Home

انقلاب مصر: عامل فيس‌بوک

14 Feb 2011

■ لیندا هره‌را
Font Size + | - Reset

فراخوان روز خشم ۲۵ ژانويه ۲۰۱۱ که شعله‌ی انقلاب مصر را روشن کرد از صفحه‌ای در فیس‌بوک آغاز شد. از آن زمان بسياری پرسيده‌اند که آيا اين انقلابی فیس‌بوکی بود؟ الان دیگر وقت‌اش رسیده است که این سؤال را کنار بگذاريم و بر اين نکته اصرار کنيم که جنبش‌های سیاسی و اجتماعی متعلق به مردم هستند و نه ابزارها و فناوری‌های ارتباطی. فيس‌بوک مانند تلفن‌های موبایل، اينترنت و توييتر عامليت ندارند و واجد يک جهان اخلاقی نيستند و از پيش نسبت به هيچ جهت‌گیری ايدئولوژيک یا سياسی موضع خاصی ندارند. این ابزارها همان چیزی هستند که مردم می‌سازند. فيس‌بوک در انقلاب مصر همان اندازه مهم بود و ایفای نقش کرد که مطبوعات چاپ گوتنبرگ با تايپ متحرک در اصلاح پروتستانی در قرن پانزدهم نقش داشت. اما اين نکته هم‌چنان سخنی معتبر و به جاست که بگويیم نه اصلاح پروتستانتيسم و نه جنبش‌های مدافع حقوق دموکراتيک که تونس، مصر، ایران و بسیاری از کشورهای منطقه را درنورديده است هیچ‌کدام بدون این ابزارها پديدار نمی‌شدند. رسانه‌های ارتباط ديجیتالی انقلابی در آموزش، شناخت و آمیزش اجتماعی مردم پديد آورده و توسعه‌ی نسل جديدی از رفتارها و آگاهی‌ها را ميسر کرده است. و محافظان روش‌های قدیمی از درک این نکته عاجزند.

در اطراف جهان، بسيار دورتر از مرزهای مصر و تونس، ما شاهد يک گسست نسلی عظیم هستيم که حول سواد و دانش ديجيتال و فرارسیدن عصر نسل ۲.۰ شکل می‌گيرد. برای این نسل تعامل، همکاری و گردهمايی درست کردن آنلاین امری مفروض و بدیهی است. گروهی که از حیث ديجیتال «بی‌سواد» يا «نيمه-باسواد» هستند عمدتاً یا تهی‌دستانی هستند که فاقد وقت، ابزار و وسايل دسترسی به رسانه‌های ديجیتال هستند یا نسل قدیم‌اند. عده‌ی بسياری از نسل قبل از عصر دیجيتال به سرعت ابداعاتی چون فیس‌بوک و توييتر را به مثابه‌ی ابزارهایی که وسيله‌ی بروز تمایلات نفسانی و خودخواهانه‌ی جوانان یا وسيله‌ی اتلاف وقت عظيم هستند، به ريشخند می‌گيرند. اين منتقدان تا حدی سخن‌شان به جاست اما آن‌ها تنها بخشی از ماجرا را می‌بينند و آن هم بخش کوچکی از يک دگرگونی پيچیده و شگرف نسلی را که در حال وقوع است و وجود فناوری‌ها و ابزارهای ارتباطی تازه آن‌ را تسهیل کرده است و نه این‌که تنها به شيوه‌ای ناگزیر محصول این ابزارها باشند.

یک نسل جوان جهانی ديجيتال به شکلی جهشی در حال رشد است و فضای رسانه‌ای اجتماعی که فيس‌بوک تنها يک نمونه‌ی آن است عاملی فوق‌العاده تأثيرگذار و مهم در اين ماجراست. جوانان از رسانه‌های اجتماعی برای فعالیت‌های مختلف اجتماعی، آکادميک، سياسی، تفریحی، شخصی، خلاقانه‌، جنسی، فرهنگی، تجاری و غیره استفاده می‌کنند. بعضی از ويژگی‌های این نسل جهانی ارتباط‌های فزون از اندازه است که افراد زيادی را در روند تصمیم‌گیری دخيل می‌‌کند، افراد هم‌زمان چند کار را انجام می‌دهند، به طور گروهی کار می‌کنند، مرز ميان حوزه‌ی عمومی و خصوصی کمرنگ می‌شود، و به اشتراک‌گذاری، بيان عقايد شخصی و هویت‌های جمعی نيز بخشی از آناست. يکی از وجوه مميزه‌ی مهم ميان نسل‌ها این است که نسل ديجيتال آن‌چه را که کلی شِرکی، نظريه‌پرداز رسانه‌ای، «مشارکت متقارن» می‌نامد مفروض و بديهی گرفته‌اند. به عبارت دیگر، آن‌ها مانند روزهایی که تلويزیون و رسانه‌های چاپی حکمفرما بودند، تنها دریافت‌کنندگان منفعل و خاموش رسانه‌ها و پيام‌ها نيستند بلکه نقشی در تولید و مصرف هم‌زمان، تعامل هم‌زمان به محتوای آنلاین و پخش و انتشار آن ايفا می‌کنند. جوانان در خاورميانه و شمال آفریقا مشخصه‌های همتایان نسلی جهانی خود را با هم به اشتراک‌ می‌گذارند اما افزوده‌ها و تفاوت‌های این محتواها مهم است.

