Home

Titleوقتی‌ که هر ترقه­ اي فرياد كر كننده­ اي عليه قدرت مي­شود

هراس از شادي

29 Mar 2010

■ آصف بيات
Font Size + | - Reset

چهارشنبه­ سوري امسال از بسياري جهات بي­سابقه بود. پيش از اين هيچ­گاه اين مراسم تا به اين حد با سياست درنياميخته بود و نظام مذهبي حاكم بر ايران از بر پا داشتن آن تا به اين حد در هراس نبود. رسانه ­هاي دولتي از چند روز پيش از اين مراسم تبليغات گسترده­اي را آغاز كردند و به مردم هشدار دادند كه از بر پا داشتن و شركت در اين مراسم پرهيز كنند. پيش از آن نيز رئيس پليس به والدين هشدار داده بود كه مراقب فرزندان خود باشند و نگذارند كه به قصد شركت در مراسم چهارشنبه ­سوري از خانه­ ها بيرون روند. تلويزيون دولتي هم نمايش فيلم­هاي هاليوودي را در برنامه­ هايش گنجاند كه جوانان را خانه ­نشين كند. نيروهاي امنيتي و شبه ­نظاميان بسيج مسلح به باتون و اسلحه روانة خيابان­ها شدند تا از نقاط حساس شهر محافظت كنند. آيت­الله خامنه­اي نيز در فتوايي غيرمنظره مراسم چهارشنبه ­سوري را “غيرعقلايي و غيرشرعي” خواند.

با اين همه، همان­طور كه انتظارش مي­رفت، ميليون­ها ايراني فرامين دولت را ناديده گرفتند و براي شركت در مراسم ملي­شان و ابراز شادماني به كوچه و خيابان آمدند. كُپه ­هاي آتش برافراختند و از روي آن پريدند؛ با صداي بلند موسيقي پخش كردند؛ برخي رقص و پايكوبي كردند و ديگراني هم شعارهاي ضددولتي سر دادند و بسياري هم تا نيمه­ هاي شب به خيابان­گردي پرداختند. و اين­همه به ­رغم حضور همه ­جانبة نيروهاي پليس و بسيج و درگيري­هايي بود كه سرانجام منجر به دستگيري حدود 50 نفر در تهران شد.

اما پرسش اين است كه چرا حكومت اسلامي تا به اين حد از برپايي اين جشن ملّي كه ساليان سال برپا مي­شده در هراس بوده و با برپايي آن مخالفت مي ­ورزد؟ پاسخي كه فوري به ذهن خطور مي­كند اين است كه حكومت از آن مي­ترسيد كه مبادا جنبش سبز از اين فرصت نيز بهره گيرد و آن را به رويارويي خياباني ديگر بدل كند. البته احتمال آن هيچ كم نبود. در واقع، شورش ناگهاني و پيش­بيني ­نشدة مردم خشمگيني كه خشم­ نهفته ­شان زير پوست شهر حس مي­شود، به كابوس ناگزير و ناگريز حكومت اسلامي بدل شده است.

اما خصومت اسلام­گرايان خشكه­ مقدس با مراسم جشن­ و سروري همچون چهارشنبه ­سوري فراتر از اين­هاست. مسئله تنها ترس از تحركات خياباني سبزها نيست. واقعيت اين است كه اسلام­گرايان افراطي از همان نخستين روزهاي استقرار جمهوري اسلامي خشم و ناخرسنديشان را از برگزاري جشن و سرور و تفريحات و خوشباشي ­هاي مردم (نظير رقص و آواز و موسيقي­هاي شاد و خوشي­هاي جوانانه و ديگر اقسام شادي و سرور) ابراز كرده­اند. به نظر مي­رسد كه همة انواع جشن و سرورهاي عادي، ميهماني ­هاي خصوصي، و هرگونه گردهم آمدن در گوشه و كنار خيابان يا مراكز خريد، يا شركت در هر گونه مناسبت غيرمذهبي موجب برانگيخته شدن خشم و نگراني عميق مذهبيون متعصب و اعلام نامشروع بودن آن عمل مي­شود. فتواي اخير عليه چهارشنبه ­سوري نمونة كوچكي است از ميل به خوارداشت و تحقير و تصغير شادماني و شادمانگي، خنده، و ابراز وجود، براي مثال از طريق پوشيدن لباس­هاي مُد روز.

حكومت­هاي ايدئولوژيك با سركوب مراسم جشن و سرور و شادي و خوشباشي­ هاي مردم، ناخواسته اَعمال زندگي روزمرّه را سياسي مي­كنند و به اين ترتيب به بي­ثباتي و ناپايداري وضع موجود دامن مي­زنند

در كتاب اخيرم زندگي همچون امر سياسي[1] گفته­ ام كه اين­گونه خصومت ­ورزيدن با شادي و جشن و سرور تنها مختص حكومت اسلامي حاكم بر ايران نيست. اقدامات مشابه و حتا سختگيرانه ­تري را در عربستان سعودي و به­ ويژه در افغانستان دورة طالبان شاهد بوديم كه از رفتن مردم به سينما و تماشاي تلويزيون و تئاتر جلوگيري مي­كردند و حتا شادي­هاي معصومانه­اي مثل بادبادك­بازي را هم روا نمي­داشتند. اين ترس و نگراني از شادي و خوشي از ويژگي­هاي حكومت­ها و جنبش ­هاي متعصب ايدئولوژيك (از جمله بسياري از جنبش­هاي كنوني اسلامي) است كه تنگي و محدوديت دامنة مشروعيت­شان آنان را از سازگاري و همنوايي با و پذيرش شادي­ها و لذايذ عادي زندگي روزمره بازمي­دارد و ناگزير وادار به حرام خواندن و محروم ماندن از آن هستند.

