Home

Titleاز خیابان‌های تهران ـ بخش یازدهم

پس جوجه‌هاش از دل خاکسترش به در*

22 Feb 2011

■ شفق آشنا
Font Size + | - Reset

دوباره بعد از یک سال سکوت، جنبش سبز ایران در بیست و پنجم بهمن جوانه زد و غبار یاس و ناامیدی را از دل‌های مردم زدود. دوباره پس از یک سال، شور و آرمان‌خواهی به قلب‌های جوانان بازگشت و امیدها زنده شد. عاشورای 88 بود که آن سرکوب خونین رخ داد و باعث شد که مردم احتیاط کنند و بیست و دوم بهمن مثل همیشه نیایند و حکومت خیال کند که قضیه را فیصله داده است. در تمام این یک سال آن چه که از رسانه‌های حکومت شنیده می‌شد این بود که فتنه تمام شده است و دیگر خبری از اعتراض نیست؛ اما واقعا چه کسی فکر می‌کرد که حکومت ایران این بار به این طریق غافلگیر شود که جوانی در تونس خودش را از فرط استیصال و خشم آتش بزند و مردم در آنجا قیام کنند و دیکتاتورشان را بیرون بیاندازند و بعد این اعتراضات دامن‌گیر مصر شود و حسنی مبارک استعفا بدهد و مردم ایران این صحنه‌ها را ببینند و دوباره به خودشان بیایند و سعی کنند که خاطرات سال پیش را زنده کنند؟ چه کسی فکر می‌کرد که این بار مردم کشورهای عربی با شجاعتشان به ما کمک کنند تا به خاطر بیاوریم این ما بودیم که سال پیش با حضور میلیونی خود دنیا را حیرت زده کردیم و سرآغاز حرکت‌های اعتراض‌آمیز علیه دیکتاتورها شدیم.

دیروز اول اسفند بود. اولین روز از آخرین ماه سال و هفت روز بعد از شهادت حداقل دو نفر از مردمی که بیست و پنج‌ام بهمن آمده بودند تا حقوق از دست رفته‌شان را پس بگیرند. اگر غریبه‌ای دیروز وارد تهران می‌شد بی‌گمان فکر می‌کرد که وارد پادگانی نظامی شده است. سر هر چهار راه نیروهای مختلف و رنگارنگی ایستاده بودند که اغلب سعی می‌کردند چهره‌هایی خشن به خودشان بگیرند و به رهگذران نگاه‌های ترسناک بیاندازند. لباس شخصی‌ها هم فراوان بودند با باتوم‌هایی که در دست می‌چرخاندند یا پشت کمرشان پنهان کرده بودند. بعضی وقت‌ها هم که تکان می‌خورند و جلیقه‌هایشان کنار می‌رفت اسلحه کمری‌شان خودنمایی می‌کرد. دیروز تهران به معنای واقعی کلمه قرق شده بود و در بعضی از قسمت‌ها حضور نظامیان از حضور مردم پر رنگ‌تر بود؛ اما مردم با وجود همه تهدیدها آمده بودند و زیاد هم بودند. در خیابان انقلاب، چهار راه ولیعصر و میدان ونک پیاده‌روها مملو از جمعیت بود؛ هرچند که مجالی برای اعتراض علنی پیدا نمی‌شد. از توی اتوبوس‌ها هم نگاه‌های آشنا موج می‌زد. کسانی که به هر دلیل نمی‌توانستند در خیابان کنار مردم راه بروند اما نمی‌خواستند که در خانه بمانند هم با اتوبوس یا ماشین‌های شخصی خودشان را به میدان‌های اصلی رسانده بودند تا مردم را تنها نگذارند و تمام این نگاه‌هایی که با دلهره با هم تلاقی می‌کرد، نشان از این داشت که ما زنده‌ایم ما با امیدهایمان زنده‌ایم و این راه طولانی و پرخطر را تا آخر ادامه خواهیم داد.

ایران این روزها زندان بزرگی است. زندان بزرگی برای دانشجویان، زنان،فعالین سیاسی و رهبران جنبش سبز. زندان اوین این روزها مرزهای خود را درنوردیده است و از شمال تهران در ولنجک، خودش را به مرزهای ایران رسانده است به خانه‌های مردم. به خانه موسوی و رهنورد. به خانه کروبی. از خودم سوال می‌کنم که الان موسوی پشت آن دیوار بلند آهنی که برایش ساخته‌اند دارد چه کار می‌کند؟ حال زیدآبادی در زندان کرج چطور است؟ جوان‌های بی‌گناهی که به طور فله‌ای دستگیر شده‌اند در چه وضعیتی هستند؟ و به خودم می‌گویم چشم به راه ماندن چیز بدی است. نباید بگذاریم که دوستانمان جوان بروند و با موهای سفید شده از زندان بیرون بیایند. به آنها فکر کنیم و به خودمان که چطور روزها را داریم پشت سر می‌گذاریم و هر ساعت که می‌گذرد احساس می‌کنیم که میله‌های این زندان نامرئی نزدیکتر شده است.

