Home

Titleنقات قوتی که گاهی ضعف محسوب می‌شوند ـ بخش اول

هاشمی، زنان و خاندان

11 May 2013

■ محمود فرجامی
Font Size + | - Reset

سرانجام در آخرین دقایق مهلت ثبت‌نام برای نامزدی انتخابات ریاست‌جمهوری، هاشمی رفسنجانی با حضور در ساختمان وزارت کشور رسما ثبت نام کرد. در هیچ‌کدام از انتخابات گذشته، هیچگاه صرف نام‌نویسی کردن‌ِ یک شخص تا این حد تاثیرگذار و هیجان‌برانگیز نبوده است: برای عده‌ای شادی‌آور و انرژی بخش و برای عده‌ای عصبانی‌کننده و سردرگم‌کننده.

13920221191035980_PhotoL

خوشمزه آنکه نامزد دقیقه‌ی نودی، در حالی در سنین کهن‌سالی پا به این عرصه می‌گذارد که چند ناکامی بزرگ را در پرونده‌ی سال‌های اخیرش دارد. از حملات بخش بزرگی از اصلاح‌طلبان به او در انتخابات مجلس ششم در سال 78 که به ناکامی‌اش در راهیابی به مجلس ختم شد، تا شکستش در مقابل احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 که به نوعی میوه‌چینی از تلاش‌های شش سال پیش نوابغ بی کینه و غرضی از خط امامی‌های سابق و تئوریسین‌های لاحق بود.

در اینکه هر سیاستمداری تعدادی منقد، منتقد، مخالف و دشمن دارد و حق طبیعی و قانونی آنهاست که به نقد، انتقاد مخالف و دشمنی خود بپردازند، شکی نیست؛ همچنان که در وجود بعضی اشکالات در دوران ریاست جمهوری هاشمی و عملکرد وی در سایر مناصبش شکی نیست. با این حال دامنه اشکالات و اتهام‌ها علیه هاشمی چنان بوده و هست که تقریبا تمام وجوه او را دربرمی‌گیرد: در راس همه‌ی آنها مسائل مربوط به زندگی خصوصی و خانواده‌اش که فصل مشترک تندروترین منتقدان و مخالفان داخل و خارج نظام است.

هاشمی و منسوبان به او خود باید پاسخگوی اتهامات و انتقادات علیه آنها، باشند؛ اما قبل از آن بد نیست که اصولا مساله‌ای جزو ایرادات و اتهامات باشد تا مشمول پاسخگویی شود. حال آنکه بعضی از این موارد که بعضا تا حد بدیهیات تلقین شده‌اند، بیشتر جزو نقاط قوت هاشمی و اطرافیان او هستند تا ضعف. این سلسله یادداشت‌ها، نگاهی دارد به این نقاط قوت و ابایی نیست از اینکه در حمایت از هاشمی و تشویق به انتخاب او برای ریاست‌جمهوری تلقی شوند.

×××××

تیم احمدی‌نژاد و مراکز قدرت نزدیک به رهبری (نظیر سپاه و وزارت اطلاعات) حملات خود علیه هاشمی را بر هیچ چیزی به اندازه خانواده‌ی او متمرکز نکرده‌اند. فرزندان او در حالی به اختلاس و دزدی و چپاول بیت‌المال متهمند که در طول تمام این سال‌ها حتی یک مدرک علیه آنها به اثبات نرسیده است. به ویژه در طول هشت سال خیمه زدن تیم رسواساز و افشاگر احمدی‌نژاد بر قوه قضائیه و در حالی که از سال 88 (و حمایت هاشمی از معترضان) سایر نهادهای امنیتی و قضایی‌ها هم در تحت فشار گذاشتن هاشمی و خانواده‌اش به آنها پیوستند، هیچ مدرکی از فساد مالی و غیر مالی آنها رو نشده است. مضحک است که گمان شود ترس یا ملاحظه‌ای از هاشمی برای رو کردن پرونده حتی علیه خود او داشته باشد، چه رسد به خانواده‌اش. در همین ردیف است مسائل برون‌مرزی مثل جنجال علیه پذیرش مهدی هاشمی در دانشگاه آکسفورد که پس از بررسی‌های دقیق این دانشگاه بسیار معتبر ـ که محال است اعتبار چند صدساله خود را قربانی مثل مهدی هاشمی کند ـ رسما با شکست مواجه شد.