مخالفت افراطيون تندرو به نمايش شادي و خوشي و برگزار كردن جشن و سرور در ملأ عام و به­ صورت دسته ­جمعي (با اين فرض كه ممكن است به نمايش مخالفت سياسي مبدل شود) محدود نمي­شود، بلكه حتا با ابراز شادي و برپا كردن جشن و سرور شخصي و در محيط­هاي خصوصي هم مخالفت مي­شود. در يك فيلم ويدئويي غيرحرفه­اي كه در چهارشنبه­ سوري امسال در يكي از محلات تهران گرفته شده نشان داده مي­شود كه چگونه مأموران امنيتي و بسيجيان ديرگاه شب به يك ميهماني خانگي يورش مي­برند و زني را كه فرياد مي­زند كشان­ كشان با خود مي­برند؛ اين قطعة ويدئويي نشان مي­دهد كه مأموران امنيتي چه ترس و وحشتي در دل همسايگاني مي­اندازند كه جشني گرفته ­اند و خواسته­اند كه ساعاتي را در كنار هم و با هم خوش باشند ــ كاري كه به احتمال زياد براي مردم همة دنيا امري بسيار معمولي به شمار مي­رود.

افراطيون اغلب به اين­گونه جشن­ها و جشن گرفتن­ها اَنگِ “غربي بودن” مي­زنند و به اين ترتيب مخالفت با آن را واجب مي­دانند. همان­گونه كه در كتاب ­زندگي همچون امر سياسي گفته­ام، «شايد اسلام­گرايان فرصت­ طلبانه اين­گونه جشن و سرورها را محكوم مي­كنند و آن­ها را حرام مي­شمرند و بخشي از “تهاجم فرهنگي” غرب مي­دانندشان، اما وقتي كه كار به بازداري از ابراز بي­ضرر و طبيعي شادي در ملأ عام مي­رسد ــ مثل رقصيدن و آواز خواندن در عروسي­ها، پوشيدن لباس­هاي رنگي، يا لطيفه گفتن و شوخي كردن، يا كف زدن و سوت كشيدن ــ آن­گاه چه بايد گفت؟ واقعيت اين است كه شادي و سرخوشي، چه منشأ خارجي داشته و وارداتي باشد يا داخلي و بي­ضرر باشد، مي­تواند نوعي ابراز مخالفت با قدرت هم باشد. شادي و خوشي حكومت­هاي اقتدارگراي مذهبي و بسته را مي­آزارد، زيرا، همچون منبع رضايت­ خاطر آني، نمايانگر نوعي رقيب قدرتمند است ــ رقيبي كه در برابر نظم مستقر و ساختارهاي متصلب و ت­گفتار غالب و حقيقت يگانه و انحصاري ايستادگي مي­كند. شادي بر بستر خود­انگيختگي زندگي مي­كند و در فضاي آزاد و منعطف و منتقد نَفَس مي­كشد ــ اخلاقي كه در ضديت با گفتار تك­ بُعدي و صُلبِ اقتدارگرايي مذهبي است. شادي مبتني بر خوشي­هاي آني و لحظه­اي و لذت­هاي كوتاه­ مدت است كه با مصاديق بعيد و دور از دست و انتزاعي همچون ” آخرت”، “قدسيّت”، ” پاك و ناپاك / نجس و حرام” در تقابل است ــ مصاديقي كه حكومت­ها و جنبش­هاي متعصب مذهبي [نظير طالبان افغانستان و ولايت فقيه در ايران] بر آن مبتني­اند » (ص 156).

حكومت­هاي ايدئولوژيك با سركوب مراسم جشن و سرور و شادي و خوشباشي­ هاي مردم، ناخواسته اَعمال زندگي روزمرّه را سياسي مي­كنند و به اين ترتيب به بي­ثباتي و ناپايداري وضع موجود دامن مي­زنند. اين­گونه نظامهاي حكومتي در همان حال كه خود را ملزم و موظف به نظارت بر و مراقبت از رفتار روزمرّة مردم مي­دانند كه آن­ها را به راه راست هدايت كنند، ناخواسته و نادانسته، زندگي روزمرّه ــ از جمله، مراسم جشن و شادماني و اَعمال ظاهري و فعاليت­هاي فرهنگي ــ را به محل منازعه و مجادله و سرپيچي و مخالفتي مداوم بدل مي­سازند؛ به اين ترتيب هر ترقه­ اي، كه در وضع عادي امري عادي است، به فرياد كر كننده­ اي عليه بالاترين قدرت بدل مي­شود كه “من تو را نمي­خواهم”.

[1] Asef Bayat, Life as Politics: How Ordinary People Change the Middle East (Stanford University Press, 2010).

[آصف بيات، زندگي همچون امر سياسي: چگونه مردم عادي خاورميانه را تغيير مي­دهند ( انتشارات دانشگاه استنفورد،2010).

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب


What do you think | نظر شما چیست؟

Search
Most Viewed
Last articles
Tags
  • RSS iran – Google News

    • Saudi Arabia Detains 10 More in Iran Spying Case - VOA - Voice of America
    • Reports boost speculation that Iran has barred 2 prominent figures from ... - Washington Post
    • Iran acts to expand sensitive nuclear capacity: diplomats - Reuters
    • Iran's prisoners of conscience – an interactive guide - The Guardian
    • Iran: your stories - The Guardian