جنبش دانشجویی در آستانه آغازی نو
26 Aug 2013
■ مهدی امینیزاده
جنبش دانشجویی ایران از آغاز تاسیس دانشگاه در دهه ۲۰ شمسی تاکنون در فرازهای مختلف تاریخ ایران تاثیرگذار بوده است. در سالیان اخیر اما با سرکوب گسترده و پیچیده از طریق بازداشت و زندانی شدن بسیاری از دانشجویان و مهمتر از آن اخراج و محرومیت از تحصیل بسیاری از آنان روبرو بوده است. افزایش هزینه فعالیت سیاسی و اجتماعی، جریان دانشجویی را نیز همانند سایر جریانهای اجتماعی به مرور به فضای مجازی رانده است اما مسلما با بازگشایی دوباره دانشگاهها در مهرماه آینده فعالیتهای دانشجویی نیز از سرگرفته خواهد شد.
بررسی فعالیتهای جریان دانشجویی در دوران اصلاحات میتواند برای ساماندهی مجدد این جنبش راهگشا باشد، چرا که جریان دانشجویی در شکل گیری جنبش دوم خرداد ۷۶ نقش بی بدیلی داشت. اعلام کاندیداتوری خاتمی در میتینگ دانشجویی دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه صنعتی شریف به خوبی جایگاه این جریان در فضای سیاسی دوران را نشان می دهد. پس از آن نیز در تبلیغات انتخاباتی خاتمی، ستاد دانشجویی او بسیار موثر بود. به این واسطه دفتر تحکیم وحدت و جریان دانشجویی خود را پیروز انتخابات دوم خرداد ۷۶ میدانست و پشتیبانی از رئیس جمهور منتخب را بزرگترین ماموریت خود میدانست. تغییر فضای سیاسی کشور همراه با صبغه روشنفکری خاتمی و غلبه روشنفکران و روزنامه نگاران در جریان دوم خرداد سبب شد که رهیافتهای ایدئولوژیک بیش از محاسبات دقیق استراتژیک تعیین کننده رفتار جریان غالب بر جبهه دوم خرداد باشد. به این ترتیب هدفگذاری اولیه جریان دوم خرداد دستیابی به یک دموکراسی کامل تعیین شد. روزنامه نگاران و جنبش دانشجویی نیز که در این میان در فقدان احزاب و نهادهای مدنی تلاش می کردند جای خالی آنها را پر کنند، بدون در نظر گرفتن موانع موجود به رویای دموکراسی می اندیشیدند و چنین تصور میشد که در مدت زمان ۴ و یا ۸ سال ریاست جمهوری خاتمی ما باید راهی که از مشروطه آغاز کرده بودیم را به سرانجام رسانده و یک دموکراسی تمام و کمال در قد و قواره کشورهای غربی را سامان دهیم. بالا رفتن مطالبات بیش از همه به جریان دانشجویی و در وهله بعد به کلیت جریان دوم خرداد آسیب زد. جریان دانشجویی در آغاز و با طرح استراتژی فشار از پایین و چانه زنی در بالا مسئولیت خود را از یک سو در برپایی میتینگهای مختلف برای فشار بر حاکمیت جستجو کرد و از سوی دیگر با کاندیداتوری چهرههای شاخص خود در انتخابات مجلس و شورای شهر تلاش کرد سهمی در چانه زنی های راس قدرت نیز داشته باشد. برگزاری مراسم مختلف سالگرد دوم خرداد و میتینگهای اعتراضی در مورد عملکرد قوه قضائیه و مانند آن جریان دانشجویی را رادیکالیزه کرد و پس از آنکه دانست٬ خاتمی و جنبش دوم خرداد توان و یا حتی تمایل پیگیری تمامی مطالبات آنها را ندارد با طرح شعار عبور از خاتمی، حساب خود را از دولت اصلاح طلب محمد خاتمی جدا کرد و نهایتا هم با طرح مطالباتی مانند رفراندوم قانون اساسی و تحریم برخی از انتخابات عملا در ردیف نیروهای ساختارشکن قرار گرفت.
