هشت کوتوله بدون سفید برفی
11 Jun 2013
■ امیر طاهری
در تهران به آنها هشت کوتوله میگویند. ممکن است که این نامگذاری، اجحافآمیز باشد. علیرغم این که این هشت تن برای بسیاری از ایرانیها ناشناخته هستند، به عنوان شخصیتهای بارز حلقه تنگ نخبگان مسلط بر سیاست ایران، وارد رقابت انتخاباتی شدهاند. اینها چه کسانی هستند؟ آیا نام کسی که ماه آینده در خیابان پاستور تهران مستقر میشود، اختلافبرانگیز خواهد شد؟
هشت نامزد فعلی، نکات مشترکی دارند. همه آنها مرد هستند، در حالیکه زنان اکثریت جمعیت ایران را تشکیل دادهاند. متوسط سن این هشت نفر ۲۵ سال است که از میانگین سنی ایرانیان بیشتر است. هر هشت نفر کارمند دولت بوده و اکثر آنها تمام عمر در حکومت مشغول فعالیت بودهاند.
همه آنها به جز دو نفر از اعضای سپاه پاسداران در دورههای زمانی مختلف بودند. دو نفر از نامزدها، سرداران بازنشسته سپاه هستند. سه نفر از میان آنها ارتباط خانوادگی با علی خامنهای داشته و چهار نفر دیگر روابطی فامیلی با دیگر روحانیون دارند.
همه نامزدها به جز دو نفر متعلق به طبقه متوسط هستند، امری که باعث شده در زمان شاه بتوانند مدارک عالی تحصیلی از دانشگاههای غرب بگیرند.
هر هشت نفر به جز یکی، دکتر بوده و مدارک دکترای خود را در رشتههای مختلف اخذ کردهاند. حتی تنها روحانی این جمع هشت نفره نیز به «آقای دکتر» مشهور است؛ نه به واژه و لقبی دینی مثل حجتالاسلام یا آیتالله. نظامیهای این جمع نیز لقب دکتر را بیشتر از سردار میپسندند. دلیل این امر میتواند این باشد که بین اکثر ایرانیها، اعتماد به لقبها و عناوین دینی و نظامی کاهش یافته است. سه نامزد به شکلی مبالغهآمیز بر این موضوع تاکید میکنند که مدارک تحصیلی عالی خود را از ایالات متحده یا بریتانیا گرفتهاند.
علیرغم اینکه آنها کارمندان رسمی دولت هستند، ولی هر هشت نفر شغل خاص خود را نیز دارند که از امتلاک هتل و شرکت شروع شده و به اداره روزنامههای الکترونیکی ختم میشود.
برای دو نفر از هشت نامزد انتخابات، حکم جلب بینالمللی به اتهام دست داشتن در قتل سیاستمداران در تبعید ایران که در پاریس یا برلین زندگی میکردند، صادر شده و در صورت انتخاب هر کدام، دشواریهای در سفر به خارج برایشان ایجاد خواهد شد. نیازی نیست که بگوییم هر هشت نفر، پشتوانه ایدئولوژیک مشترکی دارند که عبارت است از معجونی آمیخته با شعارهای چپ رایج در جهان سوم و سوء برداشت از مفهوم «مسیح موعود» یا «مهدی منتظر». پدر این اعتقادات عجیب، روحالله خمینی بود؛ مردی که دایره واژگانی اندک داشت و نمیتوانست منظور خود را به فارسی یا عربی درست برساند، اما قدرت عجیبی در ساده کردن مفاهیم داشت و همین باعث شد تا گفتمان خود را تا اندازهای گسترش دهد که هنوز هم مورد قبول پژوهشگرانی است که پاسخهای ساده به سوالات پیچیده را میپسندند.
با این حال، هر هشت نامزد نماینده سمت و سوهای مختلفی در عرصه ایدئولوژی هستند. سعید جلیلی ـ به عنوان کمسنترین نامزد و کسی که برخلاف نظر من معروف است حمایت آیتالله خامنهای را با خود دارد ـ در عمل مطلق به راه و روش خمینی از دیگران صادقتر است. این پایبندی بیشتر به خاطر فقدان تجربه سیاسی اوست. محمدرضا عارف اما پیچیدهترین شخصیت در بین هشت نامزد است، زیرا اینگونه نشان میدهد که راه خمینی را میتوان به عنوان نسخه اسلامی دموکراسی مسیحی تعریف کرد.
