نوسان بیپایان روابط ایران و روسیه از قاجاریه تا انقلاب اسلامی
همیشه پای روسها در میان است
21 Sep 2010
■ مانا آذر
«چه نفعی ما میتوانیم از معامله با 7 یا 8 میلیون ولگرد تنبل بهدست بیاوریم»؟ این جملهای است که یک مقام بلندپایه دولتی روس در رابطه با ایران در زمان مظفرالدین شاه گفته است. دانیل یرگین نویسنده آمریکایی کتاب «جایزه » علاوه بر افشای بخشی از اسناد مربوط به کودتای 1332 توسط آمریکا، صراحتا ارتباط روسیه با ایران را ارتباطی یک سویه و تنها با هدف دسترسی به آبهای جنوب و منابع عظیم نفتی میداند.
دوران سلطنت فتحعلی شاه، آغاز تعرضهای عظیم روسیه تزاری به خاک ایران بود. وصیتنامه پطرکبیر، منشور منفوری بود که سردمداران روسیه با سماجت و ارادهای آهنین در پی اجرای آن بودند؛ منشوری که اساس سیاست روسیه و ایران را از سال ۱۶۸۹ تا به امروز ترسیم کرده است. در این منشور آمده است «باید کاری کرد که ایران روز به روز تهیدستتر شود و رو به ویرانی رود و چنان به حال احتضار درآید که دولت روسیه هرگاه بخواهد، بتواند بیدردسر آن را از پای درآورد».
مخبر السلطنه در خاطرات خود مینویسد «ایران را بیسر و سامانی فراگرفته است. روس از یک سو میکشد، انگلیس از سویی دیگر. خزانه خالی است. دولت محتاج پول. به انواع اسامی از رعیت نقد و جنس میگیرند. شاه مریض است و رجال در فکر منفعت خویش. مردم چیزهایی شنیدهاند و آرزوهایی در دل دارند. بمبی در سینهها مخفی است تا کی بترکد. اندیشمندان در داخل و خارج به بیداری افکار مردم و تعریف مفهوم وطن، قانون و آزادی همت کردند».
گویی این خاطراتی است که مخبرالسلطنه امروز به رشته تحریر درآورده است. تکرار تاریخ قجری در دوران حکومت اسلامی و سومین کودتا در تاریخ ایران که به کودتای 22 خرداد شهرت یافته است.
شاید بسیاری با نظریه «دور تاریخ» ویل دورانت مخالف باشند؛ اما امروز شواهد دست در دست هم اثبات این نظریه را جدیتر میکند. برای اثبات نقش روسیه در سومین کودتای ایران، بد نیست نگاهی داشته باشیم به تاریخ روابط دو کشور؛ تاریخی که سراسر سودجویی و فرصتطلبی روسیه را نشان میدهد و بازیهای پی در پی که ایران در دورههای مختلف تاریخ از همسایه شمالی خود خورده است.
از به توپ بستن مجلس در دوره محمدعلی شاه با حمایت روسیه، تا حمایت بیدریغ روسها از رئیس دولت محمود احمدینژاد و در نهایت پیوستن مسکو به تحریمهای جهانی علیه ایران؛ شاید بهتر باشد وعدههای عمل نشده روسیه را برشمریم و به تحلیلهای کارشناسان روسی از انتخابات دهم سری بزنیم که تنها تحلیلهایی است که از جامعه جهانی در خصوص انتخابات دهم با نگاهی مثبت منتشر شده و جای هیچ تردیدی را در سلامت انتخابات دهم باقی نمیگذارد.
محمود احمدینژاد رئیس دولت جمهوری اسلامی در میان بهت و حیرت مردم در اولین اقدام خود پس از اعلام آرا به روسیه سفر کرد و در شهر تاریخی یکاترینبورگ دست در دست همتای روسی خود سوءظنهای بیشتری را متوجه روسیه کرد.
