مصر در برابر احتمالات مختلفش
کودتا در مصر؛ در خدمت یا خیانت به دموکراسی
3 Jul 2013
■ علی مهتدی
یک کودتا تنها در دو صورت موفق خواهد بود. یا فعالان سیاسی در جامعه باید کمشمار باشند، یا کودتا باید یه تائید بخش جالبتوجهی از فعالان سیاسی برسد. (ساموئل هانتینگتون)
کودتا در لغت به هر اقدامی گفته میشود که توسط ائتلافی انجام شده و ضربهای ناگهانی به دولت وارد شود. در عین حال، اکثر کودتاهای معاصر توسط نظامیان علیه دولت مرکزی صورت گرفته است. در برخی از کودتاها، نظامیان به قدرت رسیده و حکومت را به شیوه خود در دست گرفتند و در برخی دیگر مانند نمونه پرتغال، کودتا باعث گذار به دموکراسی شد.
شامگاه سوم ژوئیه عبدالفتاح السیسی وزیر دفاع مصر بیانیهای را قرائت و اعلام کرد که محمد مرسی از هفت ساعت دیگر، رییسجمهور مصر نخواهد بود و عمل به قانون اساسی تا اطلاع ثانوی ملغی است. تصویر یک نظامی که در صفحه تلویزیون برکناری دولت قانونی را اعلام میکند، چیزی جز یک کودتای نظامی را به اذهان متبادر نمیکند.
آنچه پس از این قرائت این بیانیه رخ داد، اما حائز اهمیت است. در یک سو تظاهرکنندگان در میدان تحریر که از چند روز قبل علیه محمد مرسی دست به تحصن زده بودند خوشحالی زاید الوصفی از خود نشان دادند. همزمان بیانیه قرائت شده توسط السیسی از طرف رهبر مسیحیان مصر، شیخ الازهر و محمد البرادعی به عنوان بارزترین رهبر اپوزیسیون مصر مورد حمایت قرار گرفت. بدین ترتیب ارتش مصر موفق شد چتر حمایتی مذهبی ـ سیاسی را بر سر تصمیم خود بگیرد و خود را از تبعات یک کودتای تمام عیار مصون نگاه دارد.
اما چه اتفاقی پس از این ممکن است در مصر رخ دهد؟ آیا از دل یک کودتای نظامی میتوان به دموکراسی رسید؟ تکلیف حکومتی که از دل یک انتخابات دموکراتیک بر سر کار آمده و پایگاه مردمی قابل توجهی در میان مصریها دارد چیست؟
محمد مرسی در حالی در مصر به قدرت رسید که نامزد اصلی اخوان المسلمین (خیرت شاطر) در انتخابات رد صلاحیت شده بود. دو نامزد دیگر حاضر در انتخابات (احمد شفیق و عمرو موسی) از بازماندگان حکومت حسنی مبارک بودند. محمد البرادعی نیز در زمان انتخابات هنوز محبوبیت کافی برای رسیدن به پست ریاست جمهوری را نداشته و حمدین صباحی نامزد سکولارها، پایگاه مردمی قابل توجهی نداشت.
در عین حال، اخوان المسلمین به عنوان تنها حزب قدرتمند مصر و حزبی مذهبی که تجربه سالها فعالیت زیر زمینی را پشت سر داشت، بالقوه از این توانایی برخوردار بود که افکار عمومی را به سود خود بسیج کند. نتیجه به شکل کاملا ملموس و قابل مشاهده، پیروزی تقریبا قاطع اخوان در هر دو انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری بود؛ انتخاباتی که با عدم مشارکت گسترده واجدین شرایط رأیدهی همراه شد تا در نهایت دومین نامزد اخوان (محمد مرسی) به کاخ ریاست جمهوری راه یابد.
