خاورمیانه از سایکس و پیکو تا رالف پیترز
28 Aug 2014
■ علی مهتدی
در ماه می سال 1916 سرانجام نتیجه شش ماه مذاکره بریتانیا و فرانسه که با نظارت و تایید روسیه تزاری نیز همراه بود، مشخص شد تا پس از آن منطقه موسوم به «هلال خصیب» در خاورمیانه به چند کشور تقسیم شده و هر کدام از کشورها زیر نفوذ یکی از بریتانیا و فرانسه درآید.
در آن روزگار، امپراتوری عثمانی رو به ضعف گذاشته بود و قبل از هر گونه اقدامی، ابتدا باید تکلیف مناطق تحت نفوذ عثمانیها روشن میشد. بدین ترتیب منطقه حد فاصل مرزهای ایران تا سواحل مدیترانه به کشورهایی با مرزهای جدید شامل کویت، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین تقسیم شده و هر کدام تحت نفوذ یکی از بریتانیا و فرانسه قرار گرفت.
هر چند که با فروپاشی روسیه تزاری در سال 1917 و لو رفتن اسناد این توافقنامه، اعتراضهایی در کشورهای عربی رخ داد، اما سرانجام در کنفرانس سن رمو در سال 1920 مفاد این توافقنامه مورد تایید مجدد قرار گرفته تا آخرین تعدیلها در نقشهی جدید منطقه در در سال 1923 و در قالب معاهده لوزان صورت بگیرد. بدین ترتیب سوریه و لبنان کنونی تحت نفوذ رسمی فرانسه قرار گرفتند و اردن و فلسطین و کویت زیر سلطه بریتانیا رفته و عراق بین دو طرف تصمیمگیر، تقسیم شد.
سایکس و پیکو نمایندگان بریتانیا و فرانسه و مهندسان خاورمیانهی کنونی، غیر از نقشهای که برای کشورهای جدیدالتاسیس خاورمیانه کشیدند، برای ساکت کردن شریف حسین حاکم وقت سرزمین حجاز، هر کدام از فرزندانش را به پادشاهی کشوری گماردند. فیصل پادشاه عراق شد، عبدالله پادشاه اردن، علی حاکم حجاز و زید کوچکترین فرزند شریف حسین نیز به ولایتعهدی سوریه رسید تا پس از آن تنش و آشوبی در خاورمیانه آغاز شود که یکصد سال بعد هنوز هم ادامه دارد.
پس از جنگ جهانی دوم و ظهور آمریکا به عنوان ابرقدرت جدید جهان، شرایط در منطقهی خاورمیانه تغییر کرد. این تغییر و سهمخواهی آمریکا از این منطقهی ارزشمند، خودش را در پروژههایی مثل کودتای 28 مرداد و پیمانهای مختلفی مثل سنتو و سیتو نشان داد که با هدف ایجاد کمربندی محدودکننده در اطراف اتحاد جماهیر شوروی سابق تشکیل شد.
رفته رفته حضور و نقش سنتی بریتانیا و فرانسه به سود نقش منطقهای جدید آمریکا رو به افول گذاشته و دایره نفوذ کشوری مثل فرانسه به مسیحیان لبنان محدود شد. نقش همپیمانان جدید آمریکا در منطقه افزایش یافت و پایگاههای نظامی آمریکا در خاورمیانه بنا شدند، تا جایی که بحرین در سواحل خلیج فارس به میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در جهان تبدیل شد.
آمریکا بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی برای سالها دو هدف را در خاورمیانه پیگیری میکرد: تضمین صادرات نفت و گاز از خاورمیانه و دوم تامین امنیت اسراییل. در هدف نخست، عملا همپیمانی کشورهایی مثل کویت و عربستان با آمریکا این امر را تضمینشده کرده بود تا جایی که حتی کاسته شدن قابل توجه میزان صادرات نفت ایران بعد از انقلاب و تحریمهای متعددی که علیه این کشور وضع شد نیز نتوانست بازار جهانی نفت را هدف خطری جدی قرار دهد.
هدف دوم اما، هیچگاه تامین نشد و علیرغم نزدیکی کشورهایی مثل اردن و قطر با اسراییل، قدرت اصلی در به خطر انداختن امنیت اسراییل در دستان ایران و سوریه و همپیمانان منطقهای آنها بود. علاوه بر این، نقشهی ترسیم شده توسط سایکس و پیکو در 1916 دیگر جوابگوی وضعیت جدید منطقه نبود و آمریکاییها را به صرافت تعیین شرایط جدیدی در خاورمیانه انداخت.
