قدرت ارتباطهای ضعیف ـ 1
تأملی در چگونگی تقویت شبکههای اجتماعی غیر رسمی
30 Jul 2010
■ علی هنری
سرآغاز
میرحسین موسوی در بیانیه هجدهم یا منشوری برای جنبش سبز بار دیگر نقش شبکههای اجتماعی در پیشبرد جنبش سبز را یادآور شد و «گسترش و فعالسازی» شبکههای اجتماعی ـ واقعی و مجازی ـ را از «راهکارهای محوری» دانست (1). اردشیر امیرارجمند نیز که از او به عنوان مشاور نزدیک میرحسین نام برده میشود در گفتگویش با جرس، یافتن «راهکارهای توسعه و توانمند سازی شبکههای اجتماعی» را از «مسایل مهم جنبش» یاد میکند و بر این باور است «این امر باید به صورت جدی در دستور کار همه فعالان جنبش باشد»(2). هرچند این تاکید بر لزوم تقویت، گسترش و توانمندسازی شبکههای اجتماعی در چند ماه گذشته از سوی رهبران جنبش سبز، نزدیکان آنان و برخی نخبگان بارها تکرار شده است، اما به باور نویسندۀ این سطور هنوز پرسشهای ابتدایی در ماهیت این شبکهها و راهکارهای عملیِ تقویت و گستردگی آنها بیپاسخ مانده است و نیاز به بحث و گفتگوی بیشتری برای روشن شدن موضوع دارد. در این نوشته بر آنم با بازتعریف آنچه که به آن شبکه اجتماعی جنبش سبز گفته میشود و نقشهایی که برای آن متصور میتوان بود به راههای تقویت شبکههای اجتماعی جنبش سبز بپردازم و از این رهگذر بر اهمیت ارتباطهای ضعیف افراد در نفوذ جنبش سبز میان گروههای مختلف اجتماعی تاکید کنم.
شبکههای رسمی، غیررسمی ـ شبکههای حقیقی، مجازی
عموما هنگامی که از شبکههای اجتماعی در جنبش سبز یاد میشود آن چه که بیشتر مورد توجه قرار می گیرد شبکههایی تشکیلاتی است که رهبری آن به شکل هرمی است و در آن ارتباطهای سازمانی یا شبه سازمانی بین افراد برقرار است. البته نوع دیگری از شبکهها نیز با عنوان شبکههای اجتماعی مجازی مانند فیسبوک و بالاترین که کاربران بطور مجازی در گروههای مختلف گرد هم میآیند نیز مورد توجهند. اما آن چه که کمتر مورد توجه قرار میگیرد، شبکههای شخصی افراد است که مجموع آنها ترکیبهای گوناگونی از شبکههای اجتماعی را تشکیل میدهد. این نوع شبکهها بر خلاف شبکههای نوع اول عموما تک سطحی است و افراد رابطه تشکیلاتی با یکدیگر ندارند، بلکه به واسطه شغل، محل زندگی، پیوند خانوادگی و غیره با یکدیگر مرتبط هستند.
با این تفسیر برای شبکههای اجتماعی دو نوع دستهبندی پیشنهاد میشود که برای توضیح و تشریح نقش شبکههای اجتماعی در جنبش سبز و راههای تقویت آن، این دستهبندی ضروری مینماید. شبکهها را میتوان از نظر ارتباطهای تشکیلاتی به شبکههای رسمی و غیررسمی و از نظر جنس به شبکههای حقیقی و مجازی دستهبندی کرد.
به طور خلاصه منظور ما در این نوشته از شبکههای «رسمی» شبکههایی است که توسط احزاب یا نیروهای سیاسی سازماندهی میشوند و بخشی از آن شامل اعضای سازمانی و بخش دیگر شامل هواداران است. مراد ما از شبکههای اجتماعی «غیر رسمی» همان شبکههای خانوادهها، دوستان، هم کلاسیها، همکاران، هم محلهایها و از این دست است. منظور از شبکههای «حقیقی» که در دنیای واقعیت وجود دارند و شبکههای «مجازی» که در فضای اینترنتی موجودند نیز روشن مینماید.