بارها در نوشته‌هایم برای تهران ریویو گفته‌ام که جنبش سبز نمرده است و نهایتا از فاز خیابانی به خانه‌های مردم و فضای مجازی کشیده شده است. حالا خوشحالم که دوباره گسترش روحیه امید را در جامعه می‌بینم و حرف‌هایی که چند هفته پیش راجع به انفعال مردم می‌زدند و حسرت اتفاقات کشورهای عربی را می‌خورند دیگر شنیده نمی‌شود. حالا ورق برگشته است و حکومت طبق معمول از جایی که فکرش را نمی‌کرد غافلگیر شده است. بگذار در خیابان‌ها لشکر کشی کنند. خودشان هم می‌دانند که اگر لحظه‌ای سر باطوم‌ها و اسلحه‌هایشان را پائین بیاورند سیل معترضان دوباره در خیابان‌ها به راه می‌افتد. جلوی سیل سد زدن کار بی‌فایده‌ای است و تنها برای مدتی آن را از حرکت باز می‌دارد. وقتی که آب آنقدر بالا بیاید که سد را بشکند دیگر همه چیز را با خودش خواهد برد.

اگر روزی ققنوس آسمان سیاست ایران هم در آتش خود بسوزد، دوباره از دل خاکستر، بچه‌هایش بیرون می‌آیند و به اعتراض ادامه می‌دهند چرا که این راه را سر باز ایستادن نیست

هر جوانی که کشته می‌شود هزینه‌ای را برای حکومت به همراه دارد. هر دستگیری، هر حکم زندان و هر باطومی که فرود می‌آید درست است که در کوتاه مدت نتیجه می‌دهد اما آدم‌ها را مصمم‌تر می‌کند که حالا که تا اینجا جلو آمده‌اند و اینقدر هزینه داده‌اند، بگذار تا آخرش بروند.

ما نسلی هستیم که بعد از انقلاب به دنیا آمده است و با اینکه چیزهایی را بارها و بارها در گوشمان تکرار کرده‌اند، حقیقت را از میان حرف‌ها و شنیده‌ها دریافته‌ایم. ما جوان‌های نسل اینترنت هستیم با هزار ترفند از سد محدودیت‌ها می‌گذریم و صدای خودمان را به گوش همه می‌رسانیم. شب‌نامه و اعلامیه و کوکتل مولوتوف ما، فیسبوک و توئیتر هستند. جلوی این نسل را نمی‌شود گرفت. وقتی عکس صانع ژاله را می‌بینیم متوجه می‌شویم که با فوتوشاپ دستکاری شده است. دیگر قرار نیست فریب بخوریم. ما همان‌هایی هستیم که به جوان‌های روغن نباتی معروف بودیم. حالا پدران ما دارند می‌بینند که چطور داریم جلوی تیرهایی که به ناروا شلیک می‌شود، سینه سپر می‌کنیم. چطور می‌خواهند جلوی ما را بگیرند؟

دیروز که داشتند کشان کشان پسر موبلندی را داخل ون پلیس می‌بردند و قطره‌های خونی که از سرش می‌ریخت پیاده رو را سرخ می‌کرد، به قیافه ضاربان نگاهی انداختم. جوان‌هایی بودند هم سن و سال خودم که با بی‌رحمی مشغول کتک زدن بودند. با خودم فکر می‌کردم که آنها چطور توجیه شده‌اند که راضی می‌شوند باطومی آهنی را بر فرق سر هم‌وطنشان بکوبند ولی باز هم به خودم گفتم الان که دیگر سی سال پیش نیست. وقتی که پرده‌ها کنار برود خیلی از همین‌ها که الان با تعصب و ایمان خشونت می‌ورزند، پشیمان می‌شوند.

هشت روز از حبس خانگی موسوی و رهنورد و کروبی می‌گذرد. روش مورد علاقه حکومت ایران برای ساکت کردن مخالفان دانه درشت. آیا این حبس سال‌ها به طول می‌انجامد یا چند روزی بیشتر طول نمی‌کشد؟ آیا سرنوشت آیت‌الله منتظری تکرار می‌شود؟ باید صبر کرد و منتظر ماند. اما هرچه که باشد مطمئن‌ام که اگر روزی ققنوس آسمان سیاست ایران هم در آتش خود بسوزد، دوباره از دل خاکستر، بچه‌هایش بیرون می‌آیند و به اعتراض ادامه می‌دهند چرا که این راه را سر باز ایستادن نیست.

* سطری از نیما یوشیج

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , , , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب


What do you think | نظر شما چیست؟

Editor's choice
  • Are we media Cannibals?
  • Europe and Israel are not drifting apart, By Bilal Benyaich
News English

titr Iran’s supreme leader ‘likes’ Facebook despite ban

Critical comments removed

titr Iran sidesteps sanctions to export its fuel oil

Iran is dodging Western sanctions

titr Iran might let diplomats visit Parchin

“Allegations about Parchin is ridiculous”