رالف پیترز افسر سابق ارتش آمریکا در مقالهای که در شماره ژوئن 2006 مجله نیروهای مسلح آمریکا منتشر شد، نوشت: «تنشهای دائمی در خاورمیانه، نتیجهی منطقی اختلال در مرزهای کنونی است که توسط اروپاییها ترسیم شده و درست است که خاورمیانه از مشکلات زیادی مانند رکود فرهنگی و ظلم اجتماعی گسترده و تندروی دینی رنج میبرد، اما مشکل اصلی خاورمیانه اسلام نیست؛ بلکه مرزهای بین کشورهاست و چارهای جز ترسیم مجدد مرز در خاورمیانه نیست تا قومیتها و اقلیتهای دینی در این منطقه عدالت بیشتری را شاهد باشند».
پیترز، جنگ مستمر بین عربها و یهودیان را نبردی «وجودی» نمیداند، بلکه آن را جنگی بر سر «خاک» و «مرز» دانسته و معتقد است «تا زمانی که مرزهای جدید ترسیم نشود، تنش در خاورمیانه متوقف نخواهد شد».
از همین نقطه بود که زمزمه طرح «خاورمیانه جدید» رفته رفته فراگیر شد و نقشههای مختلف ولی مشابهی برای آن منتشر شد. در خاورمیانه جدید، کشورهای بزرگ به کشورهای کوچک تبدیل شده و برخی دیگر از کشورها به حجمشان افزوده میشود.
در طرحی که پیترز ارائه کرده بود، عراق به سه بخش کردی، سنی و شیعی تقسیم شده و بخشهای مهمی از سواحل سوریه به لبنانی ملحق میشود که میانهروتر و واقعگراتر از دیگر کشورهای خاورمیانه بوده و اثر چندانی از اسلام جهادی در آن دیده نمیشود. بخشهایی از عربستان به اردن ملحق میشود و در نهایت با تاسیس یک شبه واتیکان اسلامی در مکه و مدینه، اداره اماکن مقدس مسلمانان به یک شورای توافقی محول میشود.
مزایای این طرح برای غرب و به خصوص آمریکا، متعدد است. از یک سو، کشورهای بزرگی دیگر وجود ندارند تا قدرت نظامی و فرهنگی تاثیرگذاری داشته باشند و از سوی دیگر، با تقسیمبندی جدید کشورها بر اساس وابستگیهای مذهبی، از حجم تنشها در خاورمیانه کاسته شده و منطقه آرامتر از قبل میشود و هر گونه درگیری احتمالی با زمینهی مذهبی نیز به خاطر کوچک بودن کشورها قابل کنترل است.
با این طرح، راهحلی نیز برای مشکل آوارگان فلسطینی پیدا میشود و آنها سرانجام در اردن سکنی داده میشوند تا بدین ترتیب زمینه مساعدی نیز برای صلحی پایدارتر بین اسراییل و فلسطینیها ایجاد شود.
اما این طرح برای اجرایی شدن به چه عوامل و اهرمهایی نیاز دارد؟ آیا میتوان مانند سال 1916 دو نفر را مامور ترسیم مرزهای جدیدی برای کشورها کرد و ملتها را نیز به قبول این طرح وادار ساخت؟
نخستین عاملی که برای اجرای طرح خاورمیانه جدید لازم به نظر میرسد، قطع زنجیر موسوم به «محور مقاومت» شامل ایران ـ سوریه ـ حزبالله و حماس است. هر چند که به نظر نمیرسد آمریکا و همپیمانانش در شروع تنشها در سوریه نقشی ایفا کرده باشند، اما در ادامهدار و بحرانیتر شدن آن نقش داشتند. پس از سه سال کشمکشی که به یک جنگ داخلی تمام عیار تبدیل شده، هنوز هم هیچکدام از کشورهای غربی حاضر به حمایت قاطعانه از مخالفان بشار اسد نشده و دخالت قابل توجهی در بحران سوریه نکردهاند.
الگویی که برای سوریه پیشبینی شده بود، تبدیل این کشور به لبنانی دیگر با پانزده سال جنگ داخلی فرسایشی بود تا سرانجام گروههای مختلف از حق و حقوقی که برای خود قائل بودند کوتاه آمده به یک نظام طائفهای ـ قبیلهای و شبه ایالتی تن دهند. با تضعیف سوریه، در درجه اول از حجم تاثیرگذاری این کشور در مناقشه با اسراییل کاسته میشود و در درجه دوم، فضای عمومی برای تجزیهی سوریه مهیا میشود. در هر صورت، مهمترین عاملی که میتواند به تجزیهی کشورهای خاورمیانه بیانجامد، ایجاد هرج و مرج یا دامن زدن به آن است تا سرانجام ملتهای منطقه خود به تجزیه کشورهایشان رضایت دهند تا بلکه رنگ آرامش را ببینند.