شبکههای اجتماعی؛ منبع خبر، منبع انگیزش
افرادی که همدل و همسو با جنبش سبز هستند، از طریق شبکههای اجتماعیِ رسمی و غیررسمی، مجازی و حقیقی از اخبار و تحولات جنبش باخبر میشوند و بدین ترتیب در معرض جنبش قرار میگیرند و سپس از همان طریق انگیزه آنها به حدی افزایش مییابد تا از موانع مشارکت در جنبش گذر کنند
اگر بخواهیم به بحث مرکزی این نوشته یعنی چگونگی تقویت شبکههای اجتماعی جنبش سبز نزدیک شویم، ابتدا باید به نقش شبکههای اجتماعی در جنبش اجتماعی بپردازیم تا از پس آن بتوانیم راجع به تقویت و توانمندی شبکههای اجتماعی در برعهده گرفتن و اجرای آن نقشها نظری ارائه دهیم.
شبکههای اجتماعی در جنبشهای اجتماعی میتوانند دو نقش کلیدی برعهده داشته باشند؛ نخست، در معرض جنبش قرار دادن افرادِ همسو و همدل با جنبش از طریق تکثیر آگاهی، توزیع اخبار و انتشار برنامهها و تحولات جنبش. دوم، افزایش انگیزه اجتماعی و اخلاقی مشارکت و انگیزه رسیدن به نفع عمومی که به مشارکت در جنبش اجتماعی میانجامد.(3) یک هنجار به نفع مشارکت در یک جنبش اجتماعی در شبکهای اجتماعی شکل میگیرد. هرچه یک فرد بیشتر درگیر شبکههای اجتماعی باشد، این هنجار بیشتر بر او موثر خواهد بود و انگیزهای برای مشارکت در او ایجاد خواهد کرد. برای نمونه اگر در محیط کاریِ یک فرد بیشترِ همکاران در جنبش سبز مشارکت داشته باشند و هنجاری به نفع مشارکت در جنبش سبز شکل گرفته باشد، عدم مشارکت برای فرد دشوارتر و نامحتملتر خواهد بود نسبت به فردی که برای مثال شبکه شخصیاش بیشتر خانوادگی است و هنجاری به نفع مشارکت در آن وجود ندارد.
نمونه دیگر، عضو رسمی یک حزبِ درگیر در یک جنبش اجتماعی به واسطه قرار داشتن در شبکه رسمی آن حزب بطور مستمر از طریق ارتباطهای تعبیه شده در ساختار شبکهای حزبی از اخبار و برنامههای جنبش مطلع میشود و نسبت به یک فرد عادی، بیشتر در معرض جنبش اجتماعی قرار میگیرد.
بنابراین افرادی که همدل و همسو با جنبش سبز هستند، از طریق شبکههای اجتماعیِ رسمی و غیررسمی، مجازی و حقیقی از اخبار و تحولات جنبش باخبر میشوند و بدین ترتیب در معرض جنبش قرار میگیرند و سپس از همان طریق انگیزه آنها به حدی افزایش مییابد تا از موانع مشارکت در جنبش گذر کنند.
اما تحت سیطره حکومتهای اقتدارگرا که هیچ گونه کار حزبی و تشکیلاتی پذیرفتنی نیست، شبکههای رسمی توان نقش بازی کردن خود را از دست میدهند، چرا که امکان بسیج، سازماندهی و خبررسانی عملا وجود ندارد. بنابراین نقش شبکههای اجتماعی غیررسمی نسبت به شبکههای رسمی در آگاهیرسانی و در انگیزش پررنگ تر است. (4) و همچنین به دلیل عدم وجود رسانههای آزاد و مستقل، نقش رسانهها و شبکههای مجازی چون سایتهای اینترنتی و نوع دیگری از رسانههای غیرحقیقی چون شب نامهها و دیوارنویسیها(5) نیز نسبت به رسانههای حقیقی چون مطبوعات و تلویزیون قابل توجهتر است.