اما پس از اظهار نظرهای مغرضانه روسیه در خصوص اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات، در نهایت در نماز جمعه تاریخی 26 تیر 1388 به امامت هاشمی رفسنجانی، بالاخره به صورت علنی انگشت اتهام معترضین، روسیه را نشانه گرفت و سر دادن شعارهای ضد روسی آغاز شد (1).
رابطه دوستانه تهران ـ مسکو اما خیلی زودتر از پیشبینیهای صورت گرفته به تیرگی کشیده شد. درست در جایی که تهران برای ادامه ماجراجوییهای هستهای از طرف غرب در فشار بود و همچنان طیف عظیم منابع انسانی خود را در کودتای 22 خرداد از دست داده بود و بیش از پیش به همپیمانی روسیه نیازمند بود.
نقش روسیه بیشتر یک نقش تعدیلکننده و نه تغییردهنده بوده تا ایران بتواند از این دیپلماسی استفاده کند. روشن است که دستیابی ایران به سلاح هستهای به سود روسیه نیست و موضع روسیه در این وضعیت به مانند دیگر کشورها خواهد بود؛ ولی در عین حال به سود روسیه نیز نیست که ایران مورد هدف حمله پیشدستانه قرار گرفته و جنگ عراق این بار برای ایران تکرار شود
هنوز یک سال از پذیرایی روسیه از احمدینژاد در یکاترینبورگ و تبریک پیروزی به او بعد از اعلام نتایج انتخابات جنجالی ۲۲ خرداد نگذشته بود که دیمتری مدودف رییسجمهور روسیه، رفتار جمهوری اسلامی در قبال نگرانیهای جامعه جهانی پیرامون برنامههای اتمی ایران را غیر مسئولانه خواند. انتشار رسمی نظر انتقادی کرملین، نشانه بروز تشنج بیسابقه در مناسبات مسکو با تهران شد.
مساله روابط ایران و روسیه قبل از هر چیز واجد جنبهای تاریخی و روانی است که به دوره روسیه تزاری و قراردادهای ترکمانچای، گلستان، آخال و عهدنامه 1907 باز میگردد. بعد از انقلاب روسیه، تجدید نگرشی در روابط این کشور با ایران اتفاق افتاد و روسیه از امتیازاتی که در ایران داشت، چشمپوشی کرد که از آن جمله میتوان به تأکید عهدنامه 1921 بر حق برابر ایران با روسیه در کشتیرانی در خزر اشاره کرد. با پایان جنگ دوم جهانی، روسیه خواستار امتیازاتی در مناطق شمالی ایران شد که این درخواست با واکنش منفی مجلس ایران روبرو شد. روسها این پاسخ را غیردوستانه ارزیابی کرده و با ایجاد قائله آذربایجان و کردستان و باقی نگاه داشتن نیروهای خود در ایران، به این موضوع پاسخ دادند.
بعد از آن، هر چند ایران در طیف جهان غرب قرار گرفت؛ اما دو کشور همکاریهای اقتصادی و صنعتی را ادامه دادند. هرچند شوروی بعد از انقلاب اسلامی و حذف مواد 5 و 6 عهد نامه 1921، پاسخی به این اقدام نداد و حتی در جنگ 8 ساله هم ظاهرا موضع بیطرفی اتخاذ کرد؛ اما بعد از دو سال سلاحهایی که به دیگران نمیداد را برای عراق ارسال کرد. با پایان جنگ و قصد ایران برای راهاندازی نیروگاه هستهای بعد از عقبنشینی چینیها از این پروژه، روسها در کنار تعامل نظامی، همکاری با ایران در این موضوع را پذیرفتند.
اما امروز روسها نه تنها مانند سابق از تهران حمایت نمیکنند، بلکه رئیس دولت ایران را به عوامفریبی متهم کرده و دست در دست آمریکا بر تحریم ایران تاکید کردند. شاید بتوان این گونه نتیجه گرفت که ایران نه تنها نتوانسته از روسیه استفاده کند، بلکه امتیازات زیادی نیز به مسکو داده است. به عبارت دیگر، رویای اتحاد استراتژیک در روابط ایران و روسیه از هم پاشیده است. در این بده بستان، ایران در مورد کشتار چچن با اینکه مردم آن مسلمان بودند، از موضع روسیه حمایت کرد.
