موقعی که ملک عبدالله پيشنهاد کرد که کمبود کمک واشنگتن به رژيم مبارک را جبران کند ما خنديديم و الآن هم که شاه پير به شهرونداناش وعدهی ۳۶ میليارد دلاری میدهد که دهانشان را ببندند باز هم میخنديم. اما این ماجرا خنده ندارد. قیام عربی که آخر کار عثمانیها را از جهان عرب بیرون انداخت در صحرای عربستان آغاز شد، و مردان قبیلهای عربستان به لورنس و مکماهون و بقيهی دار و دستهی ما اعتماد کردند. از دل همین عربستان وهابیگری بیرون آمد: اين معجون پرزور و سکرآور ـ با کف سفيدی روی مادهی سياه زيریناش ـ که سادگی عجيباش به مذاق هر اسلامگرا و بمبگذار انتحاری آينده در جهان اسلام خوش میآمد. سعودیها اسامه بن لادن، القاعده و طالبان را بر کشيدند. اين را هم از یاد نبريم که آنها بودند که بيشتر بمبگذاران ۱۱ سپتامبر را تحویل ما دادند و حالا سعودیها معتقدند که آنها تنها مسلمانانی هستند که در برابر دنيای پرنشاط و اميد اسلحه به دست دارند. من گمان ناشادی دارم به اينکه سرنوشت اين نمایش تاريخ خاورميانه که اکنون پيش روی ما در جريان است، در پادشاهی نفت، مکانهای مقدس و فساد رقم خواهد خورد. به هوش باشيد.
اما یک نکتهی لطيفتر. من به دنبال به يادماندنیترين نقلقولها از انقلاب عربی گشتهام. ما شعار «ای رييس، برگرد، شوخی کرديم» را از يک تظاهرکنندهی ضدمبارک شنيدهايم. و سخنرانی گوبلز ـ وار سيف الاسلام قذافی را شنيدهايم: «نفت را فراموش کنيد، گاز را فراموش کنيد. جنگ داخلی در راه است». نقلقول دوستداشتنی، خودخواهانه و شخصی من را تام فريدمن، دوستم در نيويورک تايمز هنگام صرف صبحانه در قاهره، با همان لبخند مسحورکنندهاش گفت: «فيسکی! يک نفر مصری ديروز در ميدان تحرير جلوی مرا گرفت و پرسيد شما رابرت فیسک هستيد؟». اين آن چیزی است که اسماش را میگذارم انقلاب!

کلیدواژه ها: خاورمیانه, رابرت فیسک, ملک عبدالله, نفت |
