گفتگو با عمر ایلخانیزاده، دبیرکل حزب کومله زحمتکشان کردستان
پاسخ دیکتاتوری مذهبی را نباید با عصبانیت مذهبی داد
16 Nov 2010
■ فریبرز سروش
عمر ایلخانیزاده را نخستین بار در اردوگاه مرکزی حزب کومله(1) زحمتکشان کردستان در شهر سلیمانیه دیدم، جایی که من و چندین نفر دیگر از فعالان سیاسی و روزنامهنگار به عنوان پناهجویان موقت و گریخته از وطن به هموطنان کرد پناه آورده بودیم. کاک عمر ایلخانیزاده دبیر اول این حزب است؛ حزبی که با یک پسوند «زحمتکشان کردستان» از حزب اصلی کومله انشعاب کرده و اکنون با سیاستهایی متفاوت مشغول فعالیت در منطقه است.
عمر ایلخانیزاده دارای مدرک مهندسی زمینشناسی از دانشگاه تبریز است و در ایام جوانی، زمانی که هنوز کاک فواد مصطفی سلطانی فعالیت کومله را علنی نکرده بود، به عضویت این گروه در آمد. بر همین اساس وی یکی از نیروهای اصلی و قدیمی کومله نیز به شمار میآید که از زمان عضویتش تا کنون دارای مسوولیتهای سیاسی و نظامی متعددی بوده است. زمانی که کومله و اعضای آن تصمیم گرفتند از حزب کومونیست جدا شوند هم از عمر ایلخانیزاده به عنوان یکی از اعضای موثر این جدایی نام برده شد. وی در چند سال اخیر و پس از انشعاب حزبی، همواره از سوی اعضای کمیته سیاسی حزب به عنوان دبیر اول برگزیده شده است. گفتوگویی که در پیش روی دارید، نتیجه آشنایی با کاک عمر ایلخانیزاده و درک کومله از تاثیرگذاری رسانهای است.
طی پانزده سال گذشته، احزاب کردی به کرات اعلام کردهاند که مبارزه مسلحانه علیه حکومت جمهوری اسلامی را کنار گذاشته و وارد فاز فرهنگی مبارزاتی شدهاند. با این حال هر از چند گاه، خبرهایی مبنی بر درگیریهای مسلحانه اعضای احزاب، به ویژه کومله زحمتکشان منتشر میشود که ظاهرا با سیاستهای حزب شما منافات دارد. این موضوع را چگونه توجیه میکنید؟
برای اینکه بتوانم جوابی کامل به پرسش اول شما بدهم، باید مقدمتاً توضیحاتی بدهم. اولاً همه احزاب کردی حالا هم دارای نیروی مسلح و نیروی پیشمرگ هستند. ثانیاً مبارزه مسلحانه مردم کردستان در اصل و از ابتدا هم برای دفاع از خود بود. همه نیروها و مردم کردستان خواستار راه حل سیاسی بودند؛ اما در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی که هر نوع آزادی سیاسی و فعالیت حزبی سرکوب میشود، خواستهای مردم کردستان نیز با لشکرکشی، حمله نظامی به مردم متحصن، بمباران شهرها، قتل عام عمومی و اعدامهای فلهای در شهرها جواب گرفت. این بود که جز دفاع مسلحانه، راهکاری برای مردم کردستان باقی نماند و نیروی پیشمرگ و حق دفاع مسلحانه به عنوان یکی از ابزارهای مبارزه مردم کردستان خود را تثبیت کرد. اکنون هم تا این رژیم قرون وسطایی و سرکوبگر روی کار باشد و تا وقتی که حق فعالیت آزادانه سیاسی مقدور نباشد، مردم کردستان و احزاب سیاسی آن، خود را خلع سلاح نخواهند کرد و این عرصه از مبارزه را به کلی ترک نخواهند کرد.
