دولت روحانی، بازی در وقت اضافه
26 Aug 2013
■ محمدرضا سرداری
حسن روحانی پس از برگزاری مراسم تنفیذ و تحلیف به عنوان یازدهمین رییس جمهوری ایران آغاز به کار کرد و بدین ترتیب هشت سال دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد خاتمه یافت. اکنون روحانی در حالی دوره ریاست جمهوری خویش را آغاز می کند که دو رقیب سر سخت اصلاح طلب و محافظه کار در رقابت تنگاتنگ و نفس گیر 16 ساله تن به مساوی داده اند، در حالی که این بازی سرانجام یک برنده می خواهد و ناگزیر یک رقیب از صحنه حذف خواهد شد. اکنون دو رقیب خسته باید در یک وقت اضافه حداقل چهار ساله نیز با هم رقابت کنند. چه بسا که این رقابت به هشت سال نیز بکشد و سرانجام نتیجه آن روشن گردد.
اما این رقابت بر سر چیست؟ چه شد که این رقابت آغاز شد و چرا نتیجه به وقت اضافه کشیده شد؟ رقابت اصلاح طلبی و محافظه کاری خاص جامعه ایران نیست. کلیه جوامعی که مرحله گذار به دموکراسی را می گذرانند این پروسه را تجربه کرده یا خواهند کرد. از این رو جامعه ایران نیز با عبور از یک انقلاب و جنگ و حوادث خونین متعاقب آن به تدریج عطش اصلاحات را در کالبد خویش حس کرد در حالی که بسیاری از کانونهای قدرت در جامعه که خاستگاه عمیقی نیز در سنت دارند با این نیاز سر سازگاری نداشتند. وجود منافع سیاسی و اقتصادی، عقاید و تفکرات، باورهای سنتی و جایگاه طبقاتی هر یک می تواند زیر بنای یک طیف محافظه کار در هر جامعه باشد. طیفی که همواره خواهان حفظ وضع موجود بوده است. از این رو جامعه ایران نیز پس از بروز و رشد مطالبات اصلاح طلبانه با موج سهمگین مقاومت از سوی محافظه کاران روبرو شد.
دولت حسن روحانی را از یک منظر باید، چون دولت هاشمی رفسنجانی که از دل جنگ برآمد، نگریست. دولتی که در آن، مجموعه ای از تفکرات اصلاح طلبانه و محافظه کارانه در کنار یکدیگر قرار داشتند. به طور مثال وزارت کشور و فرهنگ دولت نخست هاشمی نگاه پر تساهلی به امر تحزب، مطبوعات و هنر داشت و با اعطای مجوزهایی در برخی حوزه ها به روشنفکران و تحول خواهان فضای نسبتا بازی را فراهم ساخته بود. بسیاری از گروههای سیاسی البته “خودی اندیش” موفق به اخذ مجوز فعالیت و ثبت نام خویش شدند. سازمانهای مدنی هر چند انگشت شمار از این امکان برخوردار شدند تا شناسنامه دار شوند. مطبوعاتی چون آدینه، ایران فردا، کیان و کلک که تعلق به دگراندیشان داشتند اجازه نشر یافتند و عرصه سینما نیز از وجود کارگردانان دگر اندیشی چون داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی و محسن مخملباف جدید بهره می برد. ناشران با زحمت کمتری کتب خویش را منتشر می کردند و روزنامه های متنوعی چون اخبار و ابرار و سلام و همشهری تحولی تازه در عرصه اطلاع رسانی به وجود آورده بود. اما از سوی دیگر دستگاههای امنیتی چون وزارت اطلاعات مشغول شکار دگر اندیشان و روشنفکران بود و بسیاری از آنان را به شیوه هایی مخفیانه به قتل رساند و یا تهدید و ارعاب می کرد.
