واکاوی پدیده سلفیگری
سلفیها کیستند؟
26 Nov 2010
■ فریبرز سروش
کمی بعد از اعدام فرزاد کمانگر(1)، آموزگار کردی که به اتهام همکاری با گروه پژاک(2) دستگیر و اعدام شد، فضای مناطق کردنشین، اعم از کردستان و کرمانشاه و ایلام به شدت به فضایی میلیتاریزه ـ امنیتی و نظامی تبدیل شد، تا آنکه در یکی دو ماه اخیر برخی رخدادها و درگیریهای مسلحانه و به موازات آن اظهار نظرهای کاملا متفاوت از سوی مسئولان امنیتی و انتظامی کشور مبنی بر دست داشتن احزاب کرد، اسراییل، آمریکا و انگلیس در برخی اقدامات شبه نظامی و تروریستی و همین طور انتساب این وقایع به گروه مذهبی موسوم به سلفیها(3)، باعث بروز گمانهزنیهای گوناگونی در میان رسانهها، کارشناسان و نیز افکار عمومی شد، موضوعی که طی سی سال گذشته از عمر انقلاب و حاکمیت جمهوری اسلامی به کرات با آن مواجه بودهایم و در هر حادثه و واقعهای از نظام تبلیغاتی حکومت شنیدهایم که دست “دشمن” در کار بوده است. دشمنانی هم چون آمریکا، انگلیس، اسراییل و … اما این بار بر خلاف گذشته نام بردن از یک جریان مذهبی به عنوان مقصران حوادث تروریستی زمینۀ نقد و بررسی جدیتری را پیش رو میگذارد.
سلفیها کیستند؟
بر اساس علوم اجتماعی تکرار یک یا چندین نام واحد به عنوان مقصران هر حادثه، برای افکار عمومی این شایبۀ ناخواسته را ایجاد میکند و به عبارتی ملکۀ ذهن شنونده میشود، اما چرا این بار بر خلاف گذشته علاوه بر دشمنان قبلی از دشمن جدیدی نیز اسم برده شده، موضوعی است که نیاز به کالبد شکافی ماهوی دشمن جدید دارد.
“سلف” واژهای است که در زبان عرب به معنای “آنچه که در گذشته وجود داشته” آمده است. سلفیگری نیز به مفهوم پایبندی به اصول و سنتهای گذشته تعبیر شده است. بر همین اساس تعریفی که از سلفیگری میشود بر این پایه استوار است که گروهی از مسلمانان عصر جدید علاوه بر اعتقاد به اصول اولیه و غیر قابل تغییر اسلام، به تحولاتی در نحوۀ اجرای فرامین دینی نیز باور دارند. به اعتقاد بزرگان سلفیگری، مسلمانان طی قرون گذشته به غرب این امکان را داده بودند تا به انحصار درآوردن اصول متعلق به اسلام واقعی مسلمانان را در رسیدن به آرمانهای خود با تاخیر مواجه سازند. از دید سلفیها، اسلام نه فقط موضوعی روحانی و معنوی که مسالهای اجتماعی و سیاسی نیز هست. از همین روی اسلامگراهای سیاسی غیرشیعه از جمله اخوان المسلمین(4) که در سال 1928 توسط حسن البنا در مصر تاسیس شد نیز به شدت تحت تاثیر اندیشههای سلفیگری ارزیابی میشود، چرا که این گروه نیرومند به لحاظ سیاسی و اجتماعی، در ابتدای حیات خود نه فقط خواهان جاری شدن احکام اسلامی در جهان عرب و کشورهای مسلمان بود؛ بلکه دیگر خواستهاش هم خروج بدون قید و شرط انگلیسیها و نیز آزاد کردن سرزمینهای اعراب از دست اسراییلیها بود.
حاکمیت با تساهل در قبال گروههای افراطی مذهبی از یک سو و همراهی کردن و حتی کمک کردن به آنها در تلاش است تا به واسطۀ همین حضور به سرکوب دیگر مخالفان خود بپردازد، موضوعی که در سی سال گذشته به کرات شاهد آن بودهایم
با این وجود همۀ کسانی که خود را سلفی میدانند از آن زمان تا کنون الزاما عضو دستهها و گروههای سازمان یافتۀ خاصی نیستند و با تاثیر گرفتن از جربانات دیگر هم چون وهابیت(5) در زمان کنونی بیشتر خواهان رعایت حدود شرعی و بایدها و نبایدها و مجازها و ممنوعها در شریعت هستند.