اما در سالهای اخیر همه ما احزاب کردستان ایران با تشخیص موقعیت سیاسی و تغییراتی که در توازن مابین فعالیت نظامی و مبارزه سیاسی و مدنی پیش آمده است و هم به دلیل رعایت موقعیت مردم کردستان عراق و اینکه ما نخواستهایم از خاک کردستان عراق عملیات نظامی را سازمان دهیم، از یورش و عملیات نظامی خودداری ورزیدهایم.
با این حال در سالهای اخیر مواردی را داریم که رفقا و واحدهای ما در عمق خاک کردستان ایران با رژیم درگیر شدهاند و در مواردی اطلاعات و شبکههای خبر رسانی رژیم با مقاصد خاص از درگیری با کومهله و دستگیری”تیمهای ترور کومهله” خبر دادهاند که در همه این موارد ما اطلاعیههای رسمی در تکذیب این دروغپردازیها و مقاصد آن، صادر کرده و هم از طریق کانال ماهوارهای “آسوسات” و دیگر رسانههای خود، حقایق را برای مردم ایران و کردستان بازگو کردهایم.
قطعاً رژیم جمهوری اسلامی به مذاهب دیگر اجحاف و بیحرمتی روا داشته و میدارد؛ اما جواب یک دیکتاتوری مذهبی را نباید با عصبانیت مذهبی از نوع دیگر داد و به اصطلاح مقابله به مثل کرد. این خطرناک است و دمکراسیخواهی و خواستهای عدالتخواهانه را به عقب میراند و جنگ مذهبی و مکاتب را تشویق میکند
آن مواردی که درگیری پیش آمده نیز غالبا تیمهای عملیاتی نبودهاند؛ بلکه در دو سه مورد واحدهای سیاسی و یا تشکیلاتی ما در مأموریتهای خاص، گیر افتاده و درگیر شدهاند. نیروی پیشمرگ و رفقای تشکیلاتی ما ارتباط خود با مردم را حفظ کردهاند و این موضوع جمهوری اسلامی را نگران و مستأصل کرده است. یکی دو مورد هم پیشمرگان ما بدون هماهنگی با مسوولان حزب به داخل رفتهاند. لازم است بگویم که ما توان و ظرفیت این را داریم تا به شیوه تهاجمی و با واحدهای بزرگ، به عملیات بپردازیم؛ ولی همچنانکه بیان کردم در شرایط فعلی ما بر مبارزه سیاسی و مدنی تأکید داریم و از اینکه فضای سیاسی کردستان میلیتاریزه شده و بهانهای باشد در دست رژیم برای تنگتر کردن فضا، پرهیز میکنیم؛ بدون اینکه اصل دفاع مسلحانه و سازمان نیروی مسلح پیشمرگ را نفی و یا لغو کنیم و عرصه فعالیت نظامی علیه جمهوری اسلامی را برای همیشه تعطیل کنیم. لذا من تناقضی در سیاستهای حزب خودمان نمیبینم؛ بلکه برعکس، درگیریهای نظامی پیش آمده را در وجود و عملکرد سیاست سرکوبگرانه و میلیتاریزم آشکاری میبینم که حتی کولبر عادی زحمتکش را نیز مورد هدف قرار داده است. آیا فکر کردهاید که به چه دلیلی روزانه در مرزهای کردستان کاسبکاران و کولبران غیر مسلح، با تفنگ و اسلحه گرم مورد هجوم قرار میگیرند و کشته میشوند؟ مگر آنها در عملیات نظامی حضور داشتهاند؟ عملکرد رژیم و واقعیات فوقالذکر، ویژگیهای خاصی به کردستان بخشیده است و ما این ویژگیها را در نظر میگیریم و بر این مبنا عرصههای کار و مبارزه خود را تعیین میکنیم.