در دولت دوم هاشمی با تغییر ترکیب بسیاری از اعضای هیات دولت، سایه نهادهای امنیتی در وزارتخانه های کشور، فرهنگ و ارشاد و علوم سنگین تر شد. گرچه نشریات و احزاب موجود همچنان حضور داشتند اما عرصه برای فعالیت تنگ تر شده بود. برخورد با نویسندگانی چون عباس معروفی و فرج سرکوهی با شیوه های پیچیده وزارت اطلاعات وقت، قتل سعیدی سیرجانی و فشار بر نشریات مستقل رو به تزاید گذاشت؛ اما در حالی که انتظار می رفت جانشین هاشمی رفسنجانی یک محافظه کار باشد، ورق به سرعت برگشت و حادثه ای چون دوم خرداد، آغاز رقابتی تازه میان یک جریان اصلاح طلب در حاکمیت با جریان محافظه کار حلقه زده در بیت رهبر جمهوری اسلامی بود. رقابتی که داوری جانبدار داشت.
نحوه حضور اصلاح طلبان در سالهای نخست، نشان از فشار شدید مطالبات جامعه از دولت اصلاحات داشت. شهروندان همچون مشوقان در استادیومی خواستار حمله بی امان تیم محبوب خویش به دروازه رقیب بودند. رشد و رونق گسترده مطبوعات، اعطای آزادی برای برگزاری اجتماعات، رشد و تکثر احزاب و گروههای سیاسی و مدنی و از همه مهمتر افشای باندها و مافیاهای امنیتی در وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی پیامدهای طرح مطالباتی بود که روی داد و تیم محبوب اصلاح طلبان نتایج شیرینی در سالهای نخست به دست آورد؛ اما این نتیجه تا اواخر این نیمه پایدار نماند و عواملی چون ناهماهنگی، خستگی و دلزدگی از حفظ نتیجه و داوری جانبدارانه باعث شد نتیجه برد در دقایق نخست بازی با شکست در دقایق پایانی جابهجا شود.
روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، نیمه دیگری از این رقابت فشرده بود. این دولت نیز تلاش کرد تا بازی را با حمله ای گسترده آغاز کند؛ اما اشتباهات بسیاری را مرتکب شد و علیرغم آنکه از حمایت داور نیز در بخشی از نیمه بهره می برد، رو به بازی ناجوانمردانه آورد تا جایی که داور نیز ناگزیز شد به وی اخطار دهد و حتی سر دسته تیم را تهدید به اخراج کند. نتیجه آن شد که علیرغم شرایط دشوار و ناجوانمردانه ای که در نیمه دوم برای اصلاح طلبان به وجود آمد، آنها تواستند پیش از آن که داور به بازی خاتمه دهد در وقتهای تلف شده بازی را مساوی کنند و به وقت اضافه بکشانند. هر چند که این نتیجه نیز بر خلاف آنچه مستندساز صدا و سیما اخیرا روایت کرده است، بدون لطف داور میسر نبود. داوری که این بار به بازگرداندن اعتبار لطمه خورده خویش می اندیشید، ترجیح داد تکلیف این ماراتن سخت در وقتهای اضافه تعیین شود.
اکنون این بازی کهنه ناجوانمردانه به وقت اضافه رسیده است؛ زیرا تجربه به ما نشان می دهد که اصلاح طلبی و محافظه کاری با یکدیگر قابل جمع نیستند و ناگزیر یکی از این دو رقیب بر دیگری چیره خواهد شد. اکنون دولت روحانی فرصت برابری برای هر دو رقیب است تا بار دیگر خود را محک بزنند. از این رو می توان پیش بینی کرد که دولت روحانی یک دولت پایدار نخواهد بود و دیر یا زود جای خویش را به دولتی تمام اصلاح طلب یا محافظه کار خواهد داد. اما این احتمال که جانشین دولت روحانی کدامیک از یک این دو رقیب هستند، بستگی مستقیم به عملکرد آنان در این وقت اضافه دارد. گرچه شانس، پشتوانه اجتماعی و روحیه اصلاح طلبان برای پیروزی از رقیب محافظه کار بیشتر است؛ اما محافظه کاران نیز همچنان نبض قدرت را در دست دارند.
در مجموع، نتیجه هر چه باشد اندیشه محافظه کاری و اصلاح طلبی از بین نخواهند رفت و باید به امید روزی بود که با رشد فرهنگ سیاسی این دو اندیشه بتوانند نهادسازی کرده و در چارچوب یک بازی جوانمردانه رقابت کنند.

کلیدواژه ها: اصلاحطلبی, حسن روحانی, رقابت, محافظهکاری, محمدرضا سرداری |
