پیرامون «جریان انحرافی»
محمدباقر صدر، حلقه وصل مشایی و خامنهای
29 May 2013
■ رضا حقیقتنژاد
اکبر هاشمی رفسنجانی عقیده دارد این جریان، دنباله رویی بهایی ها هستند که با شعار اسلام جغرافیایی با تکیه بر ناسیونالیسم، در اندیشه حذف روحانیت از فضای سیاسی ایران هستند، تیم حسین شریعتمداری آنها را مامور و وابسته به جریان فراماسونری می داند، موتلفه ای ها می گویند آنها به دنبال پیگیری شعارهای سلطنت طلب هستند، علی مطهری این تیم را تشبیه به گروه های چپ گرای دهه 60 مانند فرقان کرده، مهدی طائب و منصور ارضی اعتقاد دارند که این طیف مامور یهودی ها هستند، رضا گلپور از ارتباط قوی این تیم با سازمان مجاهدین خلق گفته، علی فلاحیان از همسویی دیرینه سرگروه این تیم با انجمن حجتیه ای ها روایت می کند، مصباح یزدی با تایید فراماسونری بودن آنها، هشدار داده که دنبال معرفی یک محمدعلی باب دیگر هستند، داوود احمدی نژاد می گوید ریشه این جریان در کاخ سفید است و ….
سابقه یک نام
جریان انحرافی که برای توصیف نزدیکی مشایی و احمدی نژاد به کار می رود، سابقه ای دو تا چهارساله دارد. نزدیکان احمدی نژاد اعتقاد دارند هاشمی مبدع این واژه بوده تا با بدنام کردن احمدی نژاد، بازی تخریبی و هدفمند خویش علیه خامنه ای را پیش برد، اصولگرایان منتقد دولت اما می گویند این نامگذاری برآمده از سخنرانی اوایل اردیبهشت 90 علی خامنه ای است که گفت “تا زنده هستم، نمی گذارم در حرکت به سوی آرمان ها، انحراف ایجاد شود.”
ریشه های یک طیف
به طور طبیعی برای یافتن ریشه های یک طیف در ساختار سیاسی کنونی، باید پنج بعد سیاسی، اجتماعی، نظامی، اقتصادی و مذهبی را مورد توجه قرار داد. به طور خلاصه، از منظر سیاسی، سران ارشد این طیف، سابقه سیاسی قوی ای ندارند، خود را وابسته به اصولگرایان نمی دانند، با اصلاح طلبان زاویه جدی سیاسی داشته، هیچ حزب سیاسی از آنها حمایت نمی کند و اندک فعالان حامی آنها در نهادهای مطبوعاتی مانند روزنامه ایران، خبرگزاری ایرنا و یا سایت شبکه ایران مستقر هستند. اجازه ساماندهی سیاسی نیافته و برخی فعالان رسانه ای اش مانند جوانفکر بازداشت شده اند. صلاحیت تمامی کاندیداهای این طیف در انتخابات مجلس نهم رد شد، گروهی از اعضای جبهه پایداری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم یا فعالان حزب الله نیز علاقه مندی خویش را برای حمایت از احمدی نژاد بدون مشایی اعلام کرده اند. قوه قضائیه نیز با توجه به خصومت نهادینه شده صادق لاریجانی با این طیف، در برابر کوچک ترین تلاش های نزدیکان مشایی واکنش نشان داده و علاقه مندی خود به برخورد قوی با این طیف را به خوبی نشان داده است. از منظر اجتماعی، تمام امیدواری این طیف به تداوم حمایت اقشار ساکن روستاها و شهرهای کوچک از احمدی نژاد است. ارتباط این طیف با رئیس دولت، سیاسی نیست. آنها خاطرات خوشایندی از بهبود وضعیت زندگی شان و دریافت یارانه ها از دولت دارند و از مکتب ایران و جریان انحرافی چیز خاصی نمی دانند. سقف امیدواری حامیان مشایی بر این فرض استوار است که با توجه به پیوند دوقلویی احمدی نژاد و مشایی، این محبوبیت و سبد رای قابل انتقال است. از منظر نظامی، طیف مشایی رابطه ای بسیار تیره با سپاه به عنوان قدرت مسلط اقتصادی – سیاسی دارد. رسانه های نزدیک به مشایی، جزو منتقدان اصلی رویکرد سیاسی سپاه هستند، وضعیتی که در طیف مقابل هم حاکم است و اندکی نرمش از سوی رسول سنایی راد، رئیس سابق اداره سیاسی سپاه درباره طیف مشایی، سبب برکناری او شد. رسانه های نزدیک سپاه به مشایی به عنوان یک نفوذی بیگانه در سیستم نگاه می کنند و بارها برکناری او را خواستار شده اند. در ماجرای برخورد قضایی با طیف مشایی، عزیز جعفری، فرمانده سپاه به صراحت اعلام کرد که قوه قضائیه، سپاه را مامور پیگیری پرونده های این طیف کرده است. از نظر اقتصادی تیم مشایی کوشیده که با بهره گیری از منابع بانکی، حوزه نفت و خودرو، تامین اجتماعی و گردشگری و به ویژه تسلط کامل بر مناطق آزاد ایران، شبکه قدرتمند مالی تشکیل دهد و تا حدودی در این زمینه موفق بوده است. هر چند در این مسیر با برخوردهای امنیتی و قضایی، قربانیانی متعددی داده است. این رویکرد البته از نظر اجتماعی و سیاسی برای آنها کم هزینه نبوده و اصولگرایان این طیف را از منظر مالی، فسادترین حلقه پس از انقلاب 57 معرفی کرده اند.