ناآرامیهای موجود در کردستان را برخی از ناظران ناشی از فعالیتهای احزاب کرد علیه حکومت مرکزی میدانند. در همین حال سناریویی که پیش روی کردستان طی حداقل یک دهه آینده است، از نظر شما به عنوان یک فعال سیاسی و مدنی چیست؟
این نگرش به کلی عاری از حقیقت است. اگر این تز صحت دارد پس چگونه است در کردستان رژیم مطرود و منفور است و احزاب کردی صاحب اتوریتهاند؟ چرا پس از سی و یک سال ابا دارند تا پستهای کلیدی در اداره امور کردستان را به کردها بسپارند؟ اعتصاب عمومی و یکپارچه مردم کردستان در اعتراض به اعدام پنج فعال سیاسی با درخواست احزاب سیاسی صورت گرفت. تا کنون در کردستان حتی اصلاحطلبان حکومتی نیز نتوانستهاند طبقه نخبه را جذب کنند و دارای پایگاه مردمی باشند. اگر در کردستان احزاب کردی علیه رژیم مبارزه کردهاند و سرکوب میشوند و آرامش وجود ندارد، پس در آذربایجان و خراسان و تهران چه توجیهی برای ناآرمیها وجود دارد؟ دانشگاهیان چرا سرکوب میشوند و به خوابگاههای دانشجویان شبیخون میزنند و جوانان دیگر نقاط را به تیغه اعدام میسپارند؟ گذشته از این در سالهای اخیر که فعالیت مسلحانه در کردستان به صورت جدی فروکش کرده، چه گلی به سر مردم کردستان زدهاند؟ مگر جز این است که کشتار مردم عادی، اعدام فعالین مدنی و سیاسی و شکنجه و زندان به حال خود باقی است؟ هم اکنون بسیاری از مردم کردستان آرزو دارند تا پیشمرگ باشند؛ زیرا فکر میکنند توازن نیروی مابین آنها و رژیم به نفع مردم تغییر مییابد.
در مورد بخش دوم سؤال شما هم باید بگویم سناریویی که در آینده برای کردستان مجسم میکنم جدا از سناریویی نیست که در ایران تصور میشود. از نظر بنده ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی نمیتواند دوام بیاورد؛ نه به لحاظ تحمل مردم و نیروهای داخل این امر ممکن است و نه سیاستهای این رژیم در منطقه و جهان این امکان را برای جمهوری اسلامی مقدور میکند. تغییر در ایران هم یا با رشد دمکراسی و در اثر مبارزات مردمی صورت میگیرد و یا چالشهای ایران با جهان خارج و دخالتهای خارجی این تغییر را محتمل میسازد. در صورت گزینه اول، کردستان و مردم دیگر نقاط میتوانند از ثمرات دمکراسی و مدرنیسم بهره گیرند و کردستان به دلیل مقاومت بیش از سه دهه در برابر این رژیم و رشد سکولاریسم و فرهنگ دمکراسی در آن، میتواند نقش مهمی در حیات سیاسی آتی ایران دمکرات بازی کند. اما در صورت تحقق گزینه دوم، به راستی نمیتوان سناریوی آتی را پیشبینی کرد و هر احتمالی ممکن است.
شاخ و شانه کشیدنهای کنونی نهادهای انتظامی، اطلاعاتی و امنیتی رژیم و ترتیب دادن مانورهای امنیتی شهری برای سرکوب، بیانگر این است که حتی سران رژیم نیز طغیانها و اعتراضات مردمی را پیشبینی میکنند و دارند خود را برای سرکوبهای آتی آماده میسازند. ما هم باید از حالا به پیشواز دور تازه جنبش اعتراضی برویم و برای یک اتحاد سکولار، دمکرات و مردمی بکوشیم
باید بیافزایم که در کردستان ایران و با وجود احزاب سیاسی در آن و نیز به دلیل گذشته جنبش کردستان و روندی که در این سه دهه طی شده است؛ تردیدی ندارم که گفتمان مسلط در کردستان دفاع از دمکراسی، همیاری و اتحاد با دیگر مردم ایران و تلاش برای بهبود شرایط اجتماعی و رشد اقتصادی خواهد بود. من امیدوارم دهه آینده، دهه تثبیت دمکراسی در ایران، تحکیم پیوند میان ملیتهای ایرانی و تعالی و ترقی مردم این سرزمین باشد. در این مورد ناامید نیستم و جنبش دمکراسیخواهی و رشد فرهنگ سیاسی در کردستان و ایران را در این حد میدانم که بتوان این آرزوها را متصور شد. اما باید بگویم پیشرفت در این مسیر به ما، سازمانها، فعالین و آدمهایی بستگی دارد که نقشی در صحنه سیاسی ایران و کردستان داریم. قطعاً راه سختی در پیش داریم، اما با درس گرفتن از تاریخ دیکتاتوری در ایران و مضراتش، با تعهد به دمکراسی و با هم زیستن، میتوانیم دارای نقشی مثبت و اثر گذار در آینده ایران و کردستان باشیم.
