پیامدهای یک انتخابات
صعود و سقوط مکتب مصباح
1 Jul 2013
■ محمدرضا سرداری
انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری پایانی بر مکتب مصباح بود. مکتبی که سوم تیر 1384 بر مقدرات کشور حاکم شد و تشکیلاتش همچون حزبی پادگانی بر کلیه امورات اجرایی، تقیننی و قضایی نظام جمهوری اسلامی حاکم شدند، در پادگانها باز شد و نیروهای مسلح جای سیاستمداران و مدیران اجرایی نشستند.
محمد تقی مصباح یزدی به عنوان تئوریسین مکتب بنیادگرایی شیعی یکی از پشتوانه های دولتی بود که از هشت سال گذشته بر سرکار بوده است و بسیاری از نزدیکان وی سمتهای مهمی در این دولت به دست آورند. بساط افراطی گری مذهبی در این دولت نضج گرفت و اندیشه مکتب مصباح در کلیه امور چون سیاست، امنیت، اقتصاد، فرهنگ و هنر، آموزش و پرورش و آموزش عالی نفوذ یافت.
مصباح یزدی از روحانیون نزدیک به انجمن حجتیه در دوره پیش از انقلاب بود. بسیاری از روحانیون انقلابی وی را مخالف نهضت سیاسی آیت الله خمینی می دانستند. از سوی دیگر هیچ گونه سابقه مبارزاتی در کارنامه پیش از انقلاب وی یافت نمی شود. وی به نقل از برخی از موسسان مدرسه حقانی و از مدرسین این مدرسه بوده است.
اندیشه های مصباح یزدی چندان ناشناخته نیست. در هشت سال اخیر بسیاری از نظریات وی در باب، دموکراسی، آزادی، دین و و حکومت اسلامی در عمل اجرا شد و پیروان وی تلاش گسترده ای برای پیاده کردن اندیشه های وی کردند. محدودیت جامعه مدنی، انحصار در سیاست ورزی و غیر پاسخگو ساختن حکومت و شخص رهبر مذهبی، ترویج اندیشه های خشونت گرایانه دینی و محدود ساختن و سرکوب کردن اصلاح طلبان و تحول خواهان نتیجه اجرایی شدن بخشی از اندیشه های این مکتب بود.
مصباح همواره از منتقدان جمهوریت بوده است و به رای گذاشتن نظام توسط روحالله خمینی را به معنای اعتقاد او به جمهوریت و حاکمیت رای مردم نمیداند. او پیشتر در سخنانی گفته بود: «مردم، ناصر (کمک کننده) ولی فقیه هستند، نه ناصب (منصوب کننده) و مشرع (مشروعیت دهنده) او» از دیدگاه وی؛ فقها در دوران غیبت، نایب عام حجت بن الحسن (مهدی موعود به اعتقاد اهل تشیع) و حاکم هستند و نتیجتاً انتخاب حاکم توسط مردم فاقد اعتبار است. بنا به ادعای وی ضدیّت با ولایت فقیه به معنی شرک به خداست.
مصباح یزدی با این نظریه در پی بازتولید یک ایدئولوژی بنیادگرایانه و توسعه طلبانه شیعی بر پایه اندیشه مهدویت بود. این باور حتی وجود دارد که وی یکی از مشوقان و توجیه کنندگان دستیابی ایران به سلاح هسته ای بوده است. اما شکاف میان وی و محمود احمدی نژاد مانع بزرگی بر سر تحقق کامل اندیشه های مصباح در همه حوزه ها شد. شاید وی نمی توانست رقابت با یک مکلا چون رحیم مشائی مدعی ارتباط با امام دوازدهم را تحمل کند. فردی که رییس جمهور محبوبش را از وی جدا کرده بود و حتی مدعی شد که وی را جادو کرده اند. اما هیچگاه دلایل این جدایی ریشه یابی و تحلیل نشده است.
در اندیشه های مکتب مصباح، خشونت ورزی جایگاه ویژه ای داشت. وی با منطق دینی خود خشونت را توجیه و ترویج می کرد. مصباح در سخنرانیهای خود بارها صراحتاً از اجرای حکم اعدام برای افرادی که مرتد شدهاند دفاع نموده است، چنانکه یکبار خواستار حکم اعدام برای هاشم آغاجری به اتهام اهانت به امامان شیعه و مراجع تقلید شیعه و همچنین اهانت به پیامبر اسلام شد. در واقعه قتلهای محفلی کرمان که تعدادی از اعضای بسیج یکی از مساجد کرمان به اتهام آن دستگیر شدند، این افراد در بازجوییها و در دادگاه اعلام کردند که پس از شنیدن سخنرانی محمد تقی مصباح یزدی، در یکی از مساجد کرمان به این نتیجه رسیدهاند که از نظر شرعی وظیفه دارند افراد مهدورالدم را بکشند. مصباح یزدی طی نامهای به دادگاه، صدور فتوی مشخصا برای قتل ۵ نفر در کرمان را رد کرد اما ایراد سخنرانی عمومی پیرامون امر به معروف و لزوم اقدام شخصی بسیجیان در اجرای امر به معروف را تایید نمود. مصباح همچنین از متهمین صدور فتاوای قتل روشنفکران و حتی سید احمد خمینی فرزند بنیانگذار جمهوری اسلامی بوده است.