تلاش های ناکام مذهبی
اما عمده مخالفت های چهار سال گذشته با رحیم مشایی، نه سیاسی و اجتماعی و یا فرهنگی و اقتصادی که مذهبی بوده است. از نظر اصولگرایان، سران این طیف سابقه تحصیلات مذهبی یا فعالیت در نهادهای مذهبی ندارند. حتی نزد چهره های روحانی هم تحصیل نکرده اند و حرف هایشان ارزش و اعتبار علمی ندارد. تلاش های طیف مشایی در راه ارتباط با حوزه از ارتباط با مصباح یزدی شروع شد. سقای بی ریا، شاگرد مصباح یزدی، مشاور احمدی نژاد شد در امور روحانیت و مرتضی آقاتهرانی، دیگر شاگرد مصباح که مثل آقاتهرانی فرنگ رفته بود، شد استاد اخلاق دولت. سقای بی ریا، بودجه حوزه را زیاد کرد، به دیدار مراجع رفت و منشور همکاری روحانیت و دولت نوشت ولی از روزگاری که احمدی نژاد از حضور زنان در ورزشگاه آزادی دفاع کرد، این رابطه رو به تیرگی رفت و با کارهای بعدی احمدی نژاد، درب خانه مراجع کاملا به روی احمدی نژاد بسته شد، رابطه حوزه با دولت قطع شد و تندترین مواضع سیاسی و مذهبی علیه دولت از قم به گوش رسید و شاگردان مصباح هم از دولت جدا شدند. حامیان مشایی در گام دیگر تلاش کردند نهادسازی موازی کنند ولی تلاش این گروه برای تشکیل جامعه وعاظ تهران با برخورد قضایی مواجه و به شکست انجامید و به بازداشت امیری فر منجر شد. از نظر محتوایی اما مهم ترین محور نگرش مذهبی شان، ترویج مهدویت گرایی بوده که به سبب شائبه نفی جایگاه ولایت فقیه، اقبالی نیافته و اصولگرایان آن را نمایشی و مضحک می دانند. نمادسازی های این طیف حول محور مهدویت و بازگشت امام دوازدهم و قلمدادکردن دولت احمدی نژاد به عنوان بسترساز این ظهور که با نشانه هایی چون سی دی به سوی ظهور بروز یافت هم با واکنشی مشابه از سوی اصولگرایان مواجه شد. وجه دوم ماجرا اما با تغییر محورهای مدنظر این طیف که نوعی انسان محوری عرفان زده را تداعی می کند، رقم می خورد. احمدی نژاد و مشایی اگرچه سال 84 در سازمان ملل هنگام خواندن دعای فرج و آوردن نام امام دوازدهم شیعیان، هاله نور دور سر خود می دیدند ولی سال 90 به این نتیجه رسیدند که به سبک مسجد محل، نمی شود با جهانیان سخن گفت و باید تعابیری چون انسان کامل، عشق و بهار جایگزین واژه های مذهبی شود. از این منظر آنها اعتقاد دارند می توان به جهانیان نشان داد که برترین نوع تعالیم آسمانی نزد ایرانیان است و ایرانی ها مکتبی دارند برگرفته از آموزه های اسلامی که با فطرت همه انسان ها سازگار است. طرح مکتب ایران و تاکید بر پایان مکتب اسلام نیز مانند سایر تلاش های این طیف با واکنشی منفی شدید از سوی اصولگرایان مواجه شد، هر چند علی خامنه ای علیرغم وجود سوابقی چون ممانعت از انتصاب مشایی به عنوان معاون اول دولت دهم، آبان 89 ضمن مخالفت با طرح مکتب ایران، به اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: “برداشتم این نیست که منظور آنها مقابل قرار دادن ایرانیت در برابر اسلامیت باشد”، و بدین ترتیب راه برخورد حداکثری با این طیف را بست.