البته همه اینها در زمانه ای رخ می داد که بسیاری از روشنفکران طراز اول اصلاح طلب نیز کمابیش چنین میاندیشیدند اما اینک پس از گذشت هشت سال به غایت درس آموز با روی کار آمدن رئيس جمهوری که سقف مطالبات خود را بسیار کوتاهتر تعریف میکند، جریان دانشجویی نیز به نظر باید متناسب با دوران جدید خود را سازمان دهد. تجدید سازمان انجمنهای اسلامی دانشجویان و در صورت امکان تشکلهایی با سایر گرایشهای فکری و سیاسی قدم اول برای احیای جریان دانشجویی است البته انجمنهای اسلامی در چند دانشگاه در طول سالیان اخیر توانسته اند موجودیت خود را حفظ کنند اما در سایر دانشگاهها نیاز به سازمان دهی مجدد جریان دانشجویی وجود دارد. بدون تردید در این مرحله فعالان سابق دانشجویی در دانشگاههای مختلف می توانند یاری رسان دانشجویان باشند؛ اما مهمتر از تجدید سازمان جنبش دانشجویی، خط و مشی و استراتژی آینده آنها است. جریان دانشجویی یک بار کوشیده است تا به همراه مطبوعات و روزنامه نگاران، جای خالی احزاب را پر کند٬ در جایگاه رهبری جریانهای اجتماعی قرار گیرد و حتی با حضور نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر، قدرت چانه زنی پیدا کند؛ اما این روند در نهایت به بن بست رسید و جریان دانشجویی به مرور به جایگاه واقعی خود نزدیک شد.
انجمنهای اسلامی دانشجویان از ارائه لیستهای انتخاباتی پرهیز کردند و جایگاه خود را در درون جامعه مدنی جستجو کرد. به نظر می رسد این جایگاه با کارکرد دانشگاه تناسب بیشتری داشته باشد اما آنچه که در آن دوران جریان دانشجویی نتوانست به خوبی تبیین کند، نسبت این جنبش با حکومت بود که البته این مساله به دلیل پیشینه دفتر تحکیم وحدت به عنوان تشکل محوری جریان دانشجویی آن سالها بود. از آنجا که دفتر تحکیم بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی در سالهای پس از انقلاب محسوب می شد، سوگیری آن نیز ابتدا از این زاویه بود و در آغاز همدلانه تلاش در پیشبرد پروژه دموکراسی داشت؛ اما زمانی که احساس کرد این مقصود آنگونه که آن روزها انتظار می رفت در دوران ریاست جمهوری خاتمی محقق نخواهد شد، به سرعت و شدت در مقابل وضع موجود رادیکالیزه شد.
دفتر تحکیم در آن زمان بخشی از مسئولیت تحقق شعارهای دوم خرداد را بر شانه های خود احساس میکرد؛ اما اینک پس از گذشت ۸ سال ریاست جمهوری احمدی نژاد که نه تنها بسیار از مطالبات دموکراتیک دور افتاده ایم، بلکه پایه های اقتصادی کشور نیز ویران شده است؛ میتوان با واقع بینی بیشتری شرایط را ارزیابی کرد و جایگاهها را به دقت و شفافیت بیشتری تعیین کرد.
اینک جریان دانشجویی در مکان یابی جدید خود و تعیین نسبت با حکومت می تواند بهتر عمل کند. انجمنهای اسلامی دانشجویان٬ دفتر تحکیم وحدت و سایر تشکلهای دانشجویی دیگر نه در درون حکومت و شریک در عملکرد آن هستند که بار مسئولیت اصلاح آن را بر شانه های خود داشته باشند و نه رهبری اپوزیسیون را بر عهده دارند که مسئولیت سرنگونی جمهوری اسلامی را بپذیرند.