در این وضعیت است که با پرآوازه شدن نام طالبان(6) در شرق ایران و به موازات آن القاعده(7) خبرها و گزارشهایی از بروز پدیدۀ سلفیگری در مناطق سنی مذهب غرب ایران منتشر شد. این اخبار که همگی توام با برخی تندرویهای مذهبی و افراطیگری این گروه بود از آنجایی که به صورت بسیار پراکنده و بعضا گم شده در لا به لای سایر اخبار نسبتا مهم منطقه منتشر میشد و نیز عدم تمایل اعضای این گروه به رسانهای شدن فعالیتهایشان، عملا آنها را در پردهای از ابهام قرار داد و همواره افکار عمومی را با این سوال مواجه ساخت که سلفیها کیستند؟
سابقۀ حضور سلفیها در کردستان آذربایجان
بدون هیچ تردیدی کردستان را باید سیاسیترین منطقۀ ایران دانست. برای اثبات این سخن فقط کافی است که نگاهی به سابقۀ حضور احزاب سیاسی در این منطقه از کشور انداخت. مذهب نیز در کنار سیاست همواره از جایگاه ویژهای در میان مردمان این منطقه برخوردار بوده است، کما اینکه اضی محمد، بنیانگذار جمهوری کردستان نیز خود یک روحانی صاحب نفوذ در کردستان به شمار میآمد و علی رغم نفوذ و اعتبار مذهبی که در میان مردم داشت، نه خود و نه هیچ یک از اعضای کابینهاش هرگز درصدد تشکیل حکومتی بر پایۀ مذهب در منطقه بر نیامدند. پس سقوط یا فروپاشی استقلال کردستان نیز هیچ جریان مذهبی مشخصی در مناطق کردنشین از جمله آذربایجان، مکریان و کردستان و ایلام شکل نگرفت تا جایی که حتی در تحولات متاثر از ایدئولوژی مذهبی در سایر نقاط ایران و همزمان جریان نو اندیش دینی در کردستان عراق نیز متعصبترین روحانیون کرد نسبت به آن بیتفاوت ماندند.
با این حال در کردستان امروزی که در فرهنگ عامه به کردستان اردلان نیز شهرت دارد، تقابل و تعامل دو جریان نسبتا قوی مذهبی با نامهای شیوخ نقشبندی(8) و خلفای دراویش قادری(9) در کنار روحانیت صاحبنفوذ سنی مذهب باعث بروز گونهای از اسلام پویا و غیر دگماتیک با برخورداری از تضارب آرا و پی آمد آن به وجود آمدن برداشتهای گوناگون از قوانین شرعی شد که به نوعی اسلامی متفاوت را عرضه میکرد. “احمد مفتیزاده”(10) را برآمده از این نوع اسلام و به بیانی نماد اسلام مدرنیزه شدۀ سنی مذهبان میتوان معرفی کرد که در سالهای آغازین دهۀ پنجاه به عنوان مفتی بزرگ کردستان انتخاب شد.
مفتیزاده که از سویی سالها در کردستان عراق زندگی کرده بود و با تئوریهای اخوان المسلمین آشنایی کافی داشت و از سوی دیگر مدتی را در تشکیلات “حزب دموکرات کردستان ایران”(11) فعالیت داشت، در نیمۀ دهۀ پنجاه اقدام به تاسیس جریانی سیاسی ـ مذهی با نام مکتب قرآن(12) کرد. برخی این اقدام مفتیزاده را از آنجایی که تقارن دارد با گسترش روزافزون چپگرایی و نفوذ حزب توده(13) در ایران به نوعی مقابله با این موضوع ارزیابی میکنند، با این همه وی هرگز در این مورد سخنی به زبان نیاورده و هراسی هم اگر وجود داشته بازگو نکرده است. در آن زمان مریوان مهمترین شهر کردستان به شمار میآمد که احمد مفتیزاده نخستین شعبه مکتب القرآن را ابتدا در آن و سپس در سایر شهرهای کردستان دایر کرد و به عضوگیری پرداخت و به این ترتیب نخستین جریان سیاسی ـ مذهبی در منطقهای وسیع از کردها شکل گرفت. جریانی که علاوه بر بهرهگیری از نظرات نو اندیشان دینی، با اعضای شیعه مذهب نهضت آزادی نیز در تعامل بود و وی نخستین تلاشها را برای نزدیکی میان سنیها و شیعیان به کار بست. تلاشی که دو سال بعد، یعنی در زمان پیروزی انقلاب اسلامی به اسلامیزه کردن مبارزات کردها در جریان تحولات سیاسی منطقه انجامید، هر چند که به گفته خود مفتیزاده این تلاش چندان موفق نبود.