در دولت‌های سياسی اقتدارگرا مانند مصر، تونس و ایران، جوانان فیس‌بوک را تبدیل به یک ميدان عمومی سرزنده، شاداب و شمول‌گرا کرده‌اند. آن ها از این فضا برای حفظ رفاه و سلامت روانی خود به مثابه‌ی فضایی برای تنفس مجازی در زمانی که محدوديت‌ها و کنترل‌ها بر جهان مجازی خفقان‌آور می‌شوند، نیز استفاده می‌کنند. یک بلاگر ۲۲ ساله که از کابران فعال فيس‌بوک نیز هست، می‌گويد: «وارد فیس‌بوک شدن باعث آرامش و راحتی است. از این‌که می‌دانم جايی هست که می‌توانم افکار را از طریق آن ارسال کنم، احساس رهایی می‌کنم».

پديد آمدن نسل «الفيس»

در اکتبر و نوامبر سال ۲۰۱۰، من در مصر بودم و با دانشجويان اسکندریه و قاهره که پيشينه‌های اجتماعی و طبقاتی مختلفی داشتند، پژوهشی را درباره‌ی استفاده از رسانه‌ها انجام می‌دادم. ويژگی‌های مهم اين کاربران فيس‌بوک، آگاهی عميق سياسی، شجاعت، خلاقيت، نگاه باز، توانایی گروه‌سازی و اخلاقی بودن است. و شماره‌ی آن‌ها به سرعت افزايش می‌يابد. در مارس سال ۲۰۰۸، حدود ۸۲۲.۵۶۰ نفر کاربر فیس‌بوک بودند. پس از این‌که نسخه‌ی عربی فيس‌بوک در مارس سال ۲۰۰۹ راه‌اندازی شده، شمار کاربران ناگهان افزايش یافت. تا يکم جولای سال ۲۰۱۰، این‌جا ۳.۵۸۱.۴۶۰ عضو فیس‌بوک داشت که در مدت دو سال ۳۵۷.۲ درصد افزايش را نشان می‌داد. اين سایت به سرعت عربی شده است هر چند بسیاری از کاربران با چیره‌دستی و مهارت از هر دو زبان انگليسی و عربی استفاده می‌کنند.

آن‌چه در مصر اکنون رخ می‌دهد یک انقلاب فیس‌بوکی نیست. اما این انقلاب بدون نسل فیس‌بوک، بدون نسل ۲.۰ که به همراه ساير شهروندان و هم‌وطنان‌شان تاريخ را به دست گرفته و می‌سازند، ميسر نمی‌شد

در ماه‌های منتهی به انتخابات پارلمانی در نوامبر سال ۲۰۱۰، گمانه‌زنی‌های فراوانی درباره‌ی مسدود کردن فيس‌بوک به وجود آمده بود. موعظه‌گران بزرگسال در رسانه‌های غالب (روزنامه‌های نيمه‌دولتی، شوهای تلويزيونی عربی) به مصاف فیس‌بوک رفتند. آن‌ها دغدغه‌های پدرسالارانه‌شان را نسبت به این‌که فیس‌بوک نيرويی بالقوه فسادآور است که بر جوانان اثری منفی می‌گذارد با لحنی نگران‌کننده ابراز می‌کردند. مثلاً، هاله سرحان در شوی تلویزيونی مشهورش از بی‌قانونی حاکم بر فيس‌‌بوک ابراز تأسف کرد و ادعا کرد که فيس‌بوک يک فضای آزاد و خطرناک است که نيازمند مهار و محدوديت است. عده‌ای دیگر استدلال می‌کردند که بدون نظارت بزرگ‌ترها، جوانان ممکن است توسط عناصر خطرناک وسوسه شده و به گمراهی و فتنه کشيده شوند. آن‌ها نگران بودند که فیس‌بوک به تنش‌های فرقه‌ای ميان مسيحيان و مسلمانان دامن می‌زند و ممکن است منجر به خشونت شود.