در مورد بازی روسیه در قبال غرب، باید گفت که نقش روسیه بیشتر یک نقش تعدیلکننده و نه تغییردهنده بوده تا ایران بتواند از این دیپلماسی استفاده کند. روشن است که دستیابی ایران به سلاح هستهای به سود روسیه نیست و موضع روسیه در این وضعیت به مانند دیگر کشورها خواهد بود؛ ولی در عین حال به سود روسیه نیز نیست که ایران مورد هدف حمله پیشدستانه قرار گرفته و جنگ عراق این بار برای ایران تکرار شود. هر درگیری مسلحانه با ایران برای روسیه پیامدهایی بدتر از جنگ عراق به دنبال خواهد داشت. ایران دارای مرزهای مشترکی با جمهوریهای استقلال یافته از شوروی سابق است.
در عین حال، روسیه منافع دیگری نیز دارد و آن دادن فرصت بیشتری برای حفظ وجهه منطقی اوباما درباره روسیه است که این کشور را دیگر دشمن خود نمیداند. رویکرد اوباما در برابر روسیه از جمله موضوعاتی است که وی توانسته پیشرفت زیادی در آن کسب کند.
تاریخ روابط ایران و روسیه
حافظه تاریخی مردم ایران به خصوص از زمان روی کار آمدن سلسله قاجار، تصور مثبتی از روابط ایران با روسیه ندارد و خاطرات تلخی از سلطه استعماری و تلاشی که سیاستمداران روسی برای دستاندازی هر چه بیشتر بر منابع اقتصادی ایران به کار بستند در ذهن جامعه ایرانی باقی مانده است.
به طور كلی در طول قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، روسيه با تمام امكانات خود تلاش میكرد با حفظ برتری اقتصادی، نفوذ سياسی خود را نيز در ايران گسترش دهد تا به قلب تجارت و ثروت عظيم خليج فارس و اقيانوس هند دست يابد. سلسله جنگهای ايران و روسيه در قرن نوزدهم كه منجر به تحميل عهدنامههای تركمانچای و گلستان به ايران شد، بزرگترين ضربه نظامی، اقتصادی و سياسی را در قرن نوزدهم بر استقلال ايران وارد كرد. ضربههای ناشي از اين دو قرارداد بر استقلال ايران، فرصت لازم را برای سوءاستفاده انگلستان نيز فراهم ساخت. تحميل قرارداد تركمانچای توسط روسيه و قرارداد 1857 پاريس توسط انگليس به ايران، عملاً دولتهای روسيه و انگليس را به حاكمان بلامنازع در سرنوشت سياسی و اقتصادی ايران تبديل كرد.
در نيمه دوم قرن نوزدهم، انگليس و روسيه برای كسب امتيازات بيشتر از شاه قاجار با يكديگر رقابت داشتند و در پايان قرن نوزدهم اغلب منابع كشور و طرحهای فنی آن تحت اداره و يا استخراج بيگانگان بود. در خلال اين دوران، استيلای روسها بيش از پيش بود. آنها نه تنها با تصرف اراضی ايران و ضميمه ساختن آن به خاك خود، مرزهايشان را گسترش میدادند، بلكه شاه ايران را با اعطای وامهای سنگين، عملا به خود وابسته میكردند.
به دنبال جنگ جهانی اول و سپس پيروزی انقلاب اكتبر 1917 در روسيه و سرانجام خروج اين كشور از جنگ، تحولات عميقی در روابط ايران و روسيه صورت گرفت.
