Home

Titleبازخوانی ریشه‌های سیاسی، رسانه‌ای دیدار سه اصلاح‌طلب با رهبر

ماموریت رهبری در زمین اصلاح‌طلبان

2 Mar 2013

■ رضا حقیقت‌نژاد
Font Size + | - Reset

“اگر شما ‌به میدان فعالیت نیائید، خودم جریان چپ را راه می‌اندازم.” این جمله را به روایت خبرگزاری اصولگرای تسنیم، دو دهه و اندی پیش، هنگامی که آیت الله خامنه ای بر کرسی رهبری نشست، خطاب به علمای حاضر در مجمع روحانیون مبارز گفت که روی خوشی به ولایت وی نشان نمی دادند. این رویه یعنی تمایل به جریان سازی سیاسی اما تنها بدان تهدید منحصر نبود و نشد و در دو وجه سلبی و ایجابی، می توان نمونه های مهمی را در دو دهه گذشته رصد کرد.

34644_525

ریشه های یک تلاش

در میان تلاش های متعدد سیاسی می توان به مخالفت با عضویت وزرای دولت هاشمی در کارگزاران سازندگی، جریان سیاسی دانشگاهی با گسترش بسیج دانشجویی و تشکیل نهادهایی چون جامعه اسلامی دانشجویان و در مقابل انشعاب در دفتر تحکیم وحدت، حمایت و همراهی با تشکیل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، صدور حکم انحلال حزب مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی و …. از جمله نمونه های برجسته ای است که به خوبی نشان می دهد آیت الله خامنه ای و منصوبانش در طول دو دهه گذشته حداکثر تلاش خویش برای جریان سازی و جریان دهی سیاسی را به کار گرفته اند. در ادامه همین رویه، در طول دو سال گذشته، به ویژه پس از صدور حکم انحلال دو نهاد سیاسی اصلاح طلب، شیوه های دیگری برای جریان سازی سیاسی بین اصلاح طلبان از سوی وابستگان رهبری و شخص آیت الله خامنه ای صورت گرفته است.

پیشنهاد اول؛ محاکمه و حذف

این دیدگاه در مورد اصلاح طلبان در نیمه دوم سال 88 و اوایل سال 89 به طور جدی از سوی اعضای جبهه پایداری مانند روح الله حسینیان که اصلاح طلبان را مارهای هفت‌سری می دانستند که اگر ریشه شان خشکانده نشود، دوباره سر برآورده و نیش خواهد زد یا اسدالله بادامچیان که به مردن اصلاح طلبان اعتقاد داشت، پیگیری شد. این طیف، اعتقادی به توبه اصلاح طلبان هم نداشتند و می گفتند در مورد توبه گناهکاران باید خداوند تصمیم بگیرد. این ایده ها اما با استقبال چندانی روبرو نشد و در نیمه اول سال 89، اندک سیاست های مبتنی بر جذب اصلاح طلبان معتدل در دستور کار قرار گرفت. بر اساس این ایده، لایه هایی از اصلاح طلبان وجود داشتند که از تندروی های چهره های نزدیک به حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خسته و مایل به فعالیت در چارچوب قانون هستند و باید با استفاده از قاعده جذب حداکثری که از سوی رهبر جمهوری اسلامی هم مورد اشاره قرار گرفته بود، به فعالیت سیاسی خود ادامه دهند.

