طنز خارجی ـ 6
آقا بنیامین؛ شما بگیر بشین لطفاً!
1 Oct 2013
■ علیرضا رضایی
پنج ـ آنشبی که حسن گول در سازمان ملل رفت پشت تریبون و به همه یادآوری کرد که رئیسجمور قبلی ایران احمدینژاد بوده، بنیامین مربوطه که ایندفعه نقاشیاش را با خودش نبرده بود و به همین جهت قرار شد بعداً از برنامه کودک پخش بشود، یک شیشه عرق بادیان رفت بالا و تا خود صبح بیست دفعه توی خواب راه افتاد رفت دانگولاخ رختآویز را گرفت گفت: حسین اوباما، دیدی گفتم؟ پزشکان به این درصد از خوشحالی اصطلاحاً «خر خنده حال» یا در موارد حادتر «اسب در تیتاپ» میگویند. پزشکان همچنین معتقدند آدمی را که تنش از دوستی دو دشمن دیرین بلرزد یا با دشمنی دو دوست دیرین حال بکند باید فقط گرفت یک فص زد. به پزشکان اصرار نمودیم، گفتند no way، که یعنی البته راههای زیاد دیگری هم وجود دارد.
چهار ـ وقتی حسن گول به ضیافت نهار نرفت و از قضا هرچی اوباما در راهرو قدم زد تا بلکه ناگهان بطور اتفاقی کسی را در دستشوئی ببیند، آنروز یبوست کل مقر سازمان ملل را در بر گرفته بود، کوچولوی قصهی ما درحالیکه غذا را دو لپی میبلعید و عرق بادیان را دیگر کم مانده بود که همان سر میز نهار تنقیه بکند، هی با آرنجش به پهلوی اوباما میزد و تا اوباما نگاهش میکرد همانطور که سرش را عین توبره تا گردن کرده بود توی بشقاب غذا، هرهر میخندید و با اشارهی چشم به اوباما میگفت: بخور، بخور. تا اوباما میآمد یک قاشق بگذارد دهنش دوباره کوچولوی قصه با آرنج به پهلویش میزد و دوباره هرهر میخندید و با چشمها اشاره میکرد: بخور، بخور. «قشنگ دیوانهس یارو». این چیزی بود که موقع نهار تمام ذهن اوباما را درگیر خودش کرده بود.
سه ـ فردای همانروز که ائتلاف جواد ـ جان صورت گرفت و رئیس جمهورهای بعدی ایران و امریکا در نشست 1+5، روز روشن جلوی چشمهای زید سابق سعید جلیلی، فضای ملتهب منطقه را متبسم نمودند، بنیامین مورد اشاره بر اثر ابتلا به عارضهای که در کتاب قانون حکیم بوعلی سینا از آن با عنوان «غلظت ریغ» یا Concentration Righ نام برده شده، به کلینیک امراض طبیعی مقر سازمان ملل که قبلاً فقط یک مریض طبیعی به نام نیکیتا خروشچف در زمان جنگ سرد در آن بستری بوده، منتقل شد و جهت گردش هرچه بهتر خون در بدن مریض، از پا به سقف متصل گردید. از جمع سران کشورهای حاضر در مجمع عمومی سازمان ملل، هیچکس همچین خریتی نکرد که به ملاقات بنیامین برود و لااقل برایش کمپوتی چیزی ببرد. الهی بمیرم، مسافرت زهرمارش شد.
دو ـ بنیامین تمام تلاشش را کرد که اگر هم جزو جمع و تفریق و اصولاً هیچ محاسبهی ریاضیای اعم از 1+5، 2-7، 0.25 و امثالهم در نقشهی جغرافیا محسوب نمیشود، لااقل روی محور اعداد دیده بشود و برای همین هی تند تند پشت درب محل جلسهی مشترک ایران و 1+5 قدم میزد و ساعت نگاه میکرد. وقتی در باز شد، بنیامین خیلی دلش میخواست یکبار هم که شده از نزدیک کسی که از در بیرون میآید سری تکان بدهد و بگوید «ما تمام تلاشمان را کردیم». بنیامین حتی خودش را آماده کرده بود که بپرسد «یعنی هیچ راه امیدی نیست»؟ و کسی که از اتاق درآمده سری تکان بدهد و بگوید: خدا صبرتان بدهد….. بنیامین! ….. بنیامین هوی! ….. مرتیکه بازم شب رو مبل خوابیدی؟ ….. الآن جمع میکنم میرم خونه بابام! (این صدای سارا، همسر بنیامین بود که فضای منطقه را بههم ریخت)
یک ـ خدا این الکساندر گراهام بل را از سرزمین יְהוּדָה دربدر بفرماید به حق پنج تن. این قسمتی از دعای بنیامین ناتانیاهو پس از تماس تلفنی اوباما با حسن گول بود. وی از آنموقع تاکنون، بلاتشبیه عین افرادی که نشادر به خشتکشان چپانده باشند رقابت شدیدی را با حسین شوش سردبیر سابق و فعلی و بعدی روزنامه وزین کیهان بر سر نابودسازی روابطی که اگر همین فرمان جلو برود دارد عادی میشود و چهبسا همین الآن هم خیلی عادیتر از حالت نرمالش شده، آغاز نموده است. نامبرده درست مانند همکار ورزشکارش در جریدهی میدان توپخانه آنقدر شبیه یکی از چهارپایان معلوم الحال میاندیشد، که واقعاً هنوز نمیداند این جوک اصیل آریائی را بلد نیست که یارو داشت قفل میبرید، پرسیدند چهکار میکنی؟ افزود دارم ساز میزنم، صدایش فردا درمیآید.
خره! یه کمی صبر کن، مقام معظم رهبری در دیدار با خواهران بسیج کاموا بافی اندیمشک که اعلام کرد برای دفاع از کیان اسلام باید چندتا از همین بمبهائی که «داریم» را بزنیم به دک و دندهی دشمن آنوقت تو به همان چیزی میرسی که امروز داری خودت را برایش جر میدهی!

کلیدواژه ها: طنز, طنز خارجی, علیرضا رضایی |