افزون بر آن در میان مسئولان یا سیاستمداران درجه یک کشور، هیچ خانواده‌ای به اندازه هاشمی برای جنبش سبز و ارزش‌های سکولار هزینه نداده است و این در حالیست که تمام مسئولان نظام یا علیه جنبش سبز موضع گرفته‌اند و یا درباره آن سکوت کرده‌اند.

گفتگوی بی‌پروای مهدی هاشمی با یکی از “روزنامه‌نگاران” که البته علی‌رغم دوستانه بودن و قول قرار که “بین خودمان می‌ماند” ضبط و منتشر شد، همچنان شنیدنی‌ست. حال که بلوای رسوایی اخلاقی ماجرا فروکش کرده، می‌توان دوباره آن را گوش داد و قضاوت کرد که در آن جز سخن از محدود کردن قدرت رهبری و حمایت از خواسته‌های جنبش سبز چیزی هست یا خیر.

نقش زنان خاندان هاشمی تامل برانگیزتر است. در میان مسئولان درجه اول جمهوری اسلامی، فقط و فقط همسر و دختران هاشمی بودند که در میان مردم به خیابان آمدند و اعتراض کردند. همسر هاشمی، عفت مرعشی حتی در روز انتخابات هم در گفتگو با خبرنگاری از مردم خواسته بود اگر تقلب شد به خیابان‌ها بریزند و حضورش در اعتراضات خیابانی روزهای بعد، یکی از پایگاه‌های اصلی حمله به هاشمی از سوی نهادهای امنیتی و طرفداران خامنه‌ای و احمدی‌نژاد بود. فائزه هاشمی از مادر هم تندتر بود و اینها در حالیست که باید در نظر داشت حضور چهره‌های “مشهور” و “منتسب” در اعتراضات خیابانی، هزینه و خطری چندین برابر افراد معمولی متوجه آنها و خانواده‌هایشان می‌کند. فیلم‌هایی از حمله‌های خیابانی بسیجیان و اوباش به فائزه هاشمی که بر روی اینترنت و اکثرا توسط خود آنها منتشر شده است (+ و +) نشان دهنده‌ی بخشی از فشار روانی است که هر زنی را می‌تواند از پا درآورد و طبیعی‌ست که فقط بخش کوچکی از آنها ضبط یا منتشر شده است.

انصاف آن بوده و هست که توطئه‌اندیشانی که فعالیت‌های اعتراضی خاندان هاشمی را محصول حاشیه‌ی امن یا صحنه‌سازی می‌دانستند، اگر با دیدن فیلم وقیح حمله‌ی اوباش شهر ری به او به خود نیامدند، با حکم زندان فائزه هاشمی برای اعتراض به آن حمله تلنگری بخورند. (سعید قاسمی، یکی از سرداران سپاه حتی پس از صدور حکم گفته بود حکم در مورد فائزه اجرا نخواهد شد و شرط بسته بود اگر فائزه به زندان رفت ریش خود را بتراشد. فائزه به زندان رفت و ریش، انبوه یا اندک یا اندازه همچنان بر جنبین قاسمی‌ست)

از دو حال خارج نیست: هاشمی به همسر و دخترانش در مورد اعتراض‌های مکررشان به تقلب در انتخابات 88 و همراهی‌شان با مردم یا تذکر داده بوده است و یا نه. اگر نداده باشد، خود او موافق و همراه و همدل آنها بوده است حتی به بهای پرداخت هزینه‌ای سنگین از این بابت که تا امروز ادامه دارد. اگر غیر این باشد نشان از احترام او به حقوق زنان خانواده‌ی خود دارد، یعنی او قیمومیتی از بابت پدر یا شوهر بودن برای خود قائل نیست و دست کم برای زنان خانواده خود این احترام و حق را قائل است که بر خلاف نظر و مصالح او فعالیت کنند و هزینه بدهند. فراموش نکنیم که از خانواده‌ی یک روحانی شیعه که در آستانه ی ورود به هشتاد سالگی است، در کشوری به نام ایران سخن می‌گویم که هنوز بسیاری از مردانش تاب فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی مخالف سلیقه و صلاح خود را از سوی اعضای خانواده‌ی خود و به ویژه زنان ندارند.