اين متخصصان عمومی فيس‌بوک مربیان، سياست‌گزاران، مقامات دولتی و آکادمیسين‌های بالای شصت و هفتاد سالی هستند که متعلق به عصر پيش از ديجيتال‌اند. آن‌ها برای بحث درباره‌ی رسانه‌های جدید امروز از شناخت سياسی و درک نهادینه‌ی پیش از عصر ديجیتال استفاده می‌کنند و به شدت از دایره بیرون‌اند. آن‌ها با تکيه بر شناخت‌های قدیمی‌تر درباره‌ی رسانه، فیس‌بوک را هم‌چون فضای تازه‌ای برای کنترل ايدئولوژيک می‌بينند و آن را جایی می‌دانند که ذهن‌ها و دل‌های شهروندان در آن‌جا اسير می‌شود؛ مانند تلویزیون دولتی ولی در دسترس از طریق اینترنت. عده‌ای از آن‌ها صادقانه و صميمانه نگران‌اند که عناصری مانند تندروها و تبهکاران تلاش خواهند کرد تا با جوانان از طریق فیس‌بوک دوست شوند و آن‌ها را به فعاليت‌های خرابکارانه و براندازانه بکشانند. عده‌ای دیگر به روشنی علاقه‌ی بيشتر به حفظ قدرتِ خام دارند و می‌خواهند راه‌های مؤثری را پيدا کنند تا جوانان را هم‌چنان در مشت خود نگه دارند. آن‌ها که برای مهار کردن جوانان و سلطه‌ی بر آن‌ها با هم رقابت می‌کنند، استدلال می‌کنند که اگر جوانان وقت‌شان را در فیس‌بوک صرف می‌کنند، تمام کاری که دولت لازم است انجام بدهد اين است که برود و بساط تبلیغات‌اش را به همان‌جا ببرد، و دل‌ها و ذهن‌های جوانان فیس‌بوک را به تصرف و تسخیر خود درآورد؛ به همين سادگی. دولت به شيوه‌ای رقت‌بار این کار را در فيس‌بوک کرده است و صفحاتی را برای حزب دموکراتيک ملی (۱۵۸ نفر آن را لايک زده‌اند)، جمال مبارک (این صفحه پس از قیام مصر حذف شده است)، حسنی مبارک و سایر چهره‌ها و جريانات دولتی راه‌اندازی کرده‌اند. اما این‌ها هیچ موجی را برنیانگیخته است. جوانان اين‌ها را باور نمی‌کنند و هر چه افراد حامی رژيم بيشتر وارد فضای فیس‌بوک می‌شوند بيشتر مشروعیت‌شان را از دست می‌دهند.

جمعیت «الفیس» برای خود يک جهان فرهنگی، سياسی و اخلاقی پدید آورده است. این جمعیت آداب و اصول خود را دارد و تا حدودی فضایی تعدیل شده و منضبط دارد. خطوط قرامزی نیز وجود دارد که به گفته‌ی هدا و امير دو دانشجوی ۲۱ ساله‌ی دانشگاه اسکندریه، نبايد از آن‌ها عبور کرد: نباید از اين فضا برای توهين به دين و آيين يکديگر، برای پورنوگرافی و آزار جنسی، برای تبليغ یا فروش چیزی، برای انتشار شايعات دروغ يا برای جاسوسی استفاده شود. وقتی که یکی از دوستان فيس‌بوکی از این خطوط عبور می‌کند ديگران با درج کامنت‌های اصلاحی روی دیوارشان مداخله می‌کنند و گفت‌وگویی را درباره‌ی پست مزبور راه می‌اندازند يا آن‌ها را از حلقه‌ی دوستی خارج می‌کنند.

ماه اکتبر گذشته، بسياری از جوانان نگران بودند که دولت فیس‌بوک را خواهد بست. در گفت‌وگو با گروهی از دانشجويان دانشکده‌ی علوم سیاسی در دانشگاه قاهره، آن‌ها می‌گفتند که دولت از افزايش و هجوم فعالیت‌های انتقادی سیاسی که ناگزیر پیش از انتخابات رخ می‌دهد هراس دارد. بسیاری می‌گفتند که بستن فیس‌بوک هم‌رديف خفه کردن آن‌هاست گويی، به قول يکی از آن‌ها، «راه نفس کسی را بسته باشند»، اما آن‌ها مصرانه می‌گفتند که پيش از انتخابات فعالیت‌های‌شان را در فیس‌بوک رها نخواهند کرد. این‌ها شامل مسخره کردن رييس جمهور، پسر او، نظام و کل فرایند انتخاباتی بود. آن‌ها هم‌چنان مدعی و طلبکار بودند. يک دانشجوی دختر ۲۱ ساله می‌گفت: «برای ما مهم نيست! ما از آن‌ها هراسی نداریم. چه کار می‌خواهد بکنند؟ ميليون‌ها نفرمان را دستگير کنند؟»