از این نقطه به بعد انتظار میرفت که کشور وارد مرحلهای جدید شود، اما عملا چنین اتفاقی رخ نداد. عدم توانایی محمد مرسی در اداره کشور، ناتوانی اخوان المسلمین در بهبود شرایط اقتصادی، تزریق افکار مذهبی به جامعهای که سکولارها وزن غیر قابل انکاری در آن دارند، همچنین تذبذب رفتاری مرسی در جلب حمایت متحدان سنتی مصر (کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس)، افزایش تنشهای مذهبی در مصر، شکست واضح او در استفاده از بحرانهای منطقهای برای بازگرداندن مصر به جایگاه اصلی و سنتی آن باعث بروز نارضایتی گسترده در جامعه شد.
در نتیجه این روند، تظاهرات مردمی علیه محمد مرسی شکل گرفت که با سرعتی زیاد به انقلابی دوم بدل شد. در این نقطه، محمد مرسی مرتکب اشتباهی مهلک شده و گمان کرد با بسیج افکارعمومی حامیان خود و برگزاری تظاهرات متقابل میتواند غائله را خاتمه دهد. اشتباه مرسی در این نکته تجلی یافت که سه قطبی شدن جامعه مصر را جدی تلقی نکرد؛ سه قطبی که بین ارتش، اسلامگراها و سکولارها تقسیم شده بود و نادیده گرفتن هر کدام از سوی دیگر به واقع اشتباهی غیر قابل بازگشت بود که مرسی مرتکب آن شد.
گمان عمومی بر این بود که ارتش ضمن حفظ بیطرفی خود تلاش خواهد کرد تا حائلی میان موافقان و مخالفان دولت اخوان باشد و اجازه دهد تا امور روند طبیعی خود را طی کند؛ اما عملا این اتفاق رخ نداد. هر چند که بیانیه ارتش در برکناری محمد مرسی، حمایت مردم معترض به دولت مرسی را در پی داشت؛ اما آنچه از دل این اقدام بیرون خواهد آمد، جای سوال و تردید جدی دارد.
در این بین نمیتوان از نقش آمریکا در رخدادهای مصر بیتفاوت عبور کرد. دولت ایالات متحده بیشترین کمک مالی خود در جهان را به ارتش و کشور مصر ارائه میدهد. سادهانگاری است اگر گمان کنیم این کمک بلاعوض است و واشنگتن اعمال نفوذی در وضعیت مصر نمیکند. آنچه راه رسیدن اخوان المسلمین به سکوی قدرت را هموار کرد، جلسهای محرمانه بود که مسئولان اخوان در بحبوحه انقلاب علیه حسنی مبارک با مسئولان آمریکایی در استانبول برگزار کردند. این جلسه در شرایطی برگزار شد که اخوان نقش قابل توجهی در انقلاب علیه مبارک نداشت و بعدتر از سوی نیروهای موسوم به 6 آوریل (جوانان انقلابی مصر) متهم به دزدیدن انقلاب شد.
روابط حسنه دولت اسلامگرا با آمریکا و عدم هیچگونه تعرضی به پیمانهای سابقا امضا شده بین مصر و اسراییل، مواجهه تند با ایران و همچنین موضع رسمی مصر در قبال پرونده سوریه از جمله نشانههای نزدیکی دولت اخوان با آمریکا بود؛ امری که از دید فعالان مصری پوشیده نماند و دولت اخوان سریعا متهم به همسویی با آمریکاییها شد.
در وضعیت کنونی بسیار دور از انتظار است که ارتش مصر بدون جلب رضایت آمریکا، دولتی را برکنار کرده باشد که در نقطه اولیه با رضایت واشنگتن بر سر کار آمده بود. ارتش مصر عملا با اقدامی که علیه دولت مرسی انجام داد موفق شد محبوبیت خود را به عنوان ضامن دموکراسی و حافظ منافع ملت مصر تضمین کند تا با خیال راحت بتواند کنترل امور در دوره انتقالی را بر عهده گیرد. شاید نقش ارتش در مصر جدید را بتوان بسیار شبیه به نقش ارتش ترکیه دانست: ضامن امنیت و نیرویی همواره گوش به زنگ که آماده است در صورت عیان شدن کمترین نشانهها در بر هم ریختن شرایط، وارد عمل شده و رهبری مرحله انتقالی به دولت بعدی را بر عهده میگیرد؛ چه بهتر که این اقدام رضایت افکار عمومی را نیز در بر داشته باشد.
