تاملی در برگزاری سالگرد جنبش سبز در آمستردام
سالگرد جنبش مردمی؛ سبز یا بیرنگ؟
18 Jun 2010
■ علی هنری
یکی از ویژگیهای جنبش سبز، پذیرش حداکثری آن از سوی ایرانیان با دیدگاههای متنوع و فارغ از مرام، مذهب، قوم و جنس است. این پذیرش و این تنوع بدان معنا است که جنبش سبز دارای ویژگیهای نسبتا معین و روشنی است که بسیاری از شهروندان به هدف و به اثربخش بودن کوشش آن در راستای هدفش، اعتماد دارند و با حفظ هویت خود در کنشهای جمعی آن مشارکت میکنند. این که میلیونها نفر در شهر تهران به خیابان آمدند و با هم سکوت کردند، بدون آنکه کسی تلاش کند گروه اجتماعی، مذهب، باور یا رویکرد سیاسیاش را اظهار کند، یعنی بیش از سبز بودن، رنگ یا نماد دیگری را بر خود بیافزاید، یا این که در نماز جمعه 26 تیرماهِ هاشمی، سبزها مشارکت کردند؛ٰ ولی عدهای از آنها نماز خواندند و عدهای دیگر در کنارشان ایستادند و نخواندند، اینکه بسیاری بر بامها «الله اکبر» گفتند بدون اینکه تغییری در باور مذهبی و دینیشان حاصل شده باشد، اینکه از سهراب (پسر پروین فهیمی) تا محسن (پسر عبدالحسین روحالامینی) شهدای سبز لقب گرفتند، اینکه دهها هنرمند، ورزشکار، روزنامهنگار، نویسنده و شاعر، سبز پوشیدن در انظار عمومی را برای نشان دادن مخالفت خود انتخاب کردند و اینکه در این یک سال، هزاران ایرانی خارج از وطن در شهرها و کشورهای مختلف به مناسبتهای گوناگون با عنوان سبزها گردهم آمدند، همه و همه حکایت از توانایی اندیشه پشتیبان و گفتار مسلط بر جنبش سبز در جذب جامعه متکثر ایرانی دارد. اگر عدهای این ویژگی را نشانهای از این توانایی ندانند و با جمله کلیشهای «هر کس از ظن خود یار جنبش سبز میشود» توضیحش دهند، باید ادعای ناآگاهی مشارکتکنندگان یا فرصتطلبی آنان را اثبات کنند.
به باور من، این ویژگی جنبش سبز یعنی همبستگی در عین به رسمیت شناخته شدن تکثر، در داخل ایران پذیرفته شده است؛ اما در خارج از وطن هستند جریانها و گروههایی که گمان دارند برای فراهم شدن بستر همبستگی و همگرایی بیشتر و افزایش مدارا و تحمل باید از رنگ سبز نیز پرهیز کرد.(1) روند رشد یا افول جذب ایرانیان در فعالیتها و مناسبتهای این نوع از گروهها، آزمون دیگری است که تجربه آن، دستاوردی خواهد بود که فراچنگ جنبش آزادی خواهی ایرانیان خواهد آمد. ارزیابی این دو نوع دیدگاه ـ فراگفتمان غالب جنبش سبز و اندیشه پرهیز از آن ـ در آینده برای فعالیتهای آزادیخواهانه بویژه در خارج از کشور شاید بتواند مفید باشد.