در مقابل، رژیم جمهوری اسلامی برای سرکوب کردها، اعم از سنی مذهب و چپگرا که مطالبات جدی از حکومت جدید داشتند، چند سالی را با شیخ بزرگ کردستان مفتیزاده مدارا کرد تا اینکه وی در سال 61 و همزمان با اشغال نظامی کردستان دستگیر و ده سال را در زندان گذراند و مدتی بعد از آزادی نیز فوت کرد و به این ترتیب پیروان انبوه وی دچار چند دستگی، انشعاب و حتی کنارهگیری شدند و باقیمانده آنان در حال حاضر به دو جناح “حسن امینی”(14) و جناح “سعدی قریشی”(15) تقسیم شدهاند.
جماعت دعوت و اصلاح
برخی ناظران و آگاهان مسایل کردستان گروه موسوم به جماعت دعوت و اصلاح(16) را شعبۀ اخوان المسلمین در ایران میدانند؛ شعبهای که نخستین هسته آن توسط تعدادی از طلبههای مدرسۀ دینی شهر حلبچه و در سنندج، مهاباد، مریوان و بوکان شکل گرفت و از همان ابتدا از شهر حلبچه هدایت میشدند و مهمترین خواسته و هدفشان نیز در قالب طرح خودمختاری اسلامی مطرح میشد. در توافقی که با بزرگترین مرجع دینی وقت یعنی احمد مفتیزاده به عمل آورده بودند، بنا را بر فعالیت تحت عنوان مکتب قرآن گذاشتند و از آنجایی که این جریان زیر بیرق یکی از مهمترین مراجع سنی ایران شکل گرفته بود، خیلی زود در سایر مناطق سنینشین از جمله ترکمن صحرا، سیستان و بلوچستان، توالش و هرمزگان گسترش یافت و کمی بعد نیز منجر به تشکیل شورایی موسوم به “شورای شمس”(17) یا “شورای مرکزی سنی” شد. احمد مفتیزاده و ناصر سبحانی(18) رهبر جماعت دعوت و اصلاح در کادر مرکزی شمس قرار داشتند. هدف اعلام شده و رسمی شمس نیز دفاع از حقوق و مطالبات مردم اهل تسنن ایران اعلام شده بود. شمس با دستگیری مفتیزاده و چند سال بعد اعدام سبحانی و نیز گریز اعضای مهم و موثر فروپاشید؛ اما در اواخر دولت هاشمی رفسنجانی که سیاست خارجی بر پایۀ تنشزدایی از روابط میان ایران و کشورهای عربی استوار شد، یک بار دیگر جماعت دعوت و اصلاح امکان این را یافت تا به صورت علنی در بخشهایی از کشور فعالیت کند، فعالیتی که تا به امروز نیز ادامه دارد.
بارها گفته شده است اگر چنانچه روزی جمهوری اسلامی سقوط کرد و شرایط مطابق با خواست دولتهای همسایه و دول غربی پیش نرفت، میتوان با به راه انداختن یک جنگ تمام عیار قومی ـ مذهبی در مناطق گوناگون که اقلیتهای قومی مذهبی وجود دارند، شرایط را به آن گونه که در نظر است تغییر داد، درست مطابق آنچه که در افغانستان و عراق امروز شاهد آن هستیم
گروه انصار الاسلام(19)
سومین جریان شاخص مذهبی در کردستان این گروه است که همواره به افراطیگری و رادیکالیسم شهرت داشته است. این گروه که به شکل رسمی خود را یک تشکل “سلفی ـ جهادی” میداند، بیشتر در کردستان عراق ماهیت دارد تا ایران. با این وجود از آنجایی که بیشترین حوزۀ فعالیتش در مناطق کردنشین ایران متمرکز شده است، به آن میپردازیم.