قدمهای بعدی را میتوان با وضوح بیشتری در عراق مشاهده کرد. این حجم از تنش ناگهانی و ظهور گروههای افراطی نظیر داعش تنها در همین پروسه است که مفهوم پیدا میکند. هر چند داعش از فضای نارضایتی اهل سنت عراق برای بسط نفوذ خود در این کشور استفاده کرد، اما بیشتر اعضای آن را کسانی تشکیل میدهند که از کشورهای دیگر به عراق رفتهاند و عمدتا از ترکیه وارد این کشور شدهاند.
در شرایطی که داعش حرکت خود را از مناطق سنینشین عراق شروع کرده و اقدام به پیشروی به سمت مناطق شیعی کرد، هیچ صدای مخالفی بلند نشد و هیچکدام از کشورهای غربی در صدد دخالت سیاسی یا نظامی در عراق نشدند، اما طرفه آن که به مجرد نزدیک شدن داعش به مرزهای اقلیم کردستان، جنگندههای آمریکایی به ناگهان ظاهر شده و مواضع این گروه را هدف آتش قرار دادند.
فضای اقلیم کردستان عراق چندین سال است که برای استقلال نهایی از عراق مهیا شده و بالقوه میتواند نخستین کشور جدیدی باشد که از دل کشورهای تاسیس شده توسط سایکس و پیکو متولد میشود و به همین دلیل تعرض به آن نوعی خط قرمز محسوب شده که باید جلوی آن گرفته شود.
مسعود بارزانی رییس اقلیم کردستان عراق در گفتوگویی با بیبیسی که اول ژوئیه منتشر شد، بر روند استقلال کردستان تاکید کرد و گفت: «آنچه که اخیرا روی داده نشاندهنده حق کردستان برای استقلال است و از این به بعد، ما کتمان نخواهیم کرد که هدف ما این است. عراق عملا تجزیه شده و آیا قرار است ما هم در این وضعیت فاجعه باری که کشور گرفتار آن است باقی بمانیم؟ حالا من و مردم هستیم که در باره استقلال تصمیم میگیریم. ما ظرف چند ماه آینده، در این مورد همهپرسی برگزار خواهیم کرد».
این اظهارات حتی قبل از علنی شدن از زبان مسعود بارزانی با استقبال اسراییل مواجه شده بود. بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسراییل روز 30 ژوئن در سخنانی در یک مرکز مطالعاتی در تلآویو گفت: «ظهور گروههای تندرو سنی تحت نفوذ شبکه القاعده، همانند نیروهای شیعی تحت حمایت ایران، فرصتی را برای گسترش همکاریهای منطقهای فراهم کرده است. اختلاف شیعه و سنی در نهایت منجر به فروپاشی منطقهای میشود و در این بین باید از استقلالطلبی کردهای عراق حمایت شود. کردها مردمی مبارز هستندکه تعهد و میانهروی سیاسی خود را به اثبات رساندهاند و استحقاق برخورداری از استقلال را دارند».
خاورمیانه آبستن تحولات زیادیست که به نظر میرسد تازه کلید خورده و اجرایی میشوند. در این بین، ظهور و گسترش گروههایی مثل داعش بالقوه میتواند به سود آمریکا و همپیمانانش باشد. از یک سو اکثریت قابل توجهی از اسلامگرایان تندرو و به زعم آمریکا، تروریست را در یک منطقه گرد هم میآورد و از سوی دیگر فضا را برای آنچه که جورج بوش «تنش خلاق» خواند، مهیا میکند؛ به شرطی که این جهادگران در محدودهای مشخص به کار خود ادامه داده و قصد ورود به سرزمین کردستان را نداشته باشند که رالف پیترز آن را «بزرگترین متحد غرب از چین تا اروپا» خوانده است.

کلیدواژه ها: پیکو, خاورمیانه جدید, داعش, رالف پیترز, سایکس, عراق, علی مهتدی |

اری کردستان هم اکنون و به صورت دوفاکتو یک دولت مستقل است و دامنه اتهم تمامی خاک کردستان را فرا خواهد گرفت.حال این اختیار برای سایر ملل همسایه موجود است که همچون ترکیه یک موضع دوستانه داشته باشند یا همچون جناحی از حکام کودن ایران موضعی خسمانه.لازم به توضیح نیست که نتایج این دو سیاست متضاد برای کارگذارانش چه خواهد بود.