فائزه‌ی هاشمی نه فقط به زندان رفت بلکه آن مجازات ناعادلانه را نه به مرثیه‌سرایی و ناله و نفرین (امری رایج) که فرصتی برای اعتراض بیشتر و ـ به گواهی بسیاری از زنان زندانی هم‌بند ـ اصلاح وضعیت زندان و زندانیان کرد. جسارت بی‌نظیر او در دادن گزارشی انسانی و حتی تمجیدبرانگیز از وضعیت زنان زندانی بهایی چنان بود که آتشبار سنگین هواداران رهبری و اعتراض و شکایت بعضی از هواداران پدرش را نیز برانگیخت. همچنان فراموش نشود از کشوری سخن می‌گوییم که حتی پذیرفتن وکالت زندانیان بهایی نیز هزینه‌ی بسیار دارد.

خاندان هاشمی و به خصوص زنان خانواده‌اش اگر نقطه قوت او نباشند بی‌شک نقطه ضعف هم محسوب نمی‌شوند – دست کم برای آنها که برای حقوق انسان و حق انتخاب و آزادی زنان اهمیت قائلند. همچنین است مواردی چون دارایی‌های شخصی هاشمی و کاریزما نداشتن شخص او؛ چنان که در یادداشت‌های بعدی به آنها پرداخته خواهد شد.

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , , , , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب

  1. اریا says:

    فوق العاده بود
    هرچند با بعضی لز سیاستهای هاشمب موافق نیستم ولی مطمئنا و به گفته خاتمی تنها راه بورن رفت از وضع موجود شخص ایشان است
    و نه تحریم بی برنامه ی 34 ساله………..
    یکم بیشتر بیندیشیم

  2. سامان says:

    هاشمی روشن‌فکرترین آدمی هست که من به تمام عمرم شناختم، روشن‌فکر به معنی واقعی کلمه یعنی کسی که به دور از پیش‌داوری و پیش‌فرض‌ها (اعم از سنت، عرف، گروه‌بندی،‌ایسم‌ها، مد روز و…) قابلیت اینو داره که راجع به هر موضوعی، ارزیابی مستقل داشته باشه. یه مثال کوچیک و روزمره می‌زنم: اگر صفحات اول کتاب خاطراتش رو دیده باشید عکس زن جوان و بچه‌ی نوزادش تمام‌صفحه چاپ شده. حالا در نظر داشته باشید که حتی همین الان هم روحانی‌ها و آدمای مذهبی، حتی اسم زن‌شون رو جلو نامحرم نمی‌برن، اما هاشمی ـ که متولد یا تحصیلکرده فرنگ نبوده بلکه تا 14 سالگیش رو در روستا و بقیه‌شو در قم سپری کرده بوده تا اون موقع ـ بیش از 50 سال پیش و در قم، زن‌شو برداشته برده عکاسی همراه نوزادش عکس بگیره و بعدها هم اون عکس رو اول کتاب خاطراتش بزرگ چاپ کرده.

  3. نادر says:

    هاشمی به دلیلی بین مردم منفور است و بدلیل دیگری در نزد حاکمیت. حاکمیت با حاکم کردن ارزشهایی که با بطن جامعه متفاوت است نمی تواند هاشمی را به آن دلایل محکوم کند بنابراین با دلایلی مورد حمله قرار میدهد که موجب رنجش بیشتر مردم از خود میشود. به عنوان مثال مردم از طولانی شدن جنگ هاشمی را مقصر میدانند و حاکمیت او را به خاطر خاتمه جنگ!!! ولی در نگاه توده ای به مردم نفس حمله به اوست که کارکرد دارد به خصوص که در هیاهوی ایجاد شده در خاطر کسی نمیماند که هاشمی به چه دلیل مورد غصب است فقط با معیار دشمن دشمن من دوست من است، حمله کنندگان به هاشمی محبوب می شوند. البته عملکرد هاشمی اکنون به خاطره ها پیوسته زیرا مدت زیادی از قدرت دور بوده.

  4. محمد says:

    بهترین انتخاب برای برون رفت از این فلاکت هاشمی می باشد امیدوارم مردم فهیم ایران این موضوع را جدی بگیرند.

  5. حبیب تبریزیان says:

    بسیار عالی با اجازه کپی میکنم

  6. خسرو قدیری says:

    با وجودیکه کلاً از آخوندجماعت بیزارم، کاملاً با همه آنچه نوشته‌اید موافقم.