یکی از نمونههای دیدگاه دوم در برگزاری مراسم سالگرد جنبش سبز در آمستردام به چشم خورد. مراسمی که با تهیه و توزیع تیشرتهای سفید، پیشنهاد یکرنگ شدن در مراسم را داشت، هرچند کسی را هم اجبار به نپوشیدن لباس سبز نکرد. مراسمی که هیچ پوستری جز پوستر ضمیمه سفید منقش به «آزادی زندانیان عقیدتی» در اختیار شرکتکنندگان نگذاشت، هرچند با در دست گرفتن هر پرچم و پوستر دیگری مخالفت نکرد. مراسمی که محل سخنرانی آن از وجود یک تکه پارچه سبز عاری بود، هرچند سبزپوشها را هم بر روی آن جای داد. و در آخر مراسمی که با عنوان حمایت از آزادی زندانیان عقیدتی برگزار شد، زندانیانی که عموما در جنبش سبز فعال بودند، جنبش سبزی که در اعتراض به تقلب در انتخاباتی که موسوی و کروبی نامزد آن بودند به پا خواست؛ اما مجریان آن از نام بردن از موسوی و کروبی دریغ کردند، هرچند به سخنرانی چون نویسنده این سطور فرصت دادند از آن دو یاد کند.(2)
سبز و اندیشههای دموکراتیک و مدرن مستتر آن در یکسالگی جنبش برای بسیاری از ایرانیان تحولخواه روشن است. برخی ویژگیهای گفتار غالب آن که مدارا، تکثر، اصلاحطلبی، خشونت پرهیزی و تغییرات گام به گام است؛ مورد پذیرش عموم قرار گرفته و این است که بر قدرت جذب حداکثری معترضان ایرانی در کنشهای جمعی اعتراضی افزوده است. اگر جریانی ادعا دارد برای این جنبش تجربه شده و موجود، گزینه بدیلی دارد که بیش از آن ضامن همگرایی افراد در عین حفظ تکثرشان است، باید به توزیع و بسط اندیشه خود به شکل نظری و سپس آزمون نظر خود به شکل عملی همت ویژهای گمارد. باید به طور مستمر نتایج اندیشه خود را با واقعبینی و با توجه به امکانات و دستیابی به اهداف و میزان استقبال یا عدم استقبال جامعه مورد ارزیابی قرار دهد.
پس از یکسال هنوز گفتمان و ویژگیهای مسلط جنبش «سبز» که بخشی از آن از زبان موسوی و کروبی شنیده میشود و بخش دیگری را روشنفکران و نخبگان سبز به طریق نوشتاری و گفتاری تولید و توزیع میکنند، از هر فراگفتار دیگری با خواست عمومی ایرانیان همخوانتر است
هرچند از سویی میتوان تجربه مراسم آمستردام را در راضی نگاه داشتن برخی گروهها و جریانات، موفق و ارزشمند ارزیابی کرد؛ اما وقتی این ارزیابی کامل میشود که این تجربه با تجربیاتی مشابه در قالب شکلی و محتوایی سبز مقایسه شود. اگر جرباناتی با برگزاری مراسم بیرنگ به مجموعه مشارکتکنندگان افزوده میشوند، در بیرنگی چه عدهای از مشارکتکنندگان کاسته میشود؟ اینکه آن جریانی که در بیرنگی حضور مییابد و رضایتش جلب میشود، چه وزن اجتماعیای دارد و اصولا اهدافش چه میزان با خواست عمومی جامعه همخوان است، در ارزیابی پیش گفته با اهمیت است؟ برگزارکنندگان مراسم با دیدگاه پرهیز از سبز، در حوزه عمل باید برای سودجویی فرصتطلبان در ربودن و مصادره کردن تجمع مردمی به سود گروههای سیاسی خود، فکری کنند، در شرایطی که تجربه نشان داده است میلیونها نفر با حفظ هویت و دیدگاه خود زیر پرچم سبز، خواست خود را دنبال کردهاند. بعلاوه باید به این پرسش نیز پاسخ گویند که چگونه میخواهند اعتماد مشارکتکنندگانی که به امید حضور در مراسمی سبز آمدهاند و نشانی از آن نیافتهاند را بازگردانند؟ فراموش نکنیم که جدا از آن که به شکل ایجابی بسیاری با جنبش سبز همدل هستند و تمایل به مشارکت در مراسم حمایت از آن دارند، به شکل سلبی نیز با توجه به هزینههای مترتب بر شرکت در مراسم اغلب گروههای خارج از کشور، بسیاری مایلند تنها صدای اعتراض خود را در مراسم سبز که رهبران و عقبه و خاستگاه آن در داخل کشور است، بلند کنند. شرکت در مراسم سبزها از نظر بسیاری از مردم عادی کمهزینهتر و کمخطرتر از مراسم غیر آن است؛ حتی اگر آن مراسم بیرنگ و سفید باشد.