فعالیت‌های فیس‌بوکی آن‌ها شامل پی‌گيری مستمر اجرای عدالت در پرونده‌ی قتل يک نفر از خودشان يعنی خالد سعيد بود. واقعاً برای من تکان‌دهنده بود که هر جوانی را که داخل و خارج دانشگاه می‌ديدم درباره‌ی خالد سعید حرف می‌زد. قصه‌ی او که از فیس‌بوک به جهان بیرون صادر شد و نه از الجزيره، روزنامه يا هر رسانه‌ی ديگری، اکنون پوشش بین‌المللی فراوانی یافته است. اتفاقاتی که منجر به کشته شده خالد شد زمانی آغاز شد که او ويديوی دو افسر پلیس را که گويا مشغول تقسيم غنایم متلاشی کردن يک باند مواد مخدر بودند، روی اينترنت فرستاده بود. این نوع خبرنگاری شهروندی بسیار رایج شده است و جوانان شجاعت بيشتری برای افشا کردن فساد شايع در نيروی پلیس را که با مصونیت به کارشان مشغول‌اند، پیدا کرده‌اند. روز ششم ژوئن ۲۰۱۰، خالد در يک کافه اينترنتی در اسکندريه نشسته بود. دو مآمور پليس وارد کافه شدند و از او کارت شناسايی خواستند. او از نشان دادن کارت شناسایی امتناع کرد و آن‌ها او را بیرون کشيدند و به شدت تا سرحد مرگ مضروب کردند. او پيش چشم شاهدان برای زنده ماندن خود التماس کرده بود. افسران ادعا کردند که خالد پس از بلعیدن بسته‌ای مواد مخدر خفه شده است. خانواده‌ی خالد عکس‌هايی از صورت درهم‌شکسته، خونين و نابود شده‌ی او را از روی عکس جنازه‌اش به یک فعال سياسی دادند. اين عکس و تصویری از صورت زنده، سالم و شاداب خالد مانند ويروسی در همه جا منتشر شد. قدرت شواهد تصویری به همراه روایت شاهدان عینی و آگاهی عموم مردم از خشونت و قساوت پليس جای هيچ شکی در ذهن هیچ کس باقی نگذاشت که خالد به شکل قساوت‌آميز و بی‌رحمانه‌ای به دست افسران پلیس به قتل رسيده است، يعنی درست همان کسانی که بايد برای حفظ امنيت مردم عمل کنند.

صفحه‌ای در فیس بوک راه‌اندازی شده است با اسم «ما همه خالد سعيد هستيم» و امروز همگی می‌دانيم که فعالان صفحه‌ی فیس‌بوکی جنبش جوانان ۶ آوریل و مدير گوگل، وائل غنيم، که اکنون به عنوان برانگيزاننده‌ی روز خشم تبديل به قهرمانی ملی شده است، دست‌اندرکاران اين صفحه بوده‌اند. این صفحه منجر به جنبشی شد که ابتدا هدف‌اش اجرای عدالت و محاکمه‌ی قاتلان خالد سعيد بود و سپس به اتفاقی عظيم‌تر منجر شد. به دنبال انقلاب تونس و فرار زين‌العابدین بن علی دیکتاور، گروه «ما همه خالد سعيد هستيم» خواستار روز خشم شد که تظاهراتی علیه «شکنجه، فساد، فقر و بيکاری» بود که برای روز ۲۵ ژانويه ۲۰۱۱ تدارک ديده شده بود و اين روزی بود که رژیم قرار بود برای پلیس «جشن» برگزار کند. کاربران بی‌شماری در فيس‌بوک عکس پروفايل‌ خود را در حمایت از این راهپيمایی عوض کردند. نمونه‌هایی از این عکس‌ها را در زیر می‌بینید که عکس بالای مقاله نیز یکی از همین تصاویر است.