همزمان با قدرت یافتن جمهوری اسلامی و ورود سپاه به منطقۀ کردستان، یکی از سیاستهای غالب جمهوری اسلامی آن بوده که گروههای مذهبی همراه با خود را تقویت کند، به شکلی که در مواقع ضروری بتواند با بهرهبرداری از نفوذ بومی ـ منطقهای آنان، اهداف حاکمیت را پیگیری کند. به همین منظور در سال 1984 سپاه با جمع کردن گروهی از پناهندگان کرد عراقی که در کردستان ایران ساکن بودند، گروه “ارتباط اسلامی” را بنا نهاد، اما از آنجایی که این گروه نتایج مورد نظر حکومت را برآورده نساخت، به حاشیه رانده شد و دو سال بعد تعدادی از طلاب و روحانیون ناراضی شهر حلبچه به ایران کوچ کردند و مورد استقبال رسمی مقامات سپاهی قرار گرفتند. تعدادی از این افراد از اعضای گروه اخوان المسلمین بودند که بعد از استقرار در ایران نیز به رابطۀ آشکار خود با این گروه ادامه دادند. آنان در سال 1987 با نظارت و دخالت سپاه و وزارت اطلاعات حزبی تحت عنوان حرکت اسلامی عراق را تشکیل دادند که در همان ابتدا با پیوستن گروه “ارتباط اسلامی” که تا آن زمان در حاشیه بود، ماهیتی ایرانی ـ عراقی به خود گرفت. با جذب دیگر اقوام سنی مذهب و آموزش آنها در پادگانهای سپاه با شعار “جهاد برای کفر کمونیستم” از یک سو در زمان ژنرال نجیبالله به افغانستان اعزام شدند و از سوی دیگر نیز به عراق، تا اینکه پیآمد قیام کردهای عراق علیه صدام و استقلال منطقه این گروه با تغییر موقعیت جغرافیایی پادگانهای خود، به خاک کردستان عراق منتقل شدند و ضمن تشدید فعالیتهای خود در کنار حزب اتحادیۀ میهنی طالبانی(20) و حزب دموکرات بارزانی(21) به سومین حزب قدرتمند منطقه تبدیل شدند، اما دیری نپایید که این حزب به دلایلی که در این مبحث نمیگنجد دچار انشعابات متعدد و سرانجام رانده شدن به حاشیۀ قدرت شد.
تشکیل مدینۀ افراطیها در کردستان عراق
بعد از انشعابات گوناگون در حرکت اسلامی، گروهی با نام “توحید اسلامی” از طریق مرز ایران به افغانستان رفت و بعد از ملاقات با عبدالجلیل مولوی وزیر دفاع وقت دولت طالبان و مذاکراتی پیرامون چگونگی شکلگیری دولت اسلامی مجددا از راه ایران به کردستان عراق بازگشتند و کمی بعد با تصرف چند روستای مرزی با مرکزیت شهرک “طویله” در نزدیکی حلبچه، تشکیل امارت اسلامی کردستان را اعلام کردند. اعضای حرکت جهادی سپس با اجرای فرامین اسلامی از جمله حد و تعزیر آن هم به سبک طالبان افغانستان طی مدتی کوتاه اسلام طالبانی را در منطقه حاکم کردند. چندی بعد گروه جهادی “جندالاسلام”(22) از امارت اسلامی کردستان انشعاب کرد و در شهر حلبچه و روستاهای اطراف آن از جمله “بیاره” مستقر شدند که تا به امروز نیز به فعالیتهای خود ادامه میدهند، به گونهای که هم اکنون میزبان صدها نفر از نیروهای فراری طالبانی اعم از عرب و افغان شدهاند.
انصار الاسلام در ایران
همزمان با حملۀ نیروهای آمریکایی و متحدانش به عراق برای سرنگونی دولت صدام حسین، نیروی دریایی آمریکا چندین موشک به مناطق و پادگانهای مربوط به نیروهای جهادی شلیک کرد. هر چند که منطقۀ کردستان عراق در قلمرو منطقۀ پرواز ممنوع و صلح جنگ قرار داشت، با این وجود افراد وابسته به گروه جهادی و انصار الاسلام با ترک خاک عراق و وارد شدن به خاک ایران رسما زیر چتر حمایتی تشکیلات امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفتند، به گونهای که قرارگاه “رعد” وابسته به قرارگاه “رمضان” در اختیار این افراد قرار گرفت و مدتی بعد نیز به شهر سنندج و پادگان “شهرامفر” منتقل شدند، بیآنکه خلع سلاح شوند و یا آمد و شدهای آنان تحت نظارتی خاص باشد.
