بیشعوران ـ 10
بیشعوران و انتقاد
26 Apr 2013
■ محمود فرجامی
نخستین چیزی که دربارهی رابطهی بیشعوران و انتقاد به ذهن همهی ما میآید، واکنش منفی شدیدشان به هرگونه انتقاد از آنهاست. این امر درست است اما همه ی ماجرا نیست. همانطور که بیشعوری انواع گوناگون دارد، واکنش بیشعورها در مقابل انتقاد هم انواع گوناگون دارد. حتی بیشعورهای تمام عیار هم که عاشق حمله به منتقدان و له کردن آنها هستند بسته به موقعیتشان، گوناگون عمل میکنند.
اگر قدرت و ابزار کافی (از چاقو و دستبند گرفته تا ناسزا و افشاگری و حکم تکفیر) در اختیار داشته باشند، بیشک در نابود کردن جان و مال و آبروی منتقدانشان لحظهای تردید نمیکنند؛ اما وقتی امکانات کافی در دسترسشان نباشد بسته به موضوع و موقعیت، طور دیگری عمل میکنند.
نخستین کاری که میکنند انتخاب یک برچسب برای انتقاد کننده است. اگر نظامی باشند “تمرد از دستور” یا حتی “تبانی با دشمن” را بکار میبرند. اگر از راه دین کاسبی کنند (روحانی هم خوانده میشوند این دسته)، منتقدشان “یا معاند” است “یا جاهل”. معلمها و والدین و بزرگترها، از “بیتربیت” و “بی ادب” و امثال آن استفاده میکنند. حتی ضعیفان هم برای منتقدانشان برچسبهایی مثل “کمک به ظلم و تبعیض” دارند. البتهی همهی بیشعورها هم یکصدا تاکید میکنند که هیچ مشکلی با نقد ندارند و حتی از آن استقبال هم میکنند “اما نقد سازنده، و نه مخرب”. و نقد سازنده هم یعنی چیزی که نقد شونده با آن موافق باشد و از آن خوشش بیاید. یک شاعر ایرانی که احتمالا سعدی یا اقبال لاهوری یا مهناز هدایتی یا مولوی بوده، درباره چنین نقدی سروده: این چنین شیری خدا هم نافرید!
یک روش شناخت بیشعورها، وقتی که برچسبی برای خود انتخاب میکنند (فیمینیست، اصلاحطلب، دیندار، روشنفکر، طنزنویس…)، این است که وقتی مورد انتقاد قرار میگیرند منتقدشان را به ضدیت با گروه و دستهای که خود را منتسب به آن کردهاند قلمداد می کنند. به این ترتیب وقتی شما از شخص آنها یا بخشی از تفکرات و رفتارهای گروهیشان انتقاد میکنید متهم میشوید به ضد زن، مرتجع، نژادپرست، امل، بیظرفیت… (لطفا از این آخری سواستفاده نکنید!)
البته همیشه هم این برچسبزنی واضح و تهاجمی نیست. مثلا اگر پیشنماز نوزده سالهای که به تازگی آموزش “مقدمات” و تمایز دست چپ و راستش را تمام کرده، انتقاد عمیقی نسبت به دین بشنود؛ به طور معمول ابروهایش را بالا میاندازد، صورتش را گشاده میگیرد و با لبخندی مصنوعی و ژست یک آدم مهربان همهچیزدان، از کسی که انتقاد را مطرح کرده تشکر میکند که این “شبهه” (همخانواده با “اشتباه”) را با صراحت بیان داشته است. در واقع او تا همین جا هم با پیشداوری و برچسبِ “شبهه” زدن به یک انتقاد یا اشکال، بیشعوری خودش را نمایش داده است. اما به این هم بسنده نمیکند و به طور غیر مستقیم تا آنجا که میتواند موضع خودش را بالا میبرد و موضع طرف مقابل را با گفتن چنین اراجیف ظاهرا محترمانهای، پایین میآورد:
“بله… خب اولا من باید از شما تشکر کنم که این شبهه را که ممکن است در ذهن افراد دیگری هم وجود داشته باشد به این خوبی مطرح فرمودید… هیچ اشکالی هم ندارد… بالاخره انسان گهگاهی هم دچار این مسائل میشود و اتفاقا وظیفهی امثال بنده هم این است که از اشخاص محترمی مثل شما که بالاخره دچار شبههای شدهاند و هیچ قصد و غرض سوئی هم خدای نکرده ندارند رفع شبهه کنیم…”
و بعد یک سری مهملاتی که مرغ پختهای -که ذبح شرعی شده باشد- را هم به خنده میاندازد تحویل طرف میدهد. البته همین آدم وقتی چند سال بعد، بسته به اینکه در کدام پادگان یا زندان یا خانهی امن یا دادگاه یا بیت بکار گرفته شده باشد، واکنش مناسبتری برای این قبیل شبهات در چنته دارد!