نظر به اینکه از جمله گروههایی که بیچون و چرا بیشترین مشارکت را در جنبش سبز دارند، جوانان و بویژه دانشجویان هستند و نظر به تعداد بسیار بالا و رو به رشد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، باید گفت، ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت جذب این جوانان و دانشجویان در شرکت در مراسم سالگرد تبلور جنبش سبز برای تشکل «شبکه جوانان پیشرو» که به نظر میرسد هدف خود را نیز جلب توجه و همکاری با جوانان و دانشجویان قرار داده، بسیار با اهمیت و شاید حیاتی است. عدم استقبال دانشجویان و جوانان بسیاری که در شهرهای دلفت، آمستردام، اوترخت، ماستریخ، خرونینگن، لایدن و غیره در هلند مشغول به تحصیل هستند از این مراسم یا نشان از ضعف اطلاعرسانی دارد که با توجه به متمرکز بودن دانشجویان در چند دانشگاه محدود و استفاده گسترده دانشجویان از فضای مجازی و امکان دسترسی و سهولت در اطلاعرسانی به آنان، این فرض نامحتمل است. یا آنچه به باور نویسنده محتملتر است، عدم اعتماد، یا عدم ارتباط فکری دانشجویان با چنین مراسم بیرنگی است.
به باور من پس از یکسال هنوز گفتمان و ویژگیهای مسلط جنبش «سبز» که بخشی از آن از زبان موسوی و کروبی شنیده میشود و بخش دیگری را روشنفکران و نخبگان سبز به طریق نوشتاری و گفتاری تولید و توزیع میکنند، از هر فراگفتار دیگری با خواست عمومی ایرانیان همخوانتر است. هنوز جنبش سبز موفقترین تجربه و به باور من تنها گزینه موجود برای جذب حداکثری ایرانیان همراه با احترام به آرا و عقاید گوناگون است. یقینا هستند کسانی که با این برداشت از جنبش سبز مخالفند و به نادرستیِ این انتخاب عمومی باور دارند و گمان میکنند گفتار و چارچوب دیگری میتواند واجد اجماع حداکثری در عین تکثر و مدارا شود. آن عده بهتر است آن اندیشه را ابتدا تبیین و سپس به بوته آزمایش بگذارند. بدین ترتیب ضمن آنکه استقلال نظر خود را حفظ کردهاند ـ که در آینده، در بسط و تعمیق آن نظر کمک خواهد کرد ـ به خواسته یا ناخواسته مخدوش کردن سبز و سبز بودن متهم نخواهند شد.
در پایان ذکر دو نکته ضروری است. نخست، این نوشته و نقد هیچ قصد کاستن از ارزش کوششهای جوانانی بیادعا، آرمانگرا و وطنپرست در برگزاری این مراسم ندارد. بویژه آنکه مراسم آمستردام از جنبه شیوه، اجرا، نظم، جلب توجه مخاطب خارجی و بسیاری جوانب دیگر دارای نکات قوت بسیاری بود. دوم، این نوشته تنها در نقد مراسمی است که اصولا بر پایه تحولات جنبش سبز و در مناسبتهای مربوط به آن برگزار میشود. وگرنه بدیهی است هر گروه و جریان و دستهای میتواند تجمع و مراسم مطابق سلیقه خود برگزار نماید.
———————-
پانویسها:
(1) البته عدهای نیز هستند که براین باورند جنبش سبز آن گونه که در فضای عمومی جا افتاده، جنسی تقلبی است و ره به خطا میبرد، که این نوشته در بررسی و نقد ادعای آنان نیست.
(2) متن سخنرانی را در اینجا میتوانید بخوانید.