فعالیتهای انصار الاسلام در کردستان ایران
برابر با اطلاعات موجود و منتشر شده در برخی از رسانههای کردستان عراق در حال حاضر گروه انصار الاسلام در کردستان ایران فعالیتهای خود را به دو بخش علنی و غیرعلنی متمرکز کرده است، این موضوعات عبارتند از:
• دعوت که شامل ترویج و ترغیب جوانان برای پیوستن به گروه است
• تذکر و در موادری اجرای حد و تعزیر و نیز ارعاب مخالفان
• آموزش عقیدتی و نظامی
• سازماندهی مومنان جدی و استوار در عقیده
• جمعآوری کمکهای مالی برای اهداف گروه
• سازماندهی و تشکیل هستههای نظامی برای مواقع ضروری
بخش فعالیتهای غیرعلنی نیز به تشکیل هستههای نظامی ـ مسلح مخفی پرداخته است که در زبان محلی به آن “شانۀ نووسه تو” به معنای هستۀ راکد گفته میشود. براساس اظهارات برخی از فعالان وابسته به این گروه و نیز شواهد موجود، در حال حاضر بیش از صدها گروه با اعضایی بین هشت تا ده نفر در شهرهای گوناگون استان کردستان سازماندهی شدهاند و علیرغم آنکه کار خاصی انجام نمیدهند؛ اما به صورت مرتب تحت آموزشهای عقیدتی و نظامی به ویژه برای جنگهای شهری قرار دارند.
از بارزترین نمونههای فعالیت گروه انصار الاسلام در کردستان نیز میتوان به عملیات ترور دو تن از روحانیون برجستۀ سنندج در سال گذشته اشاره کرد که هستهای موسوم به “کاوه”(23) مسوولیت آن را بر عهده گرفت.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که با وجود چنین اطلاعاتی چرا تا کنون نیروهای اطلاعاتی ـ امنیتی جمهوری اسلامی به ویژه بعد از روی کار آمدن دولت اصولگرای احمدینژاد که به شکلی افراطی تشیع و مهدویت را ترویج و دنبال میکند، با این گروه برخورد نکرده است؟ دلیل و پاسخ به این پرسش را باید در سیاستها و برنامهریزیهای سیستم جمهوری اسلامی دنبال کرد و شاید به این نتیجه دست یافت که حاکمیت با این گونه تساهل در قبال گروههای افراطی مذهبی از یک سو و همراهی کردن و حتی کمک کردن به آنها در تلاش است تا به واسطۀ همین حضور به سرکوب دیگر مخالفان خود بپردازد، موضوعی که در سی سال گذشته به کرات شاهد آن بودهایم.
از سوی دیگر میتوان این گمانهزنی را نیز مطرح کرد که با وجود برخورداری حکومت از همراهی چنین گروههایی است که نظام میتواند در مواقع ضروری به سرکوب مخالفان راستین خود توسط همین گروهها بپردازد و در قبال سرکوب مخالفان خود هزینۀ کمتری را متقبل شود.
در همین حال برخی شواهد دیگر از جمله نامهنگاریهای رهبر سلفی مرام گروه جهاد اسلامی با عموی خود نیز حکایت دیگری از وابستگی و روابط پنهان و آشکار این گروه با برخی دولتهای خارجی را نمایان میسازد. این دولتها که ملا کردیکار، امیر انصار الاسلام از آنها به صراحت نام میبرد عبارتند از عربستان سعودی و انگلیس، که همین موضوع شایبه و شایعهای را نیز تقویت میکند، به گونهای که بارها گفته شده است اگر چنانچه روزی جمهوری اسلامی سقوط کرد و شرایط مطابق با خواست دولتهای همسایه و دول غربی پیش نرفت، میتوان با به راه انداختن یک جنگ تمام عیار قومی ـ مذهبی در مناطق گوناگون که اقلیتهای قومی مذهبی وجود دارند، شرایط را به آن گونه که در نظر است تغییر داد، درست مطابق آنچه که در افغانستان و عراق امروز شاهد آن هستیم.
—————————
منابع:
1. +
2. +
3. + و + و + و + و + و +
4. + و +
5. + و + و +
6. + و + و +
7. + و + و +
8. +
9. + و +
10. + و +
11. + و + و +
12. +
13. +
14. +
15. +
16. +
17. + و +
18. + و + و +
19. + و +
20. +
21. + و +
22. +
23. +

کلیدواژه ها: انصارالاسلام, سلفیگری, فریبرز سروش, کردستان |

مطلب خوبی است و کمیاب. اما دادن لینکها به عنوان منبع نه درست است نه مفید. بهترین راه همان است که هر لینک/منبع در جای خود در متن مقاله هایپرلینک شود. اینطوری دسترسی به هر منبع هم با یک کلیک فراهم می شود.
نویسنده کارش رو درست انجام داده، بخش فنی سایت باید این کار رو انجام میدادن و دسترسی به منابع را برای خواننده راحت تر می کردن