Home

Titleاز خیابان‌های تهران- توصیف و تحلیل یک شاهد فعال

25 بهمن؛ کارزار بیم و امید

18 Feb 2011

■ پاتریس رادمنش
Font Size + | - Reset

پیام کوتاه اما رسا بود: “به منظور اعلام همبستگی با حرکت های مردمی در منطقه بویژه قیام آزادیخواهانه مردم تونس و مصر علیه حکومت استبدادی در کشور، درخواست صدور مجوز برای دعوت به راهپیمایی مردمی طبق اصل بیست و هفت قانون اساسی در جهت حمایت از قیام مردم این دو کشور مسلمان را در روز دوشنبه 25 بهمن ساعت 3 بعدازظهر از میدان امام حسین تا میدان آزادی را داریم”. این متن درخواست صدور مجوز برای راهپیمایی 25 بهمن بود. نکته ی مهم اما اشارتی بود که اهل بشارت آن را به خوبی دریافتند. در ابتدای این نامه، “جناب آقای نجار وزیر محترم کشور”، مجاز از مردم ایران و روی سخن آن نه شخص وزیر کشور و حاکمیت، که مردم ایران بود.

اطلاع رسانی در مورد راهپیمایی روز 25 بهمن از نخستین ساعات پس از انتشار این پیام آغاز شد و تمام اهالی دنیای مجازی پیرامون آن بسیار گفتند و شنیدند و نوشتند و خواندند. نکته ای که اما بسیاری بر آن تاکید داشتند، نشر و پخش این خبر در دنیای مردمان غیر مجازی بود، آنجایی که استفاده از اینترنت تنها محدود می شود به ثبت نام کارت سوخت و پر کردن فرم دریافت یارانه ها. تنها 9 روز فرصت باقی مانده بود اما معترضان ایرانی، سال گذشته نکات بسیار ارزشمندی را آموخته بودند که شاید مهمترین آنها جمله ای بود که از نخستین روزهای اعلام حضور میر حسین موسوی در ردای کاندیدای ریاست جمهوری، به عنوان شعار انتخاباتی وی مطرح شده بود: “هر شهروند یک رسانه”. شور و حال این چند روز را تنها می توان با حال و هوای صبح 25 خرداد 88 مقایسه کرد، جایی که تک تک شهروندان از راهپیمایی عصر دوشنبه از میدان امام حسین تا میدان آزادی آگاه بودند اما هیچ یک به درستی نمی توانستند برآوردی قطعی از اتفاقات پیش رو ارائه دهند.

شاید در نگاه نخست 25 بهمن به سان تیغی دو دم برای جنبش سبز به نظر می رسید اما در واقعیت این فراخوان برای راهپیمایی یک بازی دو سر برد برای معترضین و دو سر باخت برای حاکمیت بود، چه اگر مجوزی برای این راهپیمایی صادر می شد امکان شکل گیری جمعیتی حتی بزرگتر از سایر تجمع های جنبش وجود داشت و اگر صادر نمی شد وجهه ای که رییس دولت و رهبر جمهوری اسلامی سعی کرده بودند با مصادره ی جنبش های اعتراضی مردم مصر و تونس برای خود در جهان دست و پا کنند به یکباره نیست و نابود می شد. در این بین رهبران جنبش سبز و مشاورین آنها نشان دادند که به خوبی از تجربیات 20 ماه گذشته درس آموخته اند و نیک می دانند که آنچه باعث شکل گیری جمعیت 3 میلیونی در 25 خرداد 88 و راهپیمایی سکوت شد، نه رأفت و عطوفت اسلامی حاکمیت که انبوه جمعیت حاضرین بود. آنهایی که در آن روز در مرکز کنترل ترافیک تهران حضور داشتند به خوبی چهره ی سردار رادان و سردار احمدی مقدم را به خاطر دارند، سردارانی که در ابتدا دستور قلع و قمع کردن معترضین را صادر کرده بودند اما با مشاهده ی موج ویرانگر جمعیت به کلیه ی نیروهای خود دستور دادند در پس کوچه های مسیر راهپیمایی بمانند و کاری به کار معترضین نداشته باشند.