پس از پيروزی بلشویکها در روسيه، سياست خارجی اين كشور دچار تحولات اساسی شد. رهبران انقلابی كه به حكومت جهانی سوسياليسم میانديشيدند، به كشور ايران به عنوان كانال سوئز انقلاب كمونيستی مینگريستند.
بلشويکها بهمنظور جذب ايران در مدار اتحاد شوروی، تمام امتيازات اخذ شده از ايران در زمان روسيه تزاری را باطل اعلام كردند. در اولين اقدام، جمهوری سوسياليستی شوروی، قرارداد 1907 منعقد شده ميان انگليس و روسيه تزاری را لغو كرد. طبق قرارداد 1907، كشورهای روسيه تزاری و انگليس، ايران را به سه منطقه شمال (تحت نفوذ روسيه)، جنوب (تحت نفوذ انگليس) و مركز (بیطرف) تقسيم كرده بودند.
در كل، سياست اتحاد جماهير شوروی نسبت به ايران در اين دوران، دائما در حال نوسان بود. نمونه بارز اين نوسان در نحوه برخورد دولت شوروی با رضاشاه مشهود است. پس از آنكه در سال 1932 رضاشاه تلاش كرد درآمدهای نفتی ايران را بالا ببرد، اتحاد جماهير شوروی با مترقی خواندن رضاشاه، از او جانبداری كرد؛ اما پس از آنكه طرفين (رضاشاه و شركت نفت) توافق كردند كه اختلافاتشان را از طریق مسالمتآميز حل كنند، حكومت رضاشاه در ايران هدف حملات تبليغاتی شوروی قرار گرفت.
در دوره سلطنت محمدرضاشاه نيز دولت شوروی ضمن تلاش برای افزايش توان نظامی و استراتژيک خود در مقابل غرب، سعی میكرد كشورهای جهان سوم و از جمله ايران را به سمت خود جذب كند و از اين رو به محمدرضاشاه پيشنهاد میكرد روابط دوجانبه را در سطوح مختلف اقتصادی، سياسی و حتی نظامی گسترش دهد.
طی دهههای 1960 و 1970، دولت ايران به دليل وابستگی به غرب به پيشنهادهای شوروی مبنی بر گسترش روابط سياسی و نظامی، به گونهای محتاطانه جواب رد میداد؛ اما در زمينههای اقتصادی و حتی بازرگانی، روابط دو كشور رو به گسترش بود. به واسطه همين امتيازات اقتصادی و بازرگانی كه شاه پهلوی به شوروی اعطا میكرد، دولت شوروی در قبال سياستهای شاه نسبت به مسائل خليج فارس و جهان غرب بردباری بيشتری نشان میداد و علت آنكه در موضع مسكو نسبت به رژيم شاه در هنگام وقوع انقلاب اسلامی تغيير صريح صورت نگرفت نيز در واقع از اين ناحيه قابل تفسير است.
بعد از پیروزی انقلاب
سیاستمداران شوروی در مواجهه با انقلاب ایران موضعی محتاطانه اتخاذ کردند؛ اما در عین حال لفظ انقلاب اسلامی از سوی رسانههای شوروی به کار گرفته شد. مسلماً سقوط شاه و تضعیف آمریكا و انحلال دو مرکز مراقبت استراتژیکی در بندرشاه و کبکان موجبات خرسندی شوروی را فراهم میآورد و باعث شکست اردوگاه غرب به عنوان رقیب اصلی شوروری میشد.
علیرغم اینکه مقامات شوروی اعلام کردند که سیاست نزدیکی با ایران را در پیش میگیرند؛ اما تهاجم شووری به افغانستان و اتخاذ موضعی سخت از سوی آیتالله خمینی علیه سیاستهای شوروی، روابط دو کشور را دچار تنشهایی کرد.
در فوریه 1983 با دستگیری سران حزب توده در ایران از جمله كیانوری رهبر حزب و منع فعالیت آن، روابط ایران و شوروی به سردی گرایید و هجده دپیلمات شوروی از ایران اخراج شدند. از سوی دیگر، پیروزیهای ایران در جنگ در سال 1982، باعث تغییر سیاست خارجی شوروی و حمایت آشكار این کشور از عراق شد.
