بیشعوران ـ 6
بیشعوری و فرافکنی
17 Mar 2013
■ محمود فرجامی
یکی از راههای شناخت بیشعوران استفاده از برهان خلف است. به این معنا که با شناختن باشعوران میتوان تا حدود زیادی به شناسایی بیشعوران نزدیک شد. اما این کار در عمل چندان ساده نیست چرا که بیشعورها به طرز حیرتآوری توانایی تقلید از آدمهای باشعور را دارند. بیشعوران میتوانند مودب حرف بزنند، مهمانی بدهند، دست و دلباز باشند، به عیادت بیماران بروند، شریک جنسی خوبی باشند (بدون سر درد!) و حتی در کارهای خیریه شرکت کنند اما از تعداد معدودی از کارها به کل عاجز هستند. یکی از این کارها پذیرفتن مسئولیت اشتباه خودشان است. به این ترتیب اگر دیدید کسی اشتباهی (هرچقدر بزرگ) کرده اما مسئولیت آن را به عهده گرفته و صادقانه عذرخواهی میکند مطمئن باشید که بیشعور نیست؛ یا دست کم کاملا بیشعور نیست.
مسئولیت گریزی یا فرافکنی، که یکی از مشخصههای اصلی بیماری بیشعوری است، یکی از بدترین معضلات مرتبط با این بیماری در کشور ماست. ما، هر چند که همیشه با مخلوطی از آه و ایکاش و افسوس و چسناله از گذشته یاد می کنیم اما هیچوقت مسئولیت نقص یا اشتباهی را مستقیما بر عهده نمیگیریم. فجایعی که در همین دوران پس از انقلاب به وجود آمده را هر کس و هر گروهی به گردن گروهی دیگر می اندازد و به ندرت کسی پیدا میشود که مشارکت مستقیم و آگاهانه خودش در اشتباهی را قبول و صادقانه از کاری که در آن مشارکت داشته عذرخواهی کند.
در یکی از بیشعورانهترین وقایع تاریخی ایران، یعنی حمله به سفارت آمریکا و گروگان گرفتن یک عده کارمند و دیپلمات، تقریبا تمام گروههای سیاسی و چریکی آن دوران و جمع کثیری از مردم از ماجرا حمایت کردند اما الان مسئولیت کلی آن حماقت بزرگ به چند نفر که از دیوار آنجا بالا رفتند تقلیل داده شده است. خوشمزه آنجاست که همانها هم اغلب به جای عذرخواهی یا دست کم سکوت، از “شرایط خاص” آن دوران میگویند، گویی که در یک “شرایط خاص” عدهای در یک کشور حق دارند به سفارتخانه کشوری دیگری در خاک آنجا حمله کنند و مردم را گروگان بگیرند و ملتی را برای دهها سال به بدنامی و فلاکت و تحریم دچار کنند. جالبتر آن که یکی از همانها که همچنان در عرصه سیاست فعال است و تئوریهای عدم خشونتی صادر میکند چندی پیش در مصاحبهای تاکید کرد که اگر به آن دوران و شرایط برگردد باز هم در ماجرای اشغال سفارت آمریکا همانطور عمل میکند که قبلا کرده!
هرچند که نمیتوان گفت هر آدم متعصبی بیشعور است اما تعصب با بیشعوری پیوند نزدیکی دارد که به شکل فرافکنی ظاهر میشود. کسانی که تمام فلاکت یا شقاوت تاریخی یک ملت را به عوامل محدود و خاصی تحویل میدهند (عربها، انگلیسا، آخوندا، آمریکاییها، صهیونیستها، آخوندها، بهاییها، مسلمانها…) متعصبانی هستند مشکوک به ابتلا به بیشعوری. و اگر این فرافکنی با مسئولیتگریزی خودشان مرتبط باشد این شک به یقین تبدیل میشود! این یقین در مورد دولتهایی که علیرغم رشد بیش از هزاردرصدی درآمدهایشان، همکاری قانونی و غیر قانونی تمام نهادها، فراغت از هرگونه قید و بند و نظارت قانونی، و نزدیک بودن نظر اوشان به نظر ایشان، در پایان کار نه فقط مسئولیت هیچ اشتباهی را نمیپذیرند بلکه دیگران را متهم می کنند، به بالا ترین درجه خود میرسد (احتمال انفجار در این درجه بسیار زیاد است. مواظب باشید!)
در رابطه با مسئولیتپذیری چند خصیصه مهم و مشترک در میان بیشعوران ـ به خصوص نوع وطنی ـ وجود دارد که با دانستن آنها میتوان آنها ـ یا خود ـ را بهتر و زودتر شناخت:
1- تمام مشکلات توسط دیگران به وجود آمدهاند.
2- لازم نیست مشکلی که به وجود آمده حل شود، فقط کافیست آن را لاپوشانی کرد، لوثش کرد، به گردن دیگران انداختش، آمار را دستکاری کرد، دست به دامن فتوشاپ شد … .
3- با وقاحت، دریدگی و پاچهورمالیدگی میتوان مسئولیت هر خرابکاری و مشکلی را به نحو دلخواه متوجه دیگران کرد. به خصوص در این مورد، بهترین دفاع حمله است حتی اگر حمله به کسی باشد که صرفا سوالی پرسیده است.
4- از نظر یک بیشعور، هر قاعده و قانونی برای آن به وجود آمده که توسط او شکسته شود. اگر دیگران همچو خبطی کنند اولین کسی که عربده سر می دهد خود اوست. (یک روز رانندگی در یکی از شهرهای ایران برای درک عمیق این اصل تا هفت پشت هر کسی کافیست)
5- هر قاعده و قانونی تا وقتی محترم است که به درد بیشعور بخورد. همینکه فایدهاش را از دست داد میتواند آن را به نحو مطلوب تغییر دهد (حتی اگر قانونی به بزرگی انتخاب ریاست جمهوری در یک نظام جمهوری باشد!)
در مجموع میتوان گفت یک بیشعور با احساس شرم، عذاب وجدان و پشیمانی میانهای ندارد مگر وقتی به این فکر کند که سود شخصیاش به قدر کافی نبوده یا به قدر کفایت مردم آزاری نکرده است. به همین خاطر او هیچگاه از کسی صادقانه عذرخواهی نمیکند و قول به جبران اشتباهش نمیدهد؛ مگر از خودش! آن هم چیزیست در این مایهها: «اه من چقدر احمقم… میتونستم سه میلیون تومن دیگه هم سر یارو رو کلاه بذارم… حیف شد… دیگه محاله با مشتری ناآشنا که به قسمهای من اعتنا میکنه اینقدر کم بچپونم» یا «واقعا حیف شد که به قدر کافی طرف رو نچزوندم… کاشکی عکس دختراش رو هم با خودم برده بودم…»!
البته این به آن معنا نیست که بیشعورها ابراز پشیمانی یا حتی عذرخواهی نمیکنند. قطعا اگر چنین کارهایی را در مسیر مردم آزاری و حقکشی و منافع بیشتر خودشان ببینند از آن ابایی ندارند و حتی اشک تمساح هم میریزند اما عذرخواهی واقعی که ناشی از مسئولیتپذیری و قبول اشتباه است را محال است انجام دهند.
——————
بخش پیشین:

کلیدواژه ها: بیشعوری, طنز, محمود فرجامی |

کاملا درست گفتی !!!
سپاس از شما…
[…] بیشعوری و فرافکنی […]