کلیدواژه ها: آمستردام, انتخابات, جنبش سبز, سالگرد |

باسلام
دوست عزیزم آقای هنری ،ضمن تشکر از نقد منطقی شما از مراسم آمستردام ذکر
چند نکته را ضروری میبینم. متاسفانه اغلب هموطنان خارج از کشور به دلیل ذهنیت
منفی نسبت به تمامی اتفاقات و تحولات اصلاح طلبانه در داخل ایران که ازیک سو
از عدم تحقق عینی شعارها و خواسته های اصلاح طلبان و در نتیجه تحمیل هزینه
های فراوان بر ملت وادامه دیکتاتوری طی سالهای گذشته، نشات گرفته است و از
سوی دیگر بدلیل اتکای محض وبدور از تمییز به رسانه های حزبی و گروهی خارج از
کشوراعم از لس آنجلسی و غیره، از شناخت و درک و بررسی اهداف و سیاستهای
جنبش سبز استنکاف میورزند.
از سوی دیگر اپو زوسیون خارج از کشور صر فنظر از فعالان و طرفداران جنبش سبز،
بدلیل خصومت دیرینه و قابل درک خود با جمهوری اسلامی و دیکتاتوری ولایت فقیه
هیچ ایده ومبارزه بدیلی را به غیر از دکترین خود بر نتافته و اصولاً هیچگونه تحول فردی
و اصلاحات ساختاری سیاسی واجتماعی که لازمه نیل به تحولات و دگرگونی کلی
است را در قلمرو جمهوری اسلامی متصور نیستند.این دوستان هرکدام رنگ سبز را
به گونه ایی تجزیه و تحلیل نموده و با تیغ بران خود به جراحی آن پرداخته اند.و دریغا که
نتیجه این وا شکافی جز قلب ماهیت این جنبش نبوده است.برای این نگارنده که
شانس حضور بیشتردر وقایع قبل و پس از انتخابات و آشنایی با برخی از فعالان
شاخص جنبش در داخل ایران را داشته رنگ سبز متعلق به هیچ گروه ،دسته،قومیت
و طبقه اجتماعی نبوده و در عین حال در برگیرنده تمامی این موارد است.
لذا تبیین این واقعیت و ماهیت فرا جناحی جنبش سبز واهداف متعالی آن به عهده
تمامی مردان و زنان آزاد اندیشی است که در اندیشه سبز خود فارق از هر ایسم و
ایده ای تنها به رهایی و سربلندی کشور خود میاندیشند.
همراه شو عزیز
جنبش سبز را در داخل داشته است و
ممنون از مقاله. دقیقا به همین دلیل بود که در این مراسم شرکت نکردم. جدای از این اشغال سفارت و پایین کشیدن پرچم که کاری از همین دوستان بود به کمک جنبش سبز و حرکت آزادی خواهانه مردم ایران نخواهد بود.
مساله دیگر این که مایلم بدانم چه کسی هزینه چاپ آن همه تی شرت را داده است…
کاربر گرامی آقای نیما، لطفا یک مدرک که نشان بدهد که اشغال سفارت کار برگزارکنندگان این برنامه بوده را ارائه کنید. نه به ما بلکه آنرا عمومی کنید. اشغال حیاط سفارت توسط اشخاص حقیقی و با اطلاعیه رسمی مشخص و پذیرفتن مسئولیت کامل آن انجام شده و هیچ کدام از این افراد از اعضای شبکه برگزار کننده نیستند. این یادداشت شما یک اتهام آشکار و توهین به شعور مخاطب ست. از ویراستار محترم سایت نیز سوال مشخص دارم که به چه دلیل موضوعی که یک اتهام دروغ و قابل پیگیری حقوقی ست را نشر و بسط میدهید؟
نظر به اینکه کلیه فعالیتهای ما کاملا شفاف بوده، در این مورد مشخص نیز تی شرتها به یک برابر و نیم قیمت تمام شده به شرکت کنندگان فروخته شد که شرکت کنندگان با استقبال کامل خریداری کرده و بدلیل نداشتن وسع مالی لازم از قبل، با کمبود تی شرت مواجه شدیم و اندک اضافه هزنیه اش نیز برای دیگر مخارج گردهمائی صرف شد. بی اندازه متاسفم که عرصه اندیشه و نقد سازنده را به عرصه تخلیه فردی و پیش قضاوتهای بی پایه و اساس و دروغپردازی تبدیل میشود.