با این دو پیش فرض:
یک ـ در معرض جنبش قراردادنِ جامعه و بالابردن انگیزه افراد برای مشارکت دو نقش اساسی شبکههای اجتماعی در جنبش سبز هستند.
و دو ـ در شرایط کنونی جامعه و ساختار سیاسی ایران شبکههای اجتماعی غیررسمی به شکل قابل توجهی از شبکههای رسمی در پیشبرد اهداف جنبش سبز بااهمیتترند،
به این پرسش خواهیم رسید که تقویت چه ویژگیهایی از شبکه اجتماعی غیررسمی جنبش سبز، عملی شدن این نقشها را تسهیل میکند و به کارکردهاشان بیشتر فایده میرساند؟
تقویت شبکههای اجتماعی؛ چگونه و با چه هدفی؟
اردشیرامیرارجمند ادعا میکند «تا حدی رسانه میتواند […] نقش تعیین کنندهای را در توانمندسازی شبکههای اجتماعی […] داشته باشد»(6). اما در این اظهارنظر روشن نیست که رسانه فراگیر ـ که احتمالا منظور شبکه تلویزیونی ماهوارهای است ـ چگونه قادر است در توانمندسازی شبکههای اجتماعی عمل کند و چه ویژگیهایی از یک شبکه اجتماعی را تقویت میکند که آن را قادر کند در نقشهای خود کاراتر عمل کند؟ مسلما نظر امیرارجمند و موسوی این نیست که با استفاده از رسانۀ فراگیر، شبکههای اجتماعی «رسمی» به طریقی سازماندهی و تقویت شود؟ چرا که خود امیرارجمند نیز اذعان دارد «در شرایط کنونی داشتن رهبری هرمی و کلاسیک بسیار دشوار و شاید غیرممکن باشد» و «بخشی از رهبری جنبش باید غیر متمرکز و از طریق شبکههای اجتماعی صورت گیرد»(7). موسوی نیز خود در بیانیه شماره 11 تمایز آنچه از شبکههای اجتماعی و راه سبز امید در نظر دارد را با یک حزب سیاسی به روشنی بیان کرده و پیشنهاد «تقویت و تحکیم» شبکههایی را داده است که با تعریف پیش گفتۀ شبکههای غیررسمی همخوان است. (8)
برداشت دیگر از این سخنان امیرارجمند نیز نادرست است که رسانه فراگیر نه در تقویت شبکه اجتماعی بلکه به عنوان جایگزین، باید کاستیهای نقشِ در معرض جنبش قرار دادن شبکههای اجتماعی را جبران کند؟ بحث بر سر جایگزینی رسانه به جای شبکه اجتماعی یک بحث است، بحث بر سر تقویت شبکههای اجتماعی بحثی دیگر. بحث ما بر این پایه است که حضور شبکههای اجتماعی ضرروی است؛ ولی باید راهکارهایی یافت تا آن را تقویت و توانمند کرد. این تصور نادرست است که رسانه میتواند نقشهای شبکههای اجتماعی را برعهده گیرد. بر این اساس در این نوشته تمرکز ما صرفا بر شبکههای غیررسمی و شبکههای مجازی است که تقویت شبکههای اجتماعی غیررسمی را در همین جا دنبال خواهم کرد و بحث بر سر شبکههای اجتماعی مجازی را به نوشتهای مجزا واگذار میکنم.