نقش سلفیها و به کلی مذهبیها در مقابله با جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
سلفیها در معادلات منطقه نقش مثبتی ندارند. فعالیت آنها در کردستان در واقع مسیر جنبش رهاییبخش مردم کردستان را که عمیقاً بر دمکراسی و برای تحقق خواستها و مطالبات ملی استوار است تا حد یک دعوای مذهبی تنزل میدهد. قطعاً رژیم جمهوری اسلامی به مذاهب دیگر اجحاف و بیحرمتی روا داشته و میدارد؛ اما جواب یک دیکتاتوری مذهبی را نباید با عصبانیت مذهبی از نوع دیگر داد و به اصطلاح مقابله به مثل کرد. این خطرناک است و دمکراسیخواهی و خواستهای عدالتخواهانه را به عقب میراند و جنگ مذهبی و مکاتب را تشویق میکند. این نوع تفکر، انسانها را از سرزمین واقعی و نیازهای انسان امروزه برای بهتر زیستن دور کرده و ذهن آدمها را متوجه قیامت و صحرای محشر میکند. از نظر من این گرایش در کردستان به دلیل چشمپوشیهای عامدانه رژیم اسلامی است، که اگر هم بتواند دست و پایی کند، با خواستهای تاریخی و سیاسی مردم کردستان همخوانی ندارد. اضافه کنم که رژیم ایران آگاهانه آتش بیار دعواهای مذهبی است و از آن نفع میبرد. به این ترتیب میتواند میان مردم و مذاهب گوناگون تفرقه بیاندازد و از همبستگی و اتحاد آنها در برابر خود ممانعت به عمل آورد. ما خواهان احترام به همه مذاهب و آیینها هستیم. همه مذاهب باید آزاد و برابر باشند و حکومت نباید از آیین و مذهب خاصی حمایت کند. مذهب امر شخصی انسانهاست و حق آزادانه آنهاست که چه مذهبی را اختیار میکنند یا نمیکنند.
آیا جنبش سبز به اندازه کافی به اقلیتهای قومی بها داده است یا اینکه صرفا بر خلاف گفتمان غالبی که دارد، یک جنبش صرفا فارس است؟ نظر شما به عنوان کسی که سالهاست علیه جمهوری اسلامی فعالیت ملموس دارید، پیرامون آینده این حکومت چیست؟
اولاً ما جنبش دمکراسیخواهی را برای توصیف اعتراضات یک سال و نیم اخیر به کار میبریم. سبز لقب دادن این جنبش اعتراضی برای تحریف محتوای همه رنگها وحرکتهای دیگر دمکراسیخواهانه این جنبش بود. ما جنبش اعتراضی مردم ایران را جنبشی صرفاً فارسی نمیدانیم و فکر میکنیم مبارزه برای آزادی همه مردم ایران از فارس، عرب، کرد،لر، بلوچ، آذری و ترکمن و … است. اما باید حساب اصلاحطلبان حکومتی را از جنبش عمومی دمکراسیخواهی جدا کرد. من فکر میکنم اصلاحطلبان اسلامی در حاکمیت، گفتمانشان در مورد مساله ملیتها، تفاوت چندانی با اصولگرایان ندارد. قبول تنوع ملی در ایران و حقوق ملی همه ملیتهای ایرانی، مغایرتی با همزیستی و یکپارچگی مردم ایران ندارد، بالعکس این اتحاد را تقویت میکند. اما انکار هویت ملی دیگر خلقها قطعاً موجبات گسست و تفرقه را فراهم میآورد. سران اطلاحطلب در این دوره هم نتوانستند در هیچ زمینهای گسست کامل از قوانین و بینشهای جمهوری اسلامی داشته باشند. درباره مساله ملیتها نیز با قوم نامیدن آنها و بحث کردن از اصول 15 و 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی که دیگر نخنما شده، در واقع نشان دادند که در این عرصه هم از سیاستها و بینشهایی که باعث تفرقه در میان خلقهای ایران شده است، فاصله نگرفتهاند.