همین مومنین وقتی از سطح حوزوی به دانشگاهی و از عمامه به کراوات ارتقا پیدا میکنند، روشهای بیشعورانهی دیگری برای خفه کردن منتقدان بکار میگیرند. آنها، به خصوص وقتی که در دانشگاههای غربی تحصیل یا تدریس میکنند، دیگر حرف از ارتداد و شبهه و حتی دفاع از دین نمیزنند، در عوض منتقدان را متهم میکنند که مثلا با این کارهایشان به “اسلامهراسی” و تبعیض علیه مسلمانها دامن میزنند. شما بی دین هستید؟ خب اشکالی ندارد (اگر بگویند اشکال دارد که ای بسا آن فلوشیپ و اقامت نازنین در سرزمین کفر به خطر بیفتد – «لا تهلکوا انفسکم بایدیکم»!) انتقاد هم بکنید اما لطفا مواظب باشید با اظهار عقیدهتان آب به آسیاب نئوکانها و راستهای افراطی نریزید.
و البته آنچنان انتقادی را هم کما مثل اینچنین شیری، خدا هم نافرید!
بیشعور در مقام منتقد
گاهی هم رابطه عکس میشود، یعنی بیشعور انتقاد نمیشود بلکه انتقاد میکند. در چنین حالتی نخست باید دانست که تفاوت بزرگ بیشعورها با افراد سالم در درست یا نادرست و یا ملایم یا تند بودن انتقادشان نیست. ای بسا آدمهای باشعوری که انتقاد نادرستی را مطرح کنند و چه بسا بیشعوری که انتقاد بجایی مطرح کند. فرق عمده در آن است که بیشعورها از انتقاد نه برای طرح اشکال، نشان دادن نارسایی، کمک به اطلاعرسانی بیشتر و مسائلی از این دست، بلکه از آن برای “ابراز وجود” استفاده میکنند. در واقع آنها انتقاد میکنند که انتقاد کرده باشند و به همین خاطر هم هست که گروه بزرگی از منتقدان حرفهای (به خصوص از نوع سینماییشان) بیشعور هستند. اما این به آن معنی نیست که انتقاد بیشعورانه مخصوص آنهاییست که رسما منتقد نامیده میشوند. فعالان اجتماعی هم، وقتی که به جای فعالیت مفید “ایجابی” رو به فعالیتهای مجازی “سلبی” میآورند نمونههای بارزی از انتقادهای بیشعورانه به نمایش میگذراند. از همین دستهاند آن دسته از فیمینیستها و فعالان حقوق همجنسگرایان که به جای کمک عملی به احقاق حقوق زنان و همجنسگرایان و رفع تبعیض از آنها، با ذرهبین (به خیال خودشان) دنبال مصادیق جنسیتگرایی و همجنسگراهراسی میگردند و نهایتا کارشان به آنجا میرسد که به جای مبارزه علیه این همه نمونههای مهیب تضییع حقوق زنان و همجنسگراها، شروع به گیر دادن و فحاشی به کسانی میکنند که مدافع حقوق آنها هستند اما یکبار در یکجایی سهل انگاری کرده و کلمهی نامربوطی گفتهاند.
از این مضحکتر آنست که بعضا حتی در یافتن مصادیق هم معمولا از ذرهبینهایشان درست استفاده نمیکنند و معمولا آنقدر عجله میکنند که سوراخ دعا را عوضی میگیرند. (همین الان هم بعید نیست “سوراخ دعا” را نشانهای از جنسیتگرایی متن و سکسیست بوده نویسندهاش گرفته باشند… یک چنین بیماری بدخیمیست بیشعوری!)
——————
بخش پیشین:

کلیدواژه ها: بیشعوری, طنز, محمود فرجامی |