تقویت شبکههای اجتماعی غیررسمی به چه شکل است؟ و بهتر بگوییم تقویت چه ویژگیها و چه جنبههایی از شبکههای اجتماعی برای یک جنبش اجتماعی ـ در این جا جنبش سبز ـ با اهمیت است؟ آیا اندازه، تراکم یا ترکیب شبکههای اجتماعی همیشه با اهمیت هستند؟ آیا تقویت یک شبکه اجتماعی غیررسمی همواره با مستحکم شدن رابطه افراد صورت میگیرد؟
مهندس موسوی در توضیح خود بر چگونگی تقویت شبکههای اجتماعی وجه استحکام رابطهها را مدنظر داشته است، آنجا که تاکید بر افزایش تعداد ملاقات افراد در شبکههای اجتماعی غیررسمی میکند. (9)
ادعای این نوشته این است که تنها راه تقویت شبکههای اجتماعی، استحکام رابطهها نیست، بلکه بسته به کاربرد و نقش یک شبکه اجتماعی، ویژگیها و عناصری از یک شبکه اجتماعی اهمیت مییابند که یکی از آنها رابطههای مستحکم است. برای یافتن راههایی برای توانمندی و تقویت شبکه اجتماعی جنبش سبز، باید با توجه به نقشهایی که میتواند یک شبکه اجتماعی در جنبش سبز ایفا کند و با توجه به کاستیها و نگرانیهایی که در این جنبش وجود دارد به راههای گوناگون تقویت و توجه به عناصر مختلف شبکههای اجتماعی اندیشید و آنها را به کار بست.
یکی از نگرانیهایی که پیرامون جنبش سبز مکررا به گوش میرسد، عدم گستردگی و نفوذ آن در میان گروههای مختلف اجتماعی از جمله، کارگران، اقوام یا فرودستان جامعه است.(10) اگر بخواهیم بر این وجه متمرکز شویم فاکتور دیگری جز استحکام و توسعه و گسترش که در بیانیه 18 موسوی و گفتگوی امیرارجمند در کنار تقویت و توانمندسازی آمده است، توجهش ضروری به نظر میرسد که در ادامه به آن میپردازم.
قدرت ارتباطهای ضعیف (11)
اینکه شبکه اجتماعی غیررسمی (از این پس هرجا به شبکه اجتماعی اشاره کردم منظورم شبکه اجتماعی غیررسمی است) با ارتباطهای مستحکمی شکل گرفته باشد، میتواند به همبستگی آن شبکه کمک کند، دیدگاهها را به یکدیگر نزدیکتر و سرعت انتشار اخبار را در آن بیشتر کند. اما همواره رابطههای قوی و محکم نیست که باید در مرکز توجه قرار گیرند.
کلیه فعالان جنبش سبز باید به این نکته توجه داشته باشند که کانال ارتباطی جنبش سبز با گروههای اجتماعی که مشارکتشان در جنبش سبز محسوس نیست، نه در ارتباطهای قوی و مستحکم؛ بلکه در همان ارتباطهای ضعیف و نازک و گاه به گاه است
جامعهشناسان بر این باورند افرادی که به یکدیگر شبیهتر هستند یا اشتراکات فکری بیشتری دارند، بیشتر محتمل است با یکدیگر ارتباط داشته باشند. از سوی دیگر ارتباط بیشتر موجب نزدیکی بیشتر فکری و بیشتر شدن اشتراکات خواهد شد. به عبارت دیگر در یک شبکه اجتماعی با ارتباطهای قوی و مستحکم بسیار محتمل است افراد از نظر فکری به یکدیگر شبیه باشند. البته عکس آن نیز درست است که به دلیل شباهتهای فراوان، این افراد ارتباطهای قوی با یکدیگر دارند و در یک شبکه اجتماعی جای میگیرند.
شبکه خانوادگی را تصور کنید. ارتباطهای مستحکم و مکرر افراد خانواده با هم، دلیل اشتراکاتِ ـ فکری ـ آن ها است. حال ارتباط دو خانواده در همسایگی یکدیگر را در نظر بگیرید. اگر دو تا از اعضای این دو خانواده به واسطه هم سن بودن یا هر اشتراک دیگری با هم ارتباط قوی داشته باشند، ارتباط دو خانواده بیشتر خواهد شد به شکلی که آنها شباهتهای ـ فکری ـ مییابند و ارتباط دو خانواده به تعداد زیادی ارتباطهای قوی بدل خواهد شد که دیگر نمیتوان آن دو خانواده را دو شبکه مجزا نامید. اما اگر اعضای دو خانواده هیچ شباهتی با یکدیگر نیابند، تنها روابط ضعیف میان اعضای این دو خانواده شکل خواهد گرفت و دلیل یا مدلول آن خواهد بود که این دو خانواده شبکههای اجتماعی مجزا با حداقل اشتراکات فکری هستند.