با به قدرت رسيدن گورباچف و تغيير و تحول عميق در سياست خارجی شوروی، برای این کشور خاتمه جنگ طولانی بين ايران و عراق از طريق مسالمتآميز، جنبه حياتی و ضروری پيدا کرد. در يک اقدام عملی که در تهران و محافل بينالمللی به عنوان اهرم فشار برای پايان جنگ تعبير شد، مسکو کارشناسان خود را به بهانه عدم امنيت ناشی از جنگ شهرها در بهمن 1364 از ايران خارج کرد. طی اقدامی ديگر در جريان رایگيری در مورد قطعنامه 598، اتحاد شوروی با رای مثبت خود به ساير اعضای شورای امنيت پيوست.
ملاقات ادوارد شواردنادزه، وزیر امور خارجه شوروی در فوریه 1989 با آیتالله خمینی و ارائه پیام گورباچف و قبل از آن ارسال پیام آیتالله به گورباچف، نقطه عطفی در ایجاد شالوده مشاركتی نزدیکتر و با ثباتتر بود. به دنبال آن در ژوئن 1989 هاشمی رفسنجانی از مسكو دیدار كرد و نخستین گام عمده در برقراری مناسبات دو جانبه بر مبنایی محكم برداشته شد. در این دیدار، یك موافقتنامه مقدماتی تسلیحاتی میان طرفین به امضا رسید و مسكو موافقت خود را به منظور تقویت ظرفیت دفاعی ایران اعلام كرد.
اوجگيری کشمکش بين گورباچف و يلتسين در داخل شوروی در اواسط سال 1990 نيز بر روابط ايران و شوروی تاثيری سوء گذاشت. عناصر هوادار يلتسين با سياست پيشين شوروی مبنی بر توسعه روابط دوستانه با ايران موافق نبودند، چرا که در مبارزه خود با گورباچف خواهان کسب حمايت غرب بودند و غرب نيز با ايران دشمنی داشت. گذشته از اين، اسلام مبارز را به عنوان مهمترين خطری که امنيت و منافع روسيه را تهديد میکرد، تلقی میکردند و از آنجايی که از نظر آنها ايران حامی اصلی دعوت اسلامی به شمار میرفت، آن را بيشتر به ديده تهديدی علیه منافع روسيه مینگريستند.
این تفکر در دو سال نخست پس از فروپاشی شوروی، زمانی که هواداران نزديکی با غرب بر سر قدرت بودند، حاکمیت داشت؛ اما با روی کار آمدن پوتین این روند رو به تغیییر نهاد. به خصوص اینکه وی با اتخاذ تدابیری، برنامه دموکراسی هدایت شده را پیش برد و تا حدود زیادی باعث بهبود وضعیت اقتصادی روسیه شد.
با فروپاشی اتحاد جماهير شوروی، در سال 1371 ایده تشکیل سازمانی برای همکاری و هماهنگی بين کشورهای ساحلی دريای خزر با افزايش اين کشورها از 2 به 5 کشور حاشيه دريا توسط هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور وقت ایران مطرح شد که مورد پذیرش کشورهای دیگر قرار گرفت؛ اما از آنجایی که هر یک از کشورها خواهان بهرهگیری بیشر از دریای خزر بودند، سیاست واگرایانهای را در پیش گرفتند و در نهایت در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد بود که ماجرای دریای خزر به نفع روسها خاتمه یافت.
———————
پانویس:
(1) علاوه بر معترضین ایرانی، در نظر سنجی که خبرگزاری روسیه در وب سایت خود انجام داد، ۶۵ ٪ از خوانندگان وب سایت به دخالت روسیه در رویدادهای ایران اعتقاد داشتند.

کلیدواژه ها: ایران, روابط, روسیه, نوسان |
