بیشعوران ـ 9
بیشعوران و سکس
15 Apr 2013
■ محمود فرجامی
You are currently browsing comments. If you would like to return to the full story, you can read the full entry here: “بیشعوران و سکس”.

کلیدواژه ها: بیشعوری, طنز, محمود فرجامی |

بعنوان یک طنز که خب طبیعتا در طنز اغراق هست نگاهش کنیم یا یک بحث علمی و ادعای جدی؟
از نگاه اول خوب بود
از نگاه دوم درست نبود زیاد.سطحی و غیر علمی بود
شاید هق هق زن از سر بیشعوریه مرد باشد!اول باید بیشعوری را تعریف کرد!انگاری مترجم از دیدگاهه خودش در رابطه با فرد ِ مقابلش یا تجربیاتش اینها رو نوشته!اشخاص مختلف نیازها و زبانهای عشقیه متفاوتی با هم دارند!گاهی ان قدر نگاه های چشمی پر از حرفه که نیاز به زبان و حرف های رمانتیک برای مقدمه چینی و سالاد نیست!این یعنی زبان مختلف ادمها!
به نظر من باید بیشعور را معنی کرد!چرا یک انسان نمیخواد لذت ببره!شاید بیمار باشه!بیماری که باید در او کندو کاو شه!و اینجاست که بیشعوری معنیه دیگه ای پیدا میکنه..
خصایصه جنسیت ها با هم متفاوته!یک زن به جزییات توجه بیشتری داره و یک مرد به کلیات!
منعجبم!کاش اصلا اضافه نمیکرد این متون رو!متاسف شدم واقعن!
به نظرم متن ضعیف بدی بود. به باور من آدم باهوش خود را درگیر این کلیشه ی مرد خوب زن خوب نمی کند. سکس یک توافق دو جانبه است نویسنده گویا اصلن این را نفهمیده که باید و نباید و نرمال و درست و غلطی درکار نیست تا جایی که دو طرف لذت می برند. که “اصل ماجرا ” رضایت و لذت و بازی است نه بخش خاصی به عنوان مقدمات بعد اصل مطلب.
به گمان من اینکه زنی سرش درد می کند یا به دروغ می گوید سر درد دارد شاید ناشی از فرهنگ مزخرفی است که در آن زن نمی تواند یا یاد نگرفته رک بگوید آقاجان سکس با تو خوب نیست. بگذریم که قانونن در ایران زن حق امتناع از دادن خدمات جنسی به شوهر اش را ندارد. من به هر مردی که این جمله را زیاد می شنود می گویم یم روز خارج از رخت خواب از پارتنر ات بپرس آخرین بار کی واقعن از تن من لذت بردی اگر هرگر برده ای؟ می فهمم پذیرش اینکه این زن “زن بدی “است و دارد مرا مجازات می کند یا ازم باج خواهی می کند راحت تر از پدیرش این است که چه بسا این زن “تن مرا “چندان دوست ندارد .چه بسا همین زن بداخلاق به مرد دیگری نگوید سرش درد می کند در حالت بحرانی ماجرا و برای او رژ لب قرمز هم بزند.
عالي بود با سپاس از نويسنده . انقدر مسله را به خوبي ديده كه به زور ميشه به طنز بودنش پي برد واقعيتي تلخ است
همه چیز نسبیست
بنظرم روان ، جالب و بیشتر یک تجربه واقعی است .
نوشته ی خوبی است.موجز و گویا.موافقم….