چشمانداز تغییر پس از 25 بهمن
آغاز تاریخ مستقل جنبش سبز
18 Feb 2011
■ محمدجواد اکبرین
حالا دیگر هم رسانههای دنیا تهران را با 14 فوریه و 20 فوریه میشناسند و هم ایرانیان 25 بهمن و اول اسفند را زمزمه و زندگی میکنند.
در این ششصد و چند روز که از آغاز جنبش سبز گذشت تاریخ جنبش در “ذیل تاریخ جمهوری اسلامی” تعریف میشد ؛ مشارکت در انتخابات 22 خرداد 88، اصلاح طلبی و تغییرخواهی در متن نظام بود تا راه تغییر از صندوق های رأی بگذرد و تجربه انقلابی آمیخته با خشونت تکرار نشود.
از راهپیمایی 25 خرداد که بگذریم اعتراضهای پس از انتخابات در مناسبتهای تاریخی درون نظام دنبال میشد و استفاده از بستر راهپیمایی روز قدس و 22 بهمن فرصتی بود که نظام میتوانست غنیمت بشمارد و اعتراضها را در ذیل تاریخ خود بشنود؛ چنین نشد تا نوبت به 25 بهمن 89 رسید.
از این تاریخ، جنبش سبز از زبان نمادهایش میرحسین موسوی و مهدی کروبی اعلام کرد که دیگر در ذیل تاریخ جمهوری اسلامی خود را تعریف نمیکند بلکه تاریخ مستقلی را آغاز میکند که صفحات نخست تقویم آن در 25 بهمن و اول اسفند ورق میخورد و این تازه دیباچهی دفتر است.
اینک جنبش سبز، تاریخی رویارو و همعرض با نظام را به پیش میبرد و اگر صدای این فصل و نسل نیز شنیده نشود فصلی دیگر که دیر نخواهد رسید تاریخ سبز، نه در ذیل و عرض بلکه در صدر تاریخ جمهوری اسلامی تعریف خواهد شد و روزهای تاریخی نظام به تاریخ خواهند پیوست.
انقلاب بهمن 57 همان چیزهایی را میخواست که خاورمیانه امروز میخواهد؛ آرمانهایی که پس از سهدهه دوباره تکرار میشوند. فاصلهی 22 بهمن تا 25 بهمن تنها سه روز نیست! بلکه سه دهه انتظار برای آمیختن با عروس آزادی و کرامت انسان است
حضور صبورانه و نجیبانه در ذیل تاریخ نظام در بیش از یکسال و نیم گذشته، پیامدی ارزشمند داشت؛ این دوره با همه هزینههای گران و سکوت های تلخاش توانست حتی خوشباوران مردّد را نیز با جنبش همراه کند تا باور کنند که این نظام جز زبان اسلحه و کلید زندان نمیشناسد و حاضر است صداهایی که از طنین گلوله بلندترند را به هر قیمتی خاموش و سرمایههای بزرگش را یک به یک، حراج کند و دوستانش را از خود براند؛ این نکتهای است که نه تنها طیف عظیمی از اصحاب تردید در داخل کشور دریافتهاند و به جنبش پیوستهاند بلکه تحلیلگران منطقهای را هم هشیار کرده است تا آنجا که “جهاد الخازن” تحلیلگر فلسطینیتبار و روزنامهنگار برجسته جهان عرب، پس از راهپیمایی 25 بهمن تهران مینویسد: «نوجوان که بودم کتابی به نام “چگونه میتوان دوست یافت و در مردم نفوذ کرد” را مطالعه میکردم. امروز حاکمیت ایران مشغول نوشتن کتابی است با عنوان “چگونه میتوان دوستان را از دست داد و مردم را به نفرت رساند؟”
اینک، در آغاز تاریخ جدید و مستقل جنبش سبز، معتقدان به اصلاحپذیری نظام که “اجرای بیتنازل قانون اساسی” را توصیه کرده و میکنند نیز به این نتیجه رسیدهاند که قانون اساسی دیگر یک استراتژی نیست بلکه یک تاکتیک برای گذار از وضع موجود است تا بتوان با تمسک و اصرار بر آن مانع هرج و مرج شد و از طریق برگزاری انتخابات آزاد، قانون اساسی را تغییر داد. میرحسین موسوی در دیدار روز 30 مرداد 89 با گروهی از دانشجویان تشکل “ائتلاف برای تغییر” نکتهی نغزی داشت که مراد امروز او از اجرای بیتنازل قانون اساسی را روشن میکند؛ آن روز موسوی در پاسخ به پرسشی درباره ضرورت تغییر قانون گفته بود:
” ما بیشتر از اینکه به دنبال تغییر قانون اساسی باشیم به دنبال ایجاد شرایطی هستیم که امکان تغییر در قانون اساسی از طریق مردم فراهم شود. در قدم اول ما خواهان انتخابات آزادیم. پذیرفتن برگزاری انتخابات آزاد خود باعث ایجاد تغییرات وسیع در سیستم میشود. این مانند بازی دومینو است که حرکت اول این بازی برگزاری “انتخابات آزاد” است. این چیزی است که تا آخرین مهره در این بازی را به حرکت وامی دارد و همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد و عوض میکند.”