اگر این بحث را تعمیم دهیم، میتوانیم ادعا کنیم ارتباطها بین دو شبکه اجتماعی متمایز و مجزا ـ که دارای ارتباطهای قوی در درون خود است ـ از طریق رابطههای ضعیف بین افراد این دو شبکه برقرار است نه ارتباطهای قوی و مستحکم. چرا که ارتباطهای قوی و مستحکم دلیل یا مدلول شباهتهای آن دو شبکه خواهد بود و به تبع آن نامتمایز بودن دو شبکه است.
بنابراین تفاسیر میتوان چنین نتیجهگیری کرد که افرادی که در یک شبکه اجتماعی با ارتباطهای مستحکم و قوی قرار دارند از شباهتهایی ـ فکری ـ برخوردارند و به دلیل ارتباط مستمر و قویای که با هم دارند از اطلاعاتی مشابه و سطح آگاهیهایی یکسان برخوردارند و از اخبار و آگاهیهایی شبیه هم تغذیه میشوند. آگاهیهای متفاوت و اخبار جدید از طریق ارتباطهای ضعیف از شبکههای اجتماعی دیگر به این شبکه مفروض منتقل میشوند و به عبارت دیگر ارتباطهای ضعیف همان پلهای ارتباطی شبکههای اجتماعی متمایز هستند.
ارتباط این بحث با مساله گستردگی و نفوذ جنبش سبز این است که گروههای اجتماعی که ادعا میشود همراه جنبش سبز نیستند، بیشتر شامل اقوام، کارگران، ساکنان شهرهای دور از مرکز و فرودستان هستند.(12) همه اینها به دلیل شباهتهای زبانی، سطح تحصیلات، رسوم و غیره محتمل است شبکههای اجتماعی با رابطههای قوی در خود داشته باشند که این شبکههای اجتماعی با شبکه اجتماعی اصلی جنبش سبز که از طبقات متوسط شهری و با دسترسی به شبکههای مجازی است، مجزا هستند. بنا بر نظریه قدرت ارتباطهای ضعیف، تنها ارتباطهای ضعیف است که میتواند پلی واسط بین این شبکهها باشد و از طریق آن شبکه اجتماعی جنبش سبز به نوعی گسترش یابد به نحوی که گروههای مختلف اجتماعی در معرض جنبش قرار گیرند و به اندازه کافی انگیزه مشارکت در جنبش سبز را بیابند.
نتیجه گیری
برای نتیجهگیری باید گفت، شبکههای اجتماعی قابل دستهبندی به شبکههای رسمی و غیررسمی هستند که در ساختارهای غیردموکراتیک شبکههای غیررسمی توانایی نقشآفرینی بیشتری نسبت به شبکههای رسمی دارند. نقش شبکههای غیررسمی در جنبش اجتماعی، انتشار اخبار و آگاهیها و انگیزش افراد برای مشارکت است. اینکه برخی گروههای اجتماعی در جنبش سبز مشارکت ندارند یا مشارکتشان محسوس نیست، یکی از دلایلش میتواند ریشه در ناکارا بودن شبکه اجتماعی جنبش سبز در، «در معرض جنبش قرار دادن» آن گرو های اجتماعی و ناتوانی در افزایش انگیزه اجتماعی آنان داشته باشد. دلیل آنها میتواند این باشد که گروههای اجتماعی گوناگون، شبکههای اجتماعی مجزایی از بدنه اصلی شبکه اجتماعی جنبش سبز دارند.