  7. محسن says:

    جناب فرجامی مطالب شما را کاملا تایید مینمایم من میخواهم از موضعی دیگر از هاشمی حمایت نمایم که در این نوشته مغفول مانده است شاید در نوشته های دیگر قصد دارید به آن به پردازید.
    وقتی شکسته شدن کمر مردم بر اثر گرانی و تورم را نمی بینند، وقتی سقوط ارزش پول ملی و دود شدن جاصل یک عمر پس انداز یک ملت را نمی بینند،وقتی سرکوب شدید و ناتوانی یک ملت به اعتراض به وضع اسفبار خود را نمی بینند،وقتی به فضای مجازی که یک زمان امید مردم برای ایجاد حرکت بود نگاه میکنیم یک مشت رجاله به اسم سلطنت طلب بصورت سازماندهی شده صبح تاشب مشغول لجنمالی اپوزیسیون و خدمت به خامنه ای و نا امید کردن مردم و پاشیدن بذر یاس و ناامیدی هستند آنهم با پایگاه رای 700 نفر!! وقتی در فضای مجازی حتی یکنفر را نمی بینیم علنا حامی خامنه ای باشد پس مزدوران شیخ حیدر در چه لباسی مشغول انجام وظیفه هستند؟! این را باید از عباس فخرآور و صد و خورده ای رای او در شورای سلطنتی پرسید!!و وقتی اپوزیسیون مستقل و برانداز را میبینی که جز تحریم بی خاصیت هیچ برنامه دیگری ندارندو همه براندازان منتظرند تا اصلاح طلبان حرکتی انجام دهند تا آنها هم خوراکی پیدا کنند برای حمله به اصلاح طلبان، انگار نه انگار آنرا که میخواهند براندازی کنند خامنه ای است و نه اصلاح طلبان!!! اگر شما براندازید بفرمائید این گوی و این میدان! چه کسی جلوی شما را گرفته است؟براندازی بیضه میخواهد اندازه بیضه یک گاو!! نکند شما بجای براندازی مشغول وراندازی بیضه شریف هستی که ببینی داری یا نه؟! و در همان حال دائم به اصلاح طلبان حمله میکنی و بدین ترتیب خدمت به خامنه ای!! و از طرف دیگر وقتی میبینیم مملکت با حماقت خامنه ای در خطر جنگ و تجزیه قرار دارد که مثل روز روشن است و جدانا در چنین شرایطی چه باید کرد؟ من عقلم میگوید بهترین گزینه همان آقای رفسنجانی است همانطور که شما در بالا اشاره کردید او در اینمدت از خامنه ای سیلی خورده است و سرش به سنگ خورده است از طرفی سالهای آخر عمر او است و حتما در فکر این هست که اشتباهات گذشته اش را جبران کند و بعد از مرگ نام نیکی از خود بجای بگذارد و از طرفی حل این معضلات اقتصادی و بحرانهای بین المللی و درست کردن کثافتکاریهای خامنه ای و ملیجکش احمدی نَژاد از عهده او بر میآید و انشاءالله با ایجاد فضای باز سیاسی و تشکیل احزاب و انتشار روزنامه به جنبش دمکراسی خواهی برای آینده کمک شایانی خواهد شد بدرود به همه کسانی که واقع اندیش هستند.

  8. ali says:

    جناب فرجامی عزیز،
    اگرچه که با وقایع نگاری مسستر در نوشتار شما موافقم اما با نتیجه گیری هرگز. اینکه همسر و فرزندان هاشمی در بعد انتخابات 88 موضعی همراه با مردم گرفتند شکی نیست اما آیا به خاطر مردم و رای به یغما رفته ی مردم بوده یا اینکه “طرف بوی حلوای ختم اش” رو شنیده بوده؟ آیا صرفا به خاطر رای مردم و آینده ی مردم این جبهه گیریها از طرف هاشمی و خانواده اش صورت گرفته یا اینکه این آخرین راه برای باز پس گیری تمام منافع به محاق رفته و پرت شدن از بالای هرم قدرت به پست ترین نقاط آن بوده؟ می دونید جناب فرجامی، هیچ طنزی بالاتر از این نیست که یک عده از خوانندگان شما (و چه بسا شما) هاشمی را شخصیتی دمکرات می دانید که وجودش در شرایط حاضر، فضای نقد و بررسی و اظهار نظر را تلطیف می کند. با آنهمه سابقه ی حذف و سلطه گری از جانب آقای هاشمی (از تقلاهای بی شمار برای حذف غیر روجانیون به خمینی، حذف بنی صدر، جریان نهضت آزادی، کش دادن جنگی بی ثمر علی رغم نظرهای مخالف بسیار، حذف گزینه ی رهبری شورایی با دروغ بستن به خمینی و تطمیع فرزند خمینی و …) واقعا شما دوستان به یک فضای دمکراتیک در پس انتخابات 92 و پیروزی احتمالی هاشمی امید دارید؟ ایشان در زمان ریاست جمهوری توان تحمل تنها یک مجله ی هفتگی سیاسی ناقد (پیام دانشجو) را نداشته اند، چطور از ایشان توقع روشن کردن مشعل آزادی و دموکراسی در ویرانه ی امروز ایران دارید؟