جریان دانشجویی در جایگاه یک تشکل مدنی طبیعتا به دنبال بهبود وضع موجود خواهد بود. استراتژي مطالبه محوری که در سالهای اخیر جامعه مدنی ایران بدان دست یافته، دستاورد بزرگی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت و در دوران جدید میتواند رفتار دانشگاه و نهادهای مدنی با حکومت را تنظیم کند. بر این اساس جدای از اینکه حکومت در دستان چه گروهی و برچه ایدئولوژی متکی است؛ وظایفی در قبال مردم دارد که باید بدان پایبند باشد و نهادهای جامعه مدنی نیز باید آن را پیگیری کنند. حق بهرهمندی از امکانات اولیه زندگی مانندخوراک، پوشاک، مسکن و شغل؛ حق بهره مندی از منزلت اجتماعی؛ حق احترام به حوزه خصوصی افراد؛ آزادی احزاب و اصناف و تشکلهای سیاسی، صنفی و مدنی؛ برابری همه شهروندان بدون در نظر گرفتن جنسیت٬ قومیت و مذهب آنها همگی از جمله حقوقی است که حکومتها در قبال مردم به عهده دارند. البته ناگفته پیدا است که این مطالبات هم باید اولویت بندی شود و بر اساس امکانات موجود پیگیری شود.
در این راستا دانشگاه میتواند نقش تاریخی خود را یک بار دیگر ایفا کند. نخستین گام در این راه علاوه بر حمایت از دولت برای بیرون کشیدن کشور از بحرانهای بین المللی موجود که کیان کشور را تهدید میکند، بازسازی جامعه مدنی است. جریان دانشجویی در این راه ابتدا باید به بازسازی سازمانی خود بپردازد و در وهله بعد حمایت از فعالیت مجدد سایر نهادهای صنفی و مدنی مانند تشکلهای کارگری٬ تشکلهای صنفی معلمان، سینماگران و گروههای مدافع برابری حقوق زنان و دیگر اقشار جامعه را دنبال کند. تشکیل اصناف و تشکلهای مدنی که بتوانند پیگیر منافع خود باشند، گام مهمی در راستای دموکراتیزاسیون در ایران است. امروز پس از گذشت سالهای متمادی و کسب تجربه های فراوان، زمان تشکیل و تقویت این نهادها فرا رسیده است و جریان دانشجویی میتواند در این زمینه موثر باشد.
کار ویژه دیگری که جریان دانشجویی در طول دوران حیات خود و به ویژه در سالهای ریاست جمهوری خاتمی به خوبی از عهده آن برآمده است، نقادی وضع موجود و مطرح کردن نیروهای جامعه مدنی و روشنفکرانی است که تریبونی برای بیان دیدگاههای خود در اختیار ندارند. جریان دانشجویی، سالهای سال تریبون خود را در اختیار همه کسانی که حرفی برای گفتن داشتهاند، قرار داده است و در این راه مرزهای ساختگی خودی و غیر خودی را هرگز به رسمیت نشناخته است. چه بسا کمرنگ شدن و حتی حذف بسیاری از این مرزها از دستاوردهای بزرگ جریان دانشجویی در سالهای پس از دوم خرداد بوده است که باید بر آن پای فشرد و آن را احیا کرد. باید دقت داشت که با در نظر گرفتن واقعیتها و فاصله گرفتن از روحیه زودخواهی و تمام خواهی روشنفکران ایرانی، فضای مناسبی برای نقد وضع موجود و جستجوی راهکارهای مناسب برای برون رفت از وضعیت نابسامان کنونی باید ایجاد شود. بدون تردید احیای مجدد این کار ویژه جریان دانشجویی، تاثیر مهمی بر فضای سیاسی کشور خواهد گذاشت و دولت حسن روحانی را برای پیشبرد پروژه های خود تقویت خواهد کرد. در سیستم سیاسی که صدا و سیما و نیروهای مسلح و بخش مهمی از اقتصاد در اختیار بخشهای دیگری از قدرت است، جامعه مدنی مهمترین پشتیبان رئیس جمهور برای پیشبرد برنامه هایش خواهد بود.

کلیدواژه ها: اصلاحات, جنبش دانشجویی, دانشجو, دموکراسی, مهدی امینیزاده |