کلیه فعالان جنبش سبز باید به این نکته توجه داشته باشند که کانال ارتباطی جنبش سبز با گروههای اجتماعی که مشارکتشان در جنبش سبز محسوس نیست، نه در ارتباطهای قوی و مستحکم؛ بلکه در همان ارتباطهای ضعیف و نازک و گاه به گاه است. این که توصیه میشود فعالان در تقویت شبکههای اجتماعی جنبش سبز بکوشند، تنها این نیست که روابط درونی خود را استحکام بخشند و اخبار را در شبکههای اجتماعی قوی خود منتشر کنند، چرا که محتمل است در آن شبکه اجتماعی با ارتباطهای قوی همه مانند هم بیاندیشند و از آن اطلاعات و اخبار مطلع باشند. بلکه فعالان جنبش سبز میتوانند یا باید به بهرهگیری ارتباطهای ضعیف در شبکههای اجتماعی بیشتر بیاندیشند. به طور کلی شاید نتیجه این نظریه را در توجه به رابطهها با آنان که شببیه ما نیستند و مانند ما نمیاندیشند و لزوما در شبکه اجتماعی ما نیستند، جست.
————————
پانویسها:
(1) بیانیه شماره 18 و منشوری برای جنبش سبز
(2) گفتگوی اردشیر امیرارجمند با جرس؛ ضرورت رسانهای فراگیر برای بیان حقیقت به مردم
(3) برای توضیح بیشتر درخصوص نقش شبکههای اجتماعی در مشارکت در جنبش سبز رجوع کنید به: هنری، علی. جنبش سبز و پرسش نفوذ در میان فرودستان، اقوام و کارگران، وبسایت تهران ریویو
(4) با توجه به تکثر جنبش سبز تکیه بر این شبکههای غیررسمی ضرورتهای ایجابی نیز دارد که محل بحث این نوشته نیست.
(5) اشتراک توزیع شب نامهها و دیوار نویسیها با رسانههای مجازی در امکان مخفی بودن کنشگر آن است و آن را متمایز از رسانههای حقیقی میکند که منبع تولید و خبر و آگاهی در آن روشن است.
(6) گفتگوی اردشیر امیرارجمند با جرس؛ ضرورت رسانهای فراگیر برای بیان حقیقت به مردم
(7) همان
(8) میرحسین موسوی در بیانیههای 11 و 13 شبکههای غیررسمی را شبکههایی توصیف میکند که به طور طبیعی در میان مردم شکل گرفتهاند و دارای اجزای طبیعی هستند.
(9) میرحسین موسوی بیانیه شماره 11: باید خانههایمان را رو در روی یکدیگر بسازیم؛ […] خانههای خود را قبله قرار دهیم؛ یعنی اگر تا پیش از این هر دو ماه یک بار همدیگر را ملاقات میکردیم اینک هفته ای دوبار گرد هم جمع شویم. قدرت شبکههای اجتماعی ما در این امر است.
(10) این نگرانی غالبا با این پاسخ روبرو میشود که گروههایی که مشارکتشان در جنبش سبز محسوس نیست همراه و همدل با جنبش نیستند چرا که دستیابی به مطالبات خود را در تحقق اهداف جنبش سبز نمیبینند و نتیجه میگیرند، برای جذب این گروههای اجتماعی باید به خواستهای صنفی، طبقاتی یا قومی آنها توجه نشان داد. درحالیکه این نگاه نقش شبکههای اجتماعی را نادیده میگیرد و به این نکته توجه ندارند که اگر فرد یا گروهی مشارکتشان در جنبش سبز مشهود نیست دلیل آن میتواند در معرض جنبش قرار نگرفتن، کم بودن انگیزه یا بالا بودن هزینه مشارکت برای آن فرد و گروه باشد و تنها دلیل آن همدل نبودن با جنبش سبز نیست.
(11) مبنای نظری این بخش برگرفته از نظریهای است با همین نام. برای آگاهی بیشتر از این نظریه رجوع کنید به:
Granovetter, M. (1973). The strength of weak ties. American Journal of Sociology , 78, 1360-1380.
(12) به کاربرد دیگری از این نظریه ـ قدرت ارتباطهای ضعیف ـ را در قسمت بعدی این سلسه نوشتهها با عنوان تاملی در شبکههای مجازی جنبش سبز اشاره خواهم کرد.

کلیدواژه ها: جنبش سبز, رسانه, شبکههای اجتماعی |
