بیشعوران ـ 26
بوق نزن بیشعور!
1 Oct 2013
■ محمود فرجامی
وضعیت ترافیک در یک جامعه میتواند به عنوان شاخصی از وضعیت بیشعوری در آن قلمداد شود. ممکن است در همین ابتدای مطلب، شما هم متقابلا بگویید “بیشعور خودتی!” خب این شد دو تا نشانه!
راهنمایی و رانندگی از آن جهت میتواند یکی از نشانههای بیشعوری در جامعه باشد که اولا با زور و قلدری گره خورده است. ترکیبی از چرخدنده و آهن و باد و لاستیک و بنزین و شیشه و چند چیز دیگر (بالاخره شما آمدهاید اینجا مطلب بخوانید یا طرز ساخت اتوموبیل را یاد بگیرید؟) میتواند قدرتی نامتناسب را به آدمی بدهد که هیچگاه نه زور قلدری بدنی را داشته است و نه اعتماد به نفس آن را، اما عقدهاش را آری.
ثانیا قرار گرفتن آدم در پشت شیشه و فضایی جداگانه، بسیاری از حد و مرزها و تعارف و تکلفها را از بین میبرد. اینگونه است که در جامعهای لبریز از ادب ریاکارانه، آدمهایی که برای عبور از در یک محل عمومی، چند دقیقه با غریبهها تعارف میکنند، برای زودتر پیچیدن در سر یک چهارراه تا مرز برخورد و تحمل خسارات مالی و جانی پیش میروند.
نویسندهی کتاب “دیررسیدن بدتر از هرگز نرسیدن است، خصوصا اگر دیگران زودتر برسند” در مقدمهی این کتاب زندگی آدمی را می نویسد که از کمرویی و عدم اعتماد به نفس رنج میبرده است. پس از معالجات بیفایدهی بسیار او با نویسندهی کتاب آشنا میشود و تحت راهنمایی او ماشینی خریده و در خیابانهای شهر به رانندگی میپردازد. او سپس یاد میگیرد که چطور جلوی دیگران بپیچد، از دیگران راه بگیرد، سبقت غیر مجاز بگیرد و با به صدا درآوردن بوق وحشتناک ماشینش، دیگران را آزار دهد. نویسندهی کتاب مدعی است، آن آدم خجالتی و دستوپاچلفتی فقط در عرض شش ماه تبدیل به آدمی شد که میتوانست نیم ساعت تمام بوقزنان در نیمه شب در خیابانهای شهر با سرعتی سرسامآور حرکت کند و هزاران نفر را بدخواب کند.
خوشبختانه این کتاب قبل از انتشار به دست من افتاد و با مطالعهي آن فهمیدم نویسنده یک بیشعور تمام عیار است. او اکنون تحت درمان است و کتاب هم راهی سطل زباله شد. اما دهها هزار بیشعور نیمه شبها در پشت فرمان ماشینها در حال بیشعوری هستند. (این تعداد در روزها به میلیون سر میزند!)
بروز بیشعوری پشت فرمان اتوموبیل، برآیند و مخلوط پیچیدهای از بیشعوری فرد در سایر امور است. عصارهاش البته همان عصاره بیشعوری در معنای عام بیماری است: خودخواهی، تجاوز به حقوق دیگران و معیار دوگانه. علاوه بر این، از نحوه رفتار یک بیشعور پشت فرمان اتومبیل میتوان به وجوه خطرناکی از بیشعوری و عقدههای او در سایر زمینهها هم پی برد.