فهمی هویدی متفکر مصری معتقد است که مصر وارد مرحلهای شده که هر کدام از نیروهای سکولار و مذهبی آن قدر قدرت گرفتهاند که عملا نادیده گرفتن هر کدام از آنها از سوی طرف مقابل میتواند باعث عدم استقرار امنیت در مصر شود.
اگر دولت مرسی به میل و اراده خود تسلیم فشار افکار عمومی شده و استعفا میداد، راه بر قدرتگیری مجدد نظامیان در مصر بسته میشد؛ اما در نهایت این اتفاق رخ نداد و افق مصر در برابر احتمالات عدیدهای باز است:
ـ پس از پایان مرحله انتقالی، بار دیگر دولت اسلامگرا با تکیه بر آرای روستاها و مردم مذهبی بر سر کار میآید. در این صورت یا اشتباه گذشته تکرار شده و دیگر نیروها نادیده گرفته میشوند و باز در بر همان پاشنه میچرخد یا حکومت ائتلافی به رهبری اسلامگراها تشکیل میشود که در نتیجه میتوان برای دورهای موقت شاهد آرامش در مصر بود.
ـ سکولارها در مصر قدرت میگیرند که در نتیجه دچار چالشی همیشگی و همواره با اسلامگراها و قاطبه مردم حامیان آنها خواهند بود. مصر هنوز کشوری نیست که در آن بتوان مدل ترکیه را پیاده کرد و احساسات مذهبی هنوز هم حرف اول را در این کشور میزند؛ کشوری که مردم یک روستای آن چندی قبل یک روحانی شیعه را به اتهام کفر، به قتل رساندند.
ـ بهترین شرایط برای مصر، تشکیل یک دولت ائتلافی موسوم به «آشتی ملی» در کشور است. در این صورت هر دو گروه تحت نظارت ارتش وارد عمل شده و عملا فضای سیاسی آرام گرفته و دولت فضای لازم برای فعالیت را خواهد داشت.
محمد مرسی اندکی بعد از بیانیه ارتش، مفاد آن را غیر قانونی خوانده و از هواداران خود و همچنین چهرههای دولتی خواست تا با آن مقابله کنند. این بدترین وضعیتی است که برای مصر میتوان پیشبینی کرد. وضعیتی که در آن تمام نیروهای فعال رو در روی یکدیگر قرار میگیرند و افق در برابر هر احتمالی باز خواهد شد.

کلیدواژه ها: اخوان المسلمین, ارتش, علی مهتدی, کودتا, محمد مرسی, مصر |

مردم مصر از حاکمیت توتالیتری مبارک ناراضی بودند ولی بعد دیدند که اسلام گرایان از موقعیت بدست آمده سوئ استفاده کردند و با تکیه بر ارای سنتی عوام کوچه و بازار که معمولا به پیش نماز های مساجد و روضه خوان ها پیشکش می شود خود را به کادر قدرت رساندند و کم کم شروع کردند به اجرای نوع جدیدی از دیکتاتوری مذهبی ! آنها در عین ناباوری شروع به تشکیل دسته های چماقدار و حتی سازمان مخفی اطلاعات موازی برای کنترل مخالفان! هم کردند. دغدغه مردم آزادی و رفاه اقتصادی بود ولی دغدغه اخوان المسلمین در قدرت ماندن به هر وسیله و گور بابای اقتصاد بود! ولی غافل از آنکه مصر کانون روشنفکران خاورمیانه و جهان عرب است . نویسندگان و روزنامه نگاران کارکشته ای دارد که حواسشان جمع است! پس قبل از اینکه اخوان بخواهند ریشه بدوانند و با سوئ استفاده از آزادی و با تکیه بر ارای عوام بی سواد ولی مذهبی به دام نوع دیگری از استبداد بیافتند مخالفت خود را آغاز کردند.