قیام مردم مصر چنان پا گرفت که کسی گمان‌اش را هم نمی‌برد. روز ۲۷ ژانويه، فيس‌بوک، تلفن‌ها و اينترنت از دسترس خارج شدند. اما انقلاب هم‌چنان گسترش پيدا کرد و ادامه یافت. وقتی که اینترنت روز دوم فوريه دوباره برگشت، به طرز مشکوکی شماره‌ی عکس‌های پروفايل حامی مبارک در میان فهرست دوستان دانشجویان کالج افزايش یافته بود که بسیار شبيه پوسترهای تبلیغاتی از جنس پرده‌ی آهنین بود. هر چند این صرفاً حدس و گمان است ولی این احتمال بسيار بالاست که کميته‌ای از وزارت اطلاعات دور هم جمع شدند تا ببينيد چطور می‌شود به فيس‌بوک نفوذ کرده و آن را فتح کنند. آن‌ها که با ذهنیتی پيش از عصر دیجيتال کار می‌کردند، پوستری را درباره‌ی روز ۲۵ ژانويه طراحی و منتشر کردند تا روز خشم را مصادره به مطلوب کنند و تاریخ را از نو بنویسند. اين پوستر (عکس شماره‌ی ۴) مضمون‌اش اين است: «روز ابراز وفاداری به رهبر و فرمانده. ما همه با تو هستیم و دل‌های ما با توست. جنبش حمايت از مبارک، امنیت برای مصر»

یکی ديگر از عکس پروفایل‌های فيس‌بوک که پس از پایان قطع اینترنت در ميان دانشجويان دیده می‌شد این بود: «ای مصر از صمیم قلب تو را دوست دارم و تو را دوست دارم ای رييس جمهور».

اين پوسترها فاقد خلاقیت، ابراز احساسات و عواطف و هوشمندی ساير پوسترهای عکس پروفايل بودند و بوی نفوذی‌ها از ميان‌شان به مشام می‌رسید و این چيزی بود که در میدان عمومی فيس‌بوک چندان تحمل نمی‌شد. اين تلاش رقت‌بار برای به عقب برگرداندن تاریخ و تلاش برای به دست آوردن دل جوانان از طریق دستکاری کردن فیس‌بوک نشانه‌ی اين بود که رژیم چقدر مستأصل و بريده از واقعيت‌ها بود. اين هم‌چنين نشان می‌داد که رژیم تسلطش را بر ابزارهای ایدئولوژیک دولتی از دست داده بود و وقتی که چنین اتفاقی رخ بدهد ديگری چیزی در اختیارش نخواهد بود جز زور؛‌ یا تسليم.

ظرف سه روز، اين تصویرها از ۲۵ ژانویه به عنوان روز وفاداری به رييس جمهور از فیس‌بوک ناپدید شدند. روز ۸ فوریه، یک عکس پروفایل جديد در میان جوانان مصری به سرعت منتشر شد. این تصویری یکی از خودشان بود، وائل غنیم، در روز آزادی‌اش پس از ۱۲ روز بی‌خبری (پلیس او را بازداشت کرده بود). اين تصوير برگرفته از یک مصاحبه‌ی تکان‌دهنده است که روز ۷ فوريه‌ی ۲۰۱۱ روی یک شبکه‌ی ماهواره‌ای با او انجام شد و کل بازی را عوض کرد. این مصاحبه که در خلال آن وائل غنيم اعتراف می‌کند که جرقه‌ی اعتراض‌های اولیه را او زده است، باعث فرونشاندن ترديدهایی شد مبنی بر این‌که این رخدادها توطئه‌ی عوامل خارجی دشمن است. ابراز احساسات او برای شهدای انقلاب ملت مصر و بيرون مصر را سخت تحت تأثیر قرار داد. چه بسا این مصاحبه میخی بر تابوت جنگ‌های رسانه‌‌ای دولت بود.

آن‌چه در مصر اکنون رخ می‌دهد یک انقلاب فیس‌بوکی نیست. اما این انقلاب بدون نسل فیس‌بوک، بدون نسل ۲.۰ که به همراه ساير شهروندان و هم‌وطنان‌شان تاريخ را به دست گرفته و می‌سازند، ميسر نمی‌شد.

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , , , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب


What do you think | نظر شما چیست؟

عضویت در خبرنامه تهران ریویو

نشانی ایمیل

Search
Most Viewed
Last articles
Tags
  • RSS iran – Google News

    • New Computer Attacks Traced to Iran, Officials Say - New York Times
    • India likely to get another US waiver for oil imports from Iran - Times of India
    • Iran's nuclear designs are the greater Middle East threat - Washington Post
    • Hackers appear to probe US energy infrastructure, suspicions about Iran - CNN (blog)
    • US casts doubt on credibility of Iran election - Reuters
  • video
    کوچ بنفشه‌ها