نکته ی بسیار مهم که بدون تردید پر رنگ ترین بخش از نقش 25 بهمن بر صفحه ی تاریخ است، سمت و سوی شعارهای معترضین بود، معترضینی که اگر تا پیش از این به جز در مواردی پا را از مرگ بر دیکتاتور فراتر نگذاشته بودند این بار شخص اول حکومت یعنی آیت الله سید علی خامنه ای را هدف شعارهای خود قرار می دادند

از آغازین ساعات صبح 25 بهمن 89 بوی حادثه به ویژه در اطراف مسیر برگزاری راهپیمایی به مشام می رسید، مسیری که بنا بود کمی بعد تر به کارزاری تبدیل شود که در یک سویش نیروهای سرکوب گر حاکمیت قرار خواهند داشت و در سوی دیگرش معترضینی که دیگر اعتراضشان نه به نتیجه ی انتخابات که به نظام حاکم و شخص آیت الله علی خامنه ای خواهد بود، کارزاری که بنا بود گام دیگری باشد برای نیل به دموکراسی و برچیدن پایه های دیکتاتوری. با نزدیک شدن به ساعت شروع راهپیمایی نخست نیروهای نظامی و انتظامی و شبه نظامی در طول مسیر و نقاط مهم مانند میدان ولیعصر، میدان ونک، ابتدای خیابان بهشتی و … مستقر شدند و سپس مردمی که برای بیان اعتراض خود این بار خیابان را برگزیده بودند وارد صحنه شدند. هنوز نه تظاهراتی شکل گرفته بود و نه سرکوبی آغاز شده بود، بر جمعیت حاضر در پیاده رو های حوالی میدان انقلاب لحظه به لحظه افزوده می شد و گویی همگان منتظر جرقه ای بودند تا با تجمع در کنار یکدیگر هسته ی نخستین اعتراضات را تشکیل دهند. در حدود ساعت 3 بعد از ظهر به ناگاه با دستوری که به نیروهای سرکوب گر داده شد حمله ی آنها به وسیله ی گاز اشک آور، باطوم، تسمه، کابل و شوکر برقی به مردم حاضر که تا آن لحظه سکوت کرده بودند شروع شد. از این لحظه به بعد جنگ و گریز های خیابانی در تمام طول مسیری که برای راهپیمایی در نظر گرفته شده بود آغاز شد. اوج این درگیری ها حد فاصل میدان فردوسی تا بزرگراه یادگار امام بود. نکته ی جدید اما در دستگیری های این بار بود، آنجایی که نیروهای سرکوب گر بر روی صورت بازداشت شدگان کیسه های مشکلی می کشیدند و سپس آنها را با دستان بسته سوار موتور می کردند و به بازداشتگاههای موقتی که در نزدیکی میدان انقلاب قرار داشت انتقال می دادند، و پس از آن با استفاده از آمبولانس بازداشت شدگان را به زندان ها و بازداشتگاه ها منتقل می ساختند.

در این میان نکته ی بسیار مهم که بدون تردید پر رنگ ترین بخش از نقش 25 بهمن بر صفحه ی تاریخ است، سمت و سوی شعارهای معترضین بود، معترضینی که اگر تا پیش از این به جز در مواردی پا را از مرگ بر دیکتاتور فراتر نگذاشته بودند این بار شخص اول حکومت یعنی آیت الله سید علی خامنه ای را هدف شعارهای خود قرار می دادند. در کشاکش درگیری ها هر گاه در کوچه ها و خیابان های اطراف جمعیتی گرد هم جمع می شدند بی درنگ با شعارهایی نظیر “مرگ بر خامنه ای” و “مبارک، بن علی، نوبت سید علی” خشم خود را نسبت به رهبر جمهوری اسلامی ابراز می کردند.

به اعتقاد نگارنده روز 25 بهمن حتی بسیار بیش از آنچه که تصور می شد به حاکمیت ضربه وارد ساخت. شاید انتخاب هوشمندانه ی این روز برای راهپیمایی از سوی رهبران جنبش سبز باعث شد تا وقایع گوناگونی دست به دست یکدیگر دهند و در نهایت حکومت جمهوری اسلامی بازنده ی بلا منازع این نبرد خیابانی لقب گیرد. شرایطی نظیر حضور عبدالله گل رییس جمهور ترکیه در تهران و حضور معاون و مشاور او در میان معترضان و مشاهده ی نحوه ی برخورد نیروهای سرکوب گر با معترضین، سخنرانی چندی قبل آیت الله خامنه ای و حمایت ریاکارانه ی حکومت ایران از معترضین در مصر و تونس و در مقابل برخورد شدید و خشن نیروهای نظامی، انتظامی و شبه نظامی جمهوری اسلامی با معترضین، اعتراض مسئولین جمهوری اسلامی به ویژه علی لاریجانی نسبت به تضییع حقوق شهروندان مصری و تونسی در رابطه با محدودیت هایی نظیر قطع اینترنت و تلفن های همراه در این کشورها و اعمال محدودیت هایی به مراتب شدیدتر از سوی حکومت جمهوری اسلامی و مسایلی از این دست باعث شد تا بلافاصله بعد از وقایع این روز دولت ها و شخصیت های حقوقی بین المللی در مقابل حکومت جمهوری اسلامی به اتخاذ مواضعی تند بپردازند و سرکوب وحشیانه ی معترضین در خیابان های تهران را به شدت محکوم کنند، مواضعی که اکنون بار دیگر باعث به گوش رسیدن زمزمه هایی مبنی بر اعمال تحریم ها و محدودیت های بیشتر بر جمهوری اسلامی شده است.