  9. irani says:

    با سلام.یه سوال داشتم.اونایی که اقای هاشمی رو بهترین گزینه برای حل مشکلات میدونن میشه لطف کنن دلیل قانع کننده بیارن

  10. irani says:

    چگونه برخی اقایان باتوجه به مخالفت رهبری وعدم همراهی مجلس و عدم همکاری دستگاههای زیرنظربیت رهبری اقای هاشمی رو در تغییراوضاع کشور موفق میدونن؟تازه اونم اگه گذشته هاشمی و برخوردبامطبوعات ومنتقدین رو درزمان ایشون نادیده بگیریم.طبق گفته خود اقای هاشمی واقای خاتمی اگرهمه دستگاههای تحت امربیت رهبری همکاری کنن به چندین سال زمان نیازهست.باتوجه به اینکه درصدزیادی ازمشکلات اقتصادی ناشی از سیاستهای خارجی و پرونده هسته ای میباشد و این سیاستها زیرنظر رهبرتدوین میشود چگونه میشه عنوان کرد هاشمیایا ا تنها راه حل موجوده؟اگر بپذیریم که مشکلات ناشی از ضعف دولتهاست پس چرا در زمان اصلاحات با اونهمه حمایت مردمی و مجلس هماهنگ اتفاق خاصی نیوفتاد؟اقای هاشمی شرط حضورش موافقت رهبر بود ایا تابحال فک کردین چرا بیت رهبری اجاره حضور هاشمی رو دقیقا همزمان یابعداز اطلاع از کاندیداتوری مشایی صادر کرد؟تاره اونم خود رهبر علنا اعلام موافقت نکرد.چرا باید رهبر که به گفته خود هاشمی به اون اعتماد نداره یهو در اخرین لحظات موافقت کنه؟ایا به شروطی که رهبر برای حضور اقای جهانگیری گذاشتن توجه کردید؟دو موردش یکی اعلام برایت از فتنه گران و دیگری عدم دخالت در پرونده هسته ای بود.حال با توجه به مسایل بالا ایا منطقی است که فکر کنیم حتی اگر هاشمی انتخاب شود توانایی ایجاد تغییرات ماندگار و اساسب را خواهد داشت؟

What do you think | نظر شما چیست؟

عضویت در خبرنامه تهران ریویو

نشانی ایمیل

Search
Most Viewed
Last articles
Tags
  • RSS iran – Google News

    • Iran terror victims to get $9.4M via San Diego case - The San Diego Union-Tribune
    • Iran's foreign minister in NZ - Newshub
    • Iran slowly increasing its oil market share - USA TODAY
    • Iran medical team to help victims of chemical attacks in Iraq - Press TV
    • Iran's "Hardliners", "Moderates", "Reformists": Intervention in Syria - Huffington Post
  • video
    کوچ بنفشه‌ها

    تهران‌ریویو مجله‌ای اینترنتی، چند رسانه‌ای و غیر انتفاعی است. هدف ما به سادگی، افزایش سطح گفتمان عمومی در مورد ایده‌ها، آرمان‌ها و وقایع جهان امروز است. این مشارکت و نوشته‌های شما مخاطبان است که کار چند رسانه‌ای ما را گسترش داده و به آن غنا و طراوت می‌بخشد. رایگان بودن این مجله اینترنتی به ما اجازه می‌دهد تا در گستره بیشتری اهداف خود را پیگیری کرده و تاثیرگذار باشیم. مهم‌تر از همه اینکه سردبیران و دست‌اندرکاران تهران‌ریویو به دور از حب و بغض‌های رایج و با نگاهی بی‌طرفانه سعی دارند به مسایل روز جهان نگاه کرده و بر روی ایده‌های ارزشمند انگشت بگذارند. تهران ریویو برای ادامه فعالیت و نشر مقالات نیازمند یاری و کمک مالی شماست.