یکی از این موارد عقدههای جنسی فرد است که به راحتی میتواند وقتی پشت فرمان قرار میگیرد بروز پیدا کند (نه؛ اشتباه نکنید. اگر کسی خودش را به فرمان بمالد که آزاری به دیگران نمیرساند!). استفاده از بوق و صدای پخش ماشین به مثابه پیشنهاد جنسی، یکی از نشانههای بارز بیشعوری در فضای راهنمایی و رانندگی است. به این ترتیب هر بیشعوری به خود اجازه میدهد جلوی هر زنی، از دختر 13 ساله گرفته تا پیرزن 70 ساله ترمز بزند و با یک بوق به خیال خودش به او پیشنهاد سکس بدهد. اگر هم طرف تمایلی نداشته باشد خب البته میتواند سوار نشود؛ زور که نیست! هیچ اهمیتی هم لابد ندارد که امنیت روانی کسی که گناهش زن بودن و نداشتن وسیله نقلیه خصوصی در یک جامعهی اسلامی/آریایی است در میان ایهمه بوق و ترمز و “بیا بالا ناز نکن بریم صفا” چه میشود. متاسفانه هیچ عزم جدیای هم برای جمعآوری و درمان این بیشعوران شهری وجود ندارد؛ و تازه اگر وجود داشت کو مرکزی که بتواند چند میلیون نفر را درمان کند؟
عقدهی ندید پدیدی هم به راحتی پشت فرمان اتومبیل امکان تجلی و جولان میباید. داشتن یک ضبط پر قدرت، بوق خرکی یا حتی یک لوله اگزوز پاره، میتواند به راحتی با بیشعوری یک ندید پدید تازه به دوران رسیده (و یا بدتر از آن: هنوز به دوران نرسیده!) ترکیب شود و آسایش روانی هزاران نفر را مختل کند. جالب است که بسیاری از بیشعوران پشت فرمان نشین این آلودگیها (از دوبسدوبس دی جی جواد گرفته تا قاررررررررر اگزور) را هم دارای نوعی جذابیت جنسی تصور میکنند، و با همینها دو برابر عموم مردم، آسایش روانی زنان را مختل میکنند.
با این حال بزرگترین معضل بیشعوران در عالم راهنمایی و رانندگی، همان اولین و معمولیترین مشکل در پشت فرمان است: بد رانندگی کردن که البته بنا به هویت بیشعوری، ناشی از ندانستن و نتوانستن نیست بلکه ناشی از عمل نکردن و نخواستن و خودخواهی است. (این تنها موردی از بیشعوری است که به طور تمام و کمال در اختیار مردان است و زنان از آن منزه هستند مگر اینکه واقعا رانندگی بلد باشند!). هر کسی که گواهینامه میگیرد، حتی راننده نیسان آبی، قاعدتا از قواعد اولیه راهنمایی و رانندگی باخبر است و میتواند تابلوی بوق زدن ممنوع و از راست برانید و دور زدن ممنوع و خیابان یکطرفه را بفهمد. میتواند فقط با حرکت یک انگشت قبل از پیچیدن راهنما بزند؛ یا صرفا هیچ کاری نکند (مثلا با نور سو بالا حرکت نکند) و آسایش و سلامت دیگران و خودش را به خطر نیندازد. اما اینها را میداند و میتواند، با این حال کاری را میکند که فقط به نفع منافع حقیر و فوری (نه بلندمدت) خودش باشد. کاری که شایستهی بیشعوران است!
به این ترتیب، شهرها، با ترافیکهای سنگین و سر و صدا و آلودگی پر میشوند و با راههایی پر از حوادث دلخراش و مرگبار به همدیگر وصل میشوند. وضعیت دقیقتر را میتوانید هر روز از صفحه حوادث روزنامهها دنبال کنید!

کلیدواژه ها: بیشعوری, طنز, محمود فرجامی |

na aghaye mohtaram…ghavanin e ranandegi bayad ejra beshe..too malekati ke hame chiz o ba pool mishe kharid o party bazi az ghanoon balatare teraffic gereh mikhoreh. agar ghanoon e ranandegi tooye emrika ke hich kas boogh nemizane ba ghate”iyad e motlagh ejra nemishod inja ham hamoon barname bood.
چقدر دوست داشتم این مطلب را. کاش در همۀ سایت ها و روزنامه ها منتشر می شد. بیشعوری در رانندگی، رذیلتی است که در ایران همگانی شده و قبح آن ریخته است.
به نظرم واسه این نوع از بیشعوررها باید تندتر نوشت.خیلی نرم بود متن. اگه با خود من 15میبیون راننده باشه تو ایران یعنی ما 15 میلیون بیشعور داریم. پلیس هم مخصوصا آموزش بیشعوری میده قبل گواهنامه میفرسته تو شهر.شهر هرت
نوربرت الیاس جامعه شناسانی که نظریاتش اکنون و دهه ها پس از مرگش مورد توجه قرار گرفته است .
الیاس برخلاف سایر جامعه شناسان به نقش تمدن civilization در شکل درونی شده ان یعنی اداب و اتیکت می پردازد .
الیاس مقاله ای دارد که ربط رفتار ترافیکی و تمدن را در هر جامعه ای مورد توجه قرار می دهد خواندن این مقاله جهت بررسی تحلیلی موضوع جالب است .