در نهایت اما تاثیرات داخلی تظاهرات اعتراضی روز 25 بهمن به مراتب با اهمیت تر از تاثیرات بین المللی آن است. بدون شک فرماندهان و سرکردگان نیروهای امنیتی و مسئولینی که مدام دم از مرگ جنبش سبز می زنند خود به خوبی به سر زندگی و بیداری جنبش سبز واقفند، همانگونه که روز گذشته در کمیسیون امنیت ملی مجلس و با حضور فرماندهان نظامی و انتظامی اعلام شد در تظاهرات 25 بهمن جمعیت معترضین چیزی بیش از یک میلیون نفر بوده است. اما کارکرد حرف ها، سخنرانی ها و شعارهایی که مدام خبر از مرگ جنبش سبز می دهند صرفاً برای جلوگیری از ریزش بیشتر در بدنه ی نیروهای تحت امر حاکمیت است، نیروهایی که حتی در شئون زندگیشان نیزمی بایست اطاعت از سخنان مافوق را بر خود فرض بدانند بی آنکه حتی اندکی در مورد آن تفکر و تدبّر کنند، حال در شرایطی که این نیروها به این باور رسانده شده اند که جنبش سبز به کلی مرده است، چشم فتنه به کلی کور شده است و مسایلی از این دست به ناگاه در مواجهه با انبوه جمعیتی که علیرغم تمام تهدید ها ، بازداشت ها و سرکوب ها بار دیگر به خیابان آمده است چنان شوکه می شوند که رنگ رخسارشان خبر می دهد از سر درون، رخسار هایی که اسکلت آن ها را یأس فرا گرفته بود و گوشت و پوستشان را نا امیدی و اندیشه ای نهان در پس این چهره ها که خود را به چالش می کشیدند، که نکند اینان بر حق اند و ما بر باطل؟ و این است آن بزرگترین شکست جمهوری اسلامی، شکستی که حاکمیت را مجبور ساخت دست به شهید دزدی بزند و کشته شدگان جنبش سبز را به جهت حفظ اندک آبروی باقی مانده نزد معدودی، برای خود مصادره کند، شکستی که مسئولین نظام را چنان سر درگم ساخته بود که خبر از جمعیت چهارصد تا پانصد نفری معترضین می دادند، در صورتی که در جای دیگر اعلام می کردند هزار و پانصد نفر دستگیر شده اند، شکستی که باعث شد نمایندگان مجلس عنان سخن از کف بدهند و فریاد اعدام موسوی و کروبی سر دهند، شکستی که در یکی از به یاد ماندنی ترین روزهای جنبش سبز اتفاق افتاد، در روزی که به نام مردم مصر بود و به کام مردم ایران.

شب هنگام زمانی که معترضین پس از تحمل سوزش گاز اشک آور و درد باطوم و تلخی ناسزاهایی که شنیده بودند قصد بازگشت به منازلشان را داشتند دیگر نیازی به دست بند و نمادهای سبز برای تشخیص آنها نبود. کافی بود نگاهی به کفش های کتانی شان بیاندازی و سپس به بطری های آبی که در دست گرفته بودند، به لبخندی که بر لب داشتند و امیدی که در دل خبر از فرداهایی بهتر برای سرزمین ما ایران می داد.

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , , , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب


What do you think | نظر شما چیست؟

عضویت در خبرنامه تهران ریویو

نشانی ایمیل

Search
Most Viewed
Last articles
Tags
  • RSS iran – Google News

    • Report: Saudi missile sites target Iran, Israel - USA TODAY
    • In Iran, Kish island pushes to attract more tourists - Washington Post
    • Taps in Office of Legislator in Iran Prompt Calls for Inquiry - New York Times
    • Israel Increases Pressure on US to Act on Iran - New York Times (blog)
    • Israeli leader urges: Don't trust new Iran leader, keep up pressure on Iranian ... - Fox News
  • video
    کوچ بنفشه‌ها