اما آنچه که به محتوای مطلب نیز برمیگردد اتفاقا این رویکرد شما به عدم شرکت به بهانه هاو اتهامهای واهی رویکرد انحصارطلبانه و یکسان انگارانه برخی مدعیان سبز را عیان میکند که خود از مخربین مفهوم سبز و انگاره تکثر در جنیش میباشند
ممنون. سوالی بود و با جوابی که دادید بعضی موارد گنگ پاسخ داده شد. اما هنوز برایم فاصله قابل درک از جنبش سبز داخل کشور قابل درک نیست. تایید می کنید به این مساله که در همین مقاله هم به آن اشاره شده است یا این هم سو تفاهم است؟
من با نهایت افتخار یکی از شرکت کنندگان در برنامه آمستردام بودم. در زمان صحبت های دوست عزیزمون علی هنری، به دلیل برخی کمک های کوچک به برگزارکنندگان و همچنین عکاسی، موفق نشدم صحبت های او را بشنونم ولی در اینجا دارم می خونم. باید بگویم واقعا جای تاسف است.
تمام تلاش ها برای ایجاد فضایی باز برای آزادی گروه های گوناگون در ایران است. اگر قرار باشه بیایم بگیم چرا “رنگارنگ” هست که خودمان را مسخره کردیم.
نکته دیگر اینکه مفهوم “سبز” هنوز روشن نیست. برخی می گوید یعنی طرفدار آقای موسوی بودن و در چارچوب نظام برای اصلاحات حرکت کردن. برخی می گویند نه! فراتر است و مفهومش جنبش آزادی خواهی است. هنوز روشن نیست مفهوم این عبارت. چند وقت پیش هم که آقای کدیور گفتند: “جنبش سبز و رهبران اش و هم مردم ایران می گویند هم غزه هم لبنان، جانم فدای ایران”!!!
بسیاری از کسانی که خواستار ایجاد فضای باز در ایران هستند اساسا اعتقادی به آقای موسوی ندارند. بسیاری دیگر هم دارند. ما نمی توانیم از دموکراسی دم بزنیم و بعد بایکوت کنیم دیدگاه های دیگران را. دانشجویان دلفت و لیدن و خرونینگن میل خودشان است که در چه برنامه ای باشند و در چه برنامه ای نباشند. مانند دیگران. ولی یادم است که در همان تظاهرات روزهای اول، یکی از برگزارکنندگانشان برگشت به یکی از مردم شرکت کننده در تظاهرات جلوی سفارت گفت: “اگر رای ندادی اینجا واینستا!! قطعا دوستانی که چنین طرز فکری دارند می توانند گردهمایی بگذارند ولی دیگر حق ندارند از “مردم” دعوت کنند که بیایند. تنها باید بنویسند از “هواداران آقای موسوی” دعوت می کنند! ضمنا من در برنامه آمستردام، از لیدن، دلفت و حتا برخی شهرهای آلمان شرکت کننده دیدم
برنامه دوچرخه سواری در آمستردام هم به نسبت برنامه های در سطح اروپا برنامه موفقی بود. آقای هنری تازه به اروپا آمده اند شاید انتظار دارند اینجا هم جمعیت مثل تهران باشد. ضمنا جو زدگی های ایرانی جماعت رو هم فراموش نکنید. در خود تهران هم به نسبت اوایل چقدر جمعیت می آید؟ اینجا هم همینطور. به اضافه همان رفتارهایی که مثالش را زدیم و دلخوردی پدید آورد. اینکه چه زمانی می خواییم به حرفی که خودمون می زنیم هم ایمان بیاریم نمی دونم چه زمانی هست!
[...] تاملی در برگزاری سالگرد جنبش سبز در آمستردام»: tehranreview.net (2) امین حصوری – «اصلاح طلبان در برابر اصلاح طلبی»: [...]