مصباح یزدی با تاسیس موسسه “امام خمینی” در واقع مرکزی برای تربیت مدیران نظام ولایی بر پایه اندیشه های خود در اختیار داشت و اکنون بسیاری از آنان دارای مشاغل کلیدی در دولت، دستگاه قضایی، صدا و سیما، شورای نگهبان و و نهایتا دستگاه های تحت تسلط رهبر هستند. افرادی چون مرتضی آقاتهرانی، سیداحمد رهنمایی، قاسم روانبخش، محمدناصر سقایبیریا، علیرضا پناهیان، محمد فنایی نعمتسرا، محمود نمازی، حسین جلالی، محمدحسین برجیان، علی و مجتبی مصباح یزدی، محمود دهقانی، عبدالمجید اشكوری، اباالحسن حقانی، علی معصومینیا، سیدمحمود نبویان، حمید كثیری، عبدالجواد ابراهیمی، محمدمهدی نادری، احمد و علی ابوترابی، حمید رسایی، احمد رهدار، اكبر میرسپاه در کنار پرویز داوودی (معاون اول سابق رئیسجمهور)، منوچهر محمدی (معاون وزیر امور خارجه)، عباسعلی كدخدایی (سخنگوی شورای نگهبان)، سیدمحمد غروی (سخنگوی سابق و عضو شورای مركزی جامعه مدرسین)، غلامحسین الهام (سخنگوی دولت و عضو شورای نگهبان) و افرادی نظیر ابراهیم فیاض و موسی نجفی که جملگی هیات علمی و پژوهشگران موسسه مصباح هستند.
در انتخابات دوره اخیر ریاست جمهوری، سعید جلیلی نامزد مورد حمایت مصباح یزدی بود. رفتار و اندیشه های جلیلی آینه تمام نمای اندیشه های مصباح بود. همانطور که احمدی نژاد در هشت گذشته چنین وانمود می کرد. مصباح 25 خرداد 1384 اعلام کرد همه هوادارانش روز قبل از انتخابات را روزه خواهد گرفت و روز جمعه به احمدی نژاد رای خواهند داد. نامزد مورد حمایت مصباح نهایتا با یاری شاگردانش در سپاه و شورای نگهبان به دور دوم راه یافت و احمدی نژاد بر فراز جو حاکم بر کشور در دور دوم به پیروزی رسید. در واقع در همان دوره هم این جریان پتانسیل بالایی برای جذب آرای مردم نداشت اما کار تشکیلاتی و بهره گیری از ضعف رقبا و بهره گیری از امکانات غیر قانونی و غیر عرفی و از همه مهمتر توجیه تقلب به این معنا که رای مردم فاقد ارزش الهی است و تلاش برای روی کار آوردن دولت الهی هر اقدامی را توجیه می کند، از عمده دلایل صعود مکتب مصباح به قله حاکمیت بود. اما این روشها در دوره اخیر جواب نداد و حمایت مصباح نه تنها نتوانست آرای اصولگرایان را به سمت سعید جلیلی جذب کند بلکه حتی شاگردانش نیز که همچنان به مهندسی انتخابات مشغول بودند، نتوانستند تدبیری برای شکست خود بیاندیشند.
آنچه در انتخابات اخیر بیش از هر چیز حتی پیروزی یک نامزد مورد حمایت اصلاح طلبان اهمیت دارد، سقوط مکتبی است که تلاش می کرد تا ایران را به سمت نظام بنیادگرای مذهبی خود کامه سوق دهد. نظامی که در راس آن یک رهبر مذهبی است و انتخابات، تفکیک قوا، جامعه مدنی و اساسا قانون اساسی در آن فاقد موضوعیت است. این اندیشه 24 خرداد شکست خورد اما خطر بازتولید آن همچنان باقی است.

کلیدواژه ها: انتخابات, انجمن حجتیه, محمدرضا سرداری, مصباح یزدی, ولایت فقیه |