و سرانجام بیانیه هفدهم موسوی، هشدار نهایی موسوی به حکومت بود:
“همواره به اینجانب و دوستان گفته میشد که اگر شما اطلاعیه ندهید مردم به خیابانها نخواهند آمد و آنان از اعتراضات و مطالبات خود دست برخواهند داشت و آرامش به کشور برخواهد گشت. بنده به عنوان یک همراه جنبش عظیم سبز مردمی با این نظر موافق نبودم و میاندیشیدم که تا اصلاحات لازم با تکیه براصول روشن که میتوان آنها را از قانون اساسی استخراج کرد صورت نگیرد ، آب رفته به جوی باز نخواهد گشت”.
در بیانیه هفدهم، “اصلاحات لازم با تکیه بر اصول روشن” اسم رمز آغاز همان بازی دومینو بود.
تلقی تاکتیکی از قانون اساسی اما هرگز به معنای نفی انقلاب اسلامی نبود و نیست؛ از نظر نمادهای جنبش سبز، آرمانهای 25 خرداد تا 25 بهمن امتداد همان آرمانهای انقلاب اسلامی است و مگر جز این است که هرگز انقلاب 57، انقلابی برای رسیدن به ولایت فقیه نبود؛ در کدام سند از اسناد انقلاب 57 نامی از ولایت فقیه برده شده است؟
انقلاب بهمن 57 همان چیزهایی را میخواست که خاورمیانه امروز میخواهد؛ آرمانهایی که پس از سهدهه دوباره تکرار میشوند. فاصلهی 22 بهمن تا 25 بهمن تنها سه روز نیست! بلکه سه دهه انتظار برای آمیختن با عروس آزادی و کرامت انسان است.

کلیدواژه ها: 25 بهمن, تظاهرات, جنبش سبز, دیکتاتوری, محمدجواد اکبرین |

با سپاس از تحلیل جامع شما. هنوز هم نمی توان جنبش را از ذیل نظام خارج کرد. تبیین اهداف جنبش از ابتدا توسط سران صورت گرفت با اصرار بر توانمندی و ظرفیت قانون اساسی برای پاسخگویی به خواستهای اصلاح طلبانه مردم در چارچوب نظام فعلی. بی شک همگان بر مترقی بودن قانون اساسی مشروطه اتفاق نظر دارند اما انقلاب باعث شد که آن قانون صرفا بخاطر داشتن سرفصل پادشاهی به کناری گذاشته شود و تاریخ سی و دو ساله ای را بر ما تحمیل کرد. اگر قرار باشد در این برهه تاریخ بار دیگر بدون عبرت گرفتن از تجربه های پیشنیان حافظه تاریخی را فراموش کرده و گمان کنیم که دیباچه نوینی در جنبش آغاز شد شاید کمی به خطا برویم.
بگذاریم جنبش با همان نگاه اصلاحی درون نظام به حرکت خود ادامه دهد. همه بهتر می دانیم نظام پادشاهی انگلستان دارای عمیقترین ریشه های دمکراسی است بر خلاف فرانسه که عظیم ترین انقلا ب دمکراسی خواهی تاریخ را به خود دید و نظامش را به جمهوری تبدیل کرد. بیشترین خونها در پاریس به زمین ریخت و زندانهایش پر شد از آزادیخواهان. اما ملکه انگلستان سالها بر سریر قدرت است و سلطنت می کند.
مشکل ما سلطنت و ولایت و جمهوریت نیست. مشکل فرهنگ سیاسی است که اوباما را هم می تواند طی دو دوره ریاست جمهوری در ایران به دیکتاتور تبدیل کند.
عروس آزادی و کرامت انسانی به عقد کسانی در می آید که قدرش را بدانند و از پیش خانه را برای قدوم مبارک این رعنای سپید پوش آماده کرده باشند. والا مثل سایر عروسهای دنیا بعد از چهل روز سیه بخت می شود و باید بدنبال عروس دیگری بود و …..
همه با هم به امید به اینکه مهیا ی پذیرایی ین زیبای سپید پوش هستیم، و خانه را آب و جارو کرده ایم، اول اسفند به خیابانها می رویم .
با بخش زیادی از نظر بهار موافقم. خصوصا این جمله: «مشکل ما سلطنت و ولایت و جمهوریت نیست. مشکل فرهنگ سیاسی است که اوباما را هم می تواند طی دو دوره ریاست جمهوری در ایران به دیکتاتور تبدیل کند.»