علیاکبر ولایتی پیچیدگیها و گرههای ایدئولوژیک زیادی دارد و در عین حال تلاش میکند خود را به عنوان مورد اعتمادترین شخص برای نجات دادن ایران از بحران سیاست خارجی نشان دهد. با توجه به فقدان کاریزما در ولایتی، وی میتواند نامزد مورد علاقه خامنهای باشد.
هیچکدام از نامزدهای هشتگانه تاکنون برنامه اقتصادی خود را معرفی نکردهاند، هر چند همه آنها معتقدند که اصلاح اقتصاد ویران شده کشور را در اولویت برنامههای خود دارند. این فقر در برنامه اقتصادی میتواند به دو عامل بازگردد: نخست اینکه هیچکس آمارهای اعلام شده توسط دولت محمود احمدینژاد را باور ندارد و دوم اینکه هیچکس نیز جرأت مطرح کردن اصلاحات بدون چراغ سبز خامنهای را ندارد.
هر هشت نامزد تاکید دارند که در سیاست هستهای ایران هیچ تغییری رخ نخواهد داد و این البته یک واقعیت است، زیرا رهبر ایران است که اختیار پرونده هستهای را در دست داشته و حرف اول و آخر را در آن میزند، نه رییسجمهور.
هیچکدام از هشت نامزد، سخنور نیستند و کسلکنندهترین آنها نیز سعید جلیلی است که نمیتوان از سخنانش جز به عنوان لالایی استفاده دیگری کرد. یک آخوند معمولا با توان بالا در سخنوری شناخته میشود، اما حسن روحانی به عنوان تنها آخوند در بین نامزدها، دومین سخنران بد بعد از جلیلی است. دلیل ناتوانی روحانی در سخنوری میتواند تلاشش برای کنار نهادن این گفتمان در زمان سکونتش در انگلیس و اسکاتلند باشد. نتیجه این امر، ایجاد یک بحران هویتی است: آخوندی که سعی دارد مانند تاچر باشد.
محمدباقر قالیباف در اداره جمعها و سازمانهای کوچک، مهارت دارد؛ ولی در مواجهه با جمعیت بیشتر عملا دستش خالی است. محمد غرضی عضو سابق سپاه پاسداران نیز تنها نامزدی است که روح فکاهی را بر سخنرانیها و برنامههای تلویزیونی خود حاکم کرده است. وی تنها نامزدی است که نزدیک به بیست سال از سازمانهای دولتی دور بوده است. غلامعلی حدادعادل، تنها «فیلسوف» جمع است که ناتوانی خود را در ایراد یک سخنرانی منسجم ثابت کرده است.
تنها نکته غافلگیر کننده تاکنون، محسن رضایی به عنوان شخصیت ثابت رقابتهای انتخاباتی است. وی در سه دوره انتخابات پیشین به عنوان نامزد شرکت کرده و هیچ موفقیت قابل ذکری نیز کسب نکرده است.
رضایی در سن بیست و هفت سالگی به رتبه سرلشکری رسیده و سپس در زمان جنگ ایران و عراق به عنوان فرمانده سپاه تعیین شد. نکته غافلگیرکننده در این دوره، برانگیختن موضوع اقلیتهای دینی و اقوام از سوی رضایی است. این احتمال وجود ندارد که رضایی در این دوره نیز موفقیت قابل ذکری کسب کند، زیرا خامنهای همواره در مقابل شخصیتهای با سابقه نظامی با احتیاط رفتار میکند.
تنها اهتمام این دوره از انتخابات، میزان مشارکت مردم در آن و همچنین رفتار آنها در پروسه انتخاب کسی از میان این هشت نفر است که گفته میشود نزدیکترین افراد به «رهبر معظم» هستند، رهبری که ویژگیهای «سفید برفی» را ندارد!
منبع: ایران در جهان

کلیدواژه ها: امیر طاهری, انتخابات, ریاست جمهوری |