یک حلقه سیاسی – فکری
با وجود همه فشارهای سیاسی و مذهبی، این طیف در طور چند سال گذشته از حمایت سیاسی محمود هاشمی شاهرودی، رئیس هیات حل اختلاف قوای سه گانه و عضو شورای نگهبان برخوردار هستند. رابطه نزدیک نزدیکان هاشمی شاهرودی (مرتضوی، ملک زاده، شهاب الدین صدر، رحیمی) و نزدیکان مشایی و احمدی نژاد این فرضیه را ایجاد کرده که آنها شبکه پایین دستی در حال گسترشی هستند که زمینه را برای تقویت احتمال انتخاب شاهرودی به عنوان رهبر آینده ایران فراهم می کنند. حتی اگر در این زمینه موفق نباشند، رضایت شان از رخ دادن چنین مسئله ای کاملا مشهود است. علاوه بر حضور قوی نزدیکان شاهرودی در دولت، استقبال احمدی نژاد از انتصاب شاهرودی به عنوان رئیس شورای حل اختلاف قوای سه گانه و سکوت خاص شاهرودی در برابر حاشیه سازی های این طیف، به خوبی بیانگر نوعی همدلی متقابل است. این همدلی اما در وجه معرفتی اهمیتی بیشتر دارد. مشایی خود علاقه مند به نظریات و آرای محمد باقر صدر نشان داده و او ستاره درخشان عالم معرفت اسلامی توصیف کرده است. صدر از نظر فقهی از پیروان آیت الله خوئی محسوب می شد و مخالف نظرات آیت الله خمینی، در مقطعی از زندگی وی اما چرخش کرد و به حامیان خمینی پیوست. در وجه اندیشه محور، ادبیات انسان شناسانه در آرای صدر جایگاه ویژه ای دارد و نمودهای بارز آن را می توان در سخنان مشایی مشاهده کرد. لزوم تغییر در توده های ملت، تاکید ویژه ورزیدن بر عدالت، برجسته سازی قدرت انتخاب انسان ها، رابطه دین و انسان و … از جمله مولفه های اصولی اندیشه صدر است که در اظهارات مشایی و احمدی نژاد نیز می توان رگه های مشهودی از آن را یافت. در وجهی مهم تر، هاشمی شاهرودی که مهم ترین شاگرد صدر محسوب می شود و دهه 60 نماینده وی در ایران به شمار می رفت، رابطه سیاسی محکمی با علی خامنه ای دارد و از نظر فقهی، همراه دیرینه وی محسوب می شود، این نزدیکی و همراهی به گونه ای بود که در دورانی شایعه شد رساله علمیه خامنه ای را شاهرودی نوشته است. خامنه ای نیز ارادتی ویژه به صدر دارد و او را مانند مشایی، ستاره ای درخشان عالم اسلام توصیف کرده است. دیگر شاگرد صدر، یعنی محمدعلی تسخیری نیز از سال 69 تا 91 با حکم علی خامنه ای به عنوان مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، فعالیت های فقهی – فرهنگی مدنظر رهبر ایران در خارج از کشور را هدایت می کرد و اینک به عنوان مشاور عالی رهبر ایران در امور جهان اسلام در حال فعالیت است. محسن اراکی که جانشین تسخیری شده نیز از ارداتمندان صدر محسوب می شود. در طول یک سال گذشته، پس از گسترش نفوذ سیاسی و اجرایی شاهرودی، تلاش های تازه ای برای گسترش قدرت مذهبی او نیز صورت گرفت. تشکیل نهادی نوظهور در قم با عنوان “اساتيد سطوح عالي و خارج حوزه علمیه قم” که علیرغم مخالف صریح مراجعی چون مکارم شیرازی، وحید خراسانی و صافی گلپایگانی، با حضور هاشمی شاهرودی کار خویش را آغاز کرد، یک نمونه بارز از سرکشی ها و هوس های رئیس سابق قوه قضائیه ایران است. شاهرودی در سخنرانی افتتاحیه این تشکل نیز به تمجید از افکار و اندیشه های محمدباقر صدر پرداخت. برخی رسانه های اصولگرای نزدیک به حوزه، طلاب حاضر در این تشکل را از حامیان جریان انحرافی دانستند. البته تلاش برای ترویج اندیشه های صدر در حوزه علمیه قم البته از دیرباز مخالفان ویژه ای داشته ولی گویا پس از سه دهه شاگردان صدر با حمایت مالی دولت و حمایت پشت پرده رهبری می کوشند گام های تازه ای برای احیای آن بردارند. این احیا به طور طبیعی می تواند بخشی از یک پازل گسترده قدرت طلبی سیاسی نیز تلقی شود، پازلی که چهره هایی چون مشایی می کوشند با یافتن حلقه های وصلی چون محمدباقر صدر، خویش را بیشتر و هدفمندتر به سران آن نزدیک کنند. با این وجود، اینکه چنین نزدیکی هایی با توجه به حاشیه های انبوه مشایی در عالم سیاست، فرهنگ و اقتصاد بتواند به قدرت یابی سیاسی او نیز منجر شود، سخت محل تامل و تردید است ولی دست کم می تواند از برخوردهای شدید با او جلوگیری کند.

کلیدواژه ها: انتخابات 92, جریان انحرافی, خامنهای, رضا حقیقتنژاد, مشایی |

به عنوان مطلب طنز خوب بود