ما از جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران نه تنها دفاع میکنیم؛ بلکه خود را بخش جداییناپذیر آن میدانیم. اما مرز روشنی با اصلاحطلبان حکومتی داریم و معتقدیم که حکومت آینده ایران، یک جمهوری اسلامی تعدیل شده نخواهد بود. یا جمهوری اسلامی امروزی میماند یا حکومتی به غیر آن و نه در چارچوب قوانین این رژیم روی کار خواهد آمد. در دوره گذشته از نظر ما روش و سیاست اصلاحطلبان حکومتی شکست خورد؛ اما فروکش کنونی جنبش اعتراضی به هیچ وجه به معنای شکست نیست، بلکه در اثر فقدان رهبری و تسلط اصلاحطلبان حکومتی مجبور به عقبنشینی شده است. ما معتقدیم درآینده نه چندان دوری، جنبش اعتراضی با مطالبات روشن سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به میدان خواهد آمد. جنبشی که ذایقه وسیعتر و عمومیتری از مردم ایران را در بر میگیرد. شاخ و شانه کشیدنهای کنونی نهادهای انتظامی، اطلاعاتی و امنیتی رژیم و ترتیب دادن مانورهای امنیتی شهری برای سرکوب، بیانگر این است که حتی سران رژیم نیز طغیانها و اعتراضات مردمی را پیشبینی میکنند و دارند خود را برای سرکوبهای آتی آماده میسازند. ما هم باید از حالا به پیشواز دور تازه جنبش اعتراضی برویم و برای یک اتحاد سکولار، دمکرات و مردمی بکوشیم. به نظر من رژیم کنونی ایران باید برود. این خواست عمومی مردم و حکم تاریخی این برهه از زمان ما است. کومهله در پلنوم(2) اخیر خود به تفصیل و روشن خود را متعهد کرده است که برای این مهم، فعالیتهای وسیعی را با دیگر مبارزین ایرانی در دستور کار خود قرار دهد. ما فکر میکنیم همبستگی و اتحاد مبارزاتی جنبش کردستان با جنبش دمکراسی در ایران واجب و ضروری است و باید عمیقتر وگستردهتر شود. من به این امر و تصمیم و اراده مردم ایران خوشبینم و فکر میکنم رژیم جمهوری اسلامی و دیکتاتوری مذهبی آیندهای ندارد و از بحران عمیق کنونی خلاص نمیشود.
————————–
پانویسها:
(1) کومهله؛ در زبان کردی به معنای جماعت و گروه آمده است.
(2)پلونوم؛ در ماده شانزدهم اساسنامه کومهله این گونه تعریف شده است،
نشست عمومی و وسيع كميته مركزی که حداقل هر شش ماه يک بار به دعوت دبير كميته، دفتر سياسی و يا تقاضای نصف اعضای این کمیته تشكيل میشود. اعضای علیالبدل كميته مركزی با رای مشورتی در اين جلسات شركت خواهند كرد. مشاورین کمیته مرکزی نیز باید در پلنومها حضور یابند.

کلیدواژه ها: آزادی, پیشمرگ, کردستان, کومله |
