Home

Titleبرای مادرهای این سرزمین

برای مادر فرزاد کمانگرها

10 May 2010

■ پروانه وحیدمنش
Font Size + | - Reset

برای مادرهای این سرزمین
برای مادر فرزاد کمانگرها

بنويس فرزندم بنويس آب، بنويس، بنويس بابا، بنويس عزيزكم بنويس نان، بنويس، بنويس آزادي، بنويس بنويس مردم، بنويس انسان
بنويس
بنويس انسان
بنويس انسان انسان انسان
پدرت باز مي‌گردد،‌ غم نان تمام مي‌شود. آسمان را نگاه كن . كدام ستاره را مي‌خواهي برايت بچينم؟ بنويس آسمان، بنويس مهر

مادر بگو چه چيز را اين همه سال فراموش كردي يادم بدهي كنج آن خرابه؟ مشق ديكته‌هاي مرا چرا از خشم، بغض و انتقام پرنكردي؟ چرا به من ياد ندادي از گلوله بنويسم؟ چرا به من ياد ندادي فرياد بزنم؟ چرا قلم به دستم دادي مادر؟

نوشتم مادر بابا، جنگ او را از ما گرفت، نوشتم مادر نان،‌ سهم شب‌هاي ما نشد، نوشتم مادر مردم، دار مي‌زنند سرهايشان را، نوشتم مادر آزادي، تيربارانش مي‌كردند. نوشتم مادر انسان به بندم كشيدند.

مادر بگو چه چيز را اين همه سال فراموش كردي يادم بدهي كنج آن خرابه؟ مشق ديكته‌هاي مرا چرا از خشم، بغض و انتقام پرنكردي؟ چرا به من ياد ندادي از گلوله بنويسم؟ چرا به من ياد ندادي فرياد بزنم؟ چرا قلم به دستم دادي مادر؟ چرا پشت آن پلک‌هاي خسته‌ات اشک‌هاي در بدري‌ات را پنهان كردي و به من ياد دادي بنويسم انسان؟ كدام انسان مادر؟ چرا زندان را برايم نكشيدي وقتي برادرت حبس ابد شد؟ چرا براي شكم خالي‌ام نان كشيدي و سنگ به دستم ندادي مادر؟ چرا مدارا يادم دادي تا فقط بنويسم بنويسم بنويسم

مادر اينك مي‌دانم بغض‌هایت با خشم در هم تاب خورده‌اند، می‌دانم که در صورت تکیده‌ات مدام مرا تجسم می‌کنی بالای چوبه دار، بيرون اين دقايق هر كدام سالي. مي‌دانم يادت مي‌آيد شب‌هايي كه مداد سياهم را مي‌تراشيدي و به من ياد مي‌دادي از عشق بنويسم. يادت مي‌آيد؟ مادر من جز عشق چيزي روي اين كاغذهاي معطل ننوشته‌ام. من روی تخته‌های سیاه دربدری کودکان سرزمینم حرفی جز شرافت نقش نزدم مادر. مرا به جرم بي‌جرمي به دار كشيده‌اند مادر . مادر مرا به حرمت انسان به دار کشیدند.

اما بگذار يک بار بی‌دغدغه برايت بنويسم مادر. اینک که رهاتر از همیشه چشم‌هایم بی هیچ چشم‌بندی از دریچه این درهای آهنی منتظر آمدنت نشسته است دلم می‌خواهد باز گهواره کودکی‌هایم را با خودت بیاوری و لالایی محزونی که شب‌های جنگ برای کودکانت هجی می‌کردی برایم بخوانی، درست کنار تابوتم که دوست دارم از تخته سیاه‌های کلاس‌های درسم بسازی‌اش. می‌دانی مادر چرا طناب دار و گلویم دیشب با هم مرثیه‌خوان تاریخ این خاک شدند؟ چون شرافت گمشده‌ایست که این روزها در زندان‌های نمور می‌توانی پیدایش کنی. اینان از كتاب بيم دارند، كه از قلم ميله زندان ساخته‌اند. مادرم اين طناب دار كه بر گلویم بوسه زد خشم فروخورده مردي است كه چوپاني‌اش را هيچ گله‌اي نپذيرفته است. اين تورم كينه است. اين تورم استبداد است.

مي‌دانم باز به صورتم زل مي‌زني و مي‌خواهي ساكت باشم مادر. اما بگذار اين فرياد را روي دريچه‌هاي قلب‌ات هوار كنم مادر. من تنها از انسان سرود خوانده‌ام. من از هر نژادي جز انسان بيزارم

مادر بنويس با من آزادي مادر بنويس با من انسان مادر بنويس با من رهايي … بنويس با من تا آزادي

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب

  1. علی says:

    محمد صدیق خان، بمبگذار متروی لندن در سال 2005 هم معلم بود. اتفاقاً انگیزه اش هم سیاسی بود. اما معلم بودن و انگیزه سیاسی داشتن مانع و نافی تروریست بودن نیست.

What do you think | نظر شما چیست؟

Editor's choice
  • Egypt: the Power of the State and the Authority of the Street
  • Will the real Martin Luther King stand up? By Zihni Özdil
News Persian

titr کاهش ۴۰ ميليارد دلاری درآمد نفتی ایران در سال

گزارش آژانس بین‌المللی انرژی

titr اوباما خواهان حل دیپلماتیک مناقشه اتمی ایران شد

اسراییل: دیپلماسی و تحریم ناتوان است

titr رئیس مجلس ایران: در صحنه بین‌الملل با مصاف سختی مواجه هستیم

«ربط دادن مشکلات به تحریم، ندیدن واقعیت است»

News English

titr Iran’s supreme leader ‘likes’ Facebook despite ban

Critical comments removed

titr Iran sidesteps sanctions to export its fuel oil

Iran is dodging Western sanctions

titr Iran might let diplomats visit Parchin

“Allegations about Parchin is ridiculous”