و اکنون مصر پس از تجربه تلخ سپردن قدرت به اخوان المسلمین و گروه های مذهبی و همچنین عدم امکان بازگشت به دوران مبارک عملا در راه سکولارسیم گام بر خواهد داشت. آینده این ملت بیدار روشن است. بنظر کودتا می اید ولی نام آن چیز دیگری است. در پاکستان هم این اتفاق بارها افتاده است . وقتی که نیروهای سیاسی به بن بست می رسند و بیم هرج و مرج و آشوب می رود تنها راه دخالت ارتش برای دادن نوعی تایم اوت به شرایط کشور است تا خشونت ها بخوابد و بعد مشکل حل و فصل شد. این بیم وجود دارد که ارتش از موقعیت بدست آمده سوئ استفاده کند و دوباره یک نفر مثل قذافی برای طولانی مدت خود را تحمیل کند ولی اگر مردم و روشنفکران در صحنه باشند چنین اتفاقی نخواهد افتاد . بعید است مصر به دوران مبارک و یا یک دیکتاتور نظامی دیگر برگردد . بویژه آنکه در اطلاعیه ارتش نقشه راه ترسیم شده است و دیگر گروه های فعال هم با ارتش همراه هستند . کودتا مخصوص زمانی است که کودتا گر بدون هیچ نیازی به پاسخ گویی قدرت را می دزد ولی در این مورد ارتش پاسخگوست..
پشتیبان اخوان المسلمین عوام الناس مذهبی طبقه سوم هستند و در طبقات متوسط جامعه پایگاه برجسته ای ندارند. حال این می تواند به یک جنگ طبقاتی منجر شود . در بدبینانه حالت اخوان هم نیروهای سنتی خود را گرد می آورد و طبقه متوسط و شهری زیر بار نخواهند رفت و نتیجه خدا عالم است ولی خود این امر اثبات کننده این امر خواهد بود که اخوان از پایگاه اجتماعی خود در نزد مردم کوچه و بازار قصد تحمیل خواسته های خود بر دیگر طبقات اجتماع را داشته است. از سوی دیگر برای اخوان المسلمین هنوز دیر نشده است. اگر آنها مدعی هستند که رای مردم را در پشتیبانی خود دارند , آنها می توانند در انتخابات بعدی این گفته خود را به اثبات برسانند. آن کس که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟
در سیاست با مولفه های قدرت مواجه هستیم یعنی هیچ کس و گروهی از قبضه کردن قدرت بدش نمی آید . تنها فرق جوامع پیشرفته در این است که تا گروهی حتی ارتش خواست سوئ استفاده کند مولفه های دیگر قدرت آن را سر جایش خواهد نشاند. مصر هم عملا در این راه است اگر ارتش بخواهد سوئ استفاده کند از مو قعیت موجود . گروه های سیاسی و مردم آنها را سر جایشان خواهند نشاند. نکته کلیدی ابراز نقشه راه توسط ارتش است که بنوعی ترس خفی ارتش از واکنش های مردم را بیان می کند.
مصر پیش قراول بهارهای عربی است و این اتفاق می تواند بر دیگر کشور ها هم تاثیر مثبت بگذارد تا از تجربه اخوان المسلمین درس بگیرند.مرسی 17 میلیون رای خود را بر اثر جو بوجود آمده بعد از سقوط مبارک بدست آورد درست مانند رفراندوم 14 فروردین جمهوری اسلامی که اکثریت مردم تصور دیگری از آینده خود داشتند. مرسی اگر به آرای خود مطمئن بود باید تا دیر نشده بود یک رفراندم دیگر ترتیب می داد ولی گویا او از نتیجه رفراندم مجدد با خبر بود همانگونه که خامنه ای زیر بار یک رفراندوم دیگر نمی رود.
تا جایی که ما می دونیم تونس پیش-قراول انقلاب های عربی و بهار عربی بوده. “بهارهای عربی” یعنی چی اون وقت؟