پیشنهاد دوم؛ تغییر هویت و رهبران جدید

در گام بعد، وابستگان سیاسی رهبری به طور دائم به اصلاح طلبان توصیه می کردند که هویت سیاسی پیشین آنها پایان یافته و برای بازگشت به عرصه سیاسی، باید با رهبران جدید و تغییر نام وارد میدان شوند. در همین زمینه، شهریور 89، مرتضوی نبوی با اشاره تلویحی به صلاحیت چهره هایی چون پزشکیان، کواکبیان و تابش برای رهبری اصلاح طلبان گفت: ” این جریان چاره‌ای ندارد، جز اینکه برای خود از بین رهبران دست دوم رهبری انتخاب کنند تا بتوانند به فعالیت‌های خود ادامه دهند.” حبیب الله عسگراولادی، دی ماه 1389 برای شرط فعالیت اصلاح طلبان را تعریف یک هویت جدید و انتخاب رهبرانی جدید مثل عارف و حسن روحانی دانست که سابقه بی‌مهری با نظام را نداشته باشند. در همین ایام البته تندروهایی چون احمد جنتی هم به میدان آمده و برخلاف نظرات این طیف، تاکید کردند که اساسا نیازی به حضور اصلاح طلبان در میدان انتخابات نیست، با این وجود، بدنه اصولگرایان کماکان سیاست جذب لایه هایی از اصلاح طلبان که به گفته آنها تندرو نیست را پیگیری کرد. تلاش برای جداسازی خط اصلاح طلبان از موسوی و کروبی و معرفی خاتمی و به ویژه هاشمی به عنوان ستون فقرات این طیف، از دیگر تلاش های رسانه ای – سیاسی اصولگرایان در این دوره بود که در سال 90 هم پیگیری شد. فروردین 90، احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد در گفت و گویی تصریح کرد: ” شخصیت تشکیلاتی اصلاح طلبان سقوط کرده و دیگر با این شخصیت نمیتوان وارد عرصه سیاست شد.” مرتضی نبوی هم در اوایل اردیبهشت، پیشنهادش را دوباره تکرار کرد: “همه چهره های اصلاح طلب نسوخته اند و چهره های موجه دارند.” اواخر اردیبهشت ماه 90، غلامرضا مصباحی مقدم، عضو جامعه روحانیت مبارز به اصلاح طلبان پیشنهاد کرد: ” اصلاحطلبان برای عبور از شورای نگهبان و هم برای اینکه رای بیاورند، باید افرادی را وارد معرکه کنند که یک حرکت تند دارای زاویه با نظام شناخته نشده باشند.” تیرماه سال 90 اما فرمانده سپاه هم وارد میدان نصیحت و تعیین خط برای اصلاح طلبان شد و گفت: ” افرادي از جريانات اصلاح‌طلب که از خط قرمزها عبور نکرده‌اند، طبيعي است که در رقابت‌هاي سياسي مي‌توانند شرکت کنند.” در ادامه این نصیحت ها، حسین فدایی، دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در همین زمینه، مرداد 90 گفت: ” اصلاح طلبان با یک عنوان، نام و با هویت جدیدی وارد صحنه شوند که خسارت‌های جریان فتنه متوجه آنها نشود.”

تداوم سیاست چماق و هویج

در نیمه دوم سال 90 با نزدیک شدن به انتخابات مجلس، سیاست اصولگرایان بر اتهام زنی به اصلاح طلبان استوار شد. مهم ترین محور این اتهام، نزدیکی سیاسی اصلاح طلبان با طیف موسوم به جریان انحرافی بود. تلاش برای تعریف واژه های جعلی مانند اصلاح طلب داخل نظام و اصلاح طلب خارج نظام از دیگر سیاست های رسانه ای این دوره بود. در همین حال، کارت دعوت های پیدا و پنهان هم برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات مجلس صادر شد. غلامعلی حدادعادل، مهرماه 90 گفت: ” آنها چهره‌هايي را معرفي خواهند كرد كه شوراي نگهبان هم آنها را رد نكند.” روزنامه رسالت هم 29 آبان با انتشار یادداشتی، این دعوت را تکرار کرد و پیام داد: “این احتمال وجود دارد که با چشم‌پوشی شورای نگهبان و یا حتی تذکر رهبر معظم انقلاب، تعدادی از چهره‏‎های معتدل‏‎تر آن‌ها امکان حضور در انتخابات مجلس را پیدا کنند.” اواخر آذرماه حتی حسین شریعتمداری هم کوتاه آمد و در یادداشتی نوشت: ” عده ای از اصلاح طلبان شایستگی و صلاحیت نمایندگی مجلس را دارند.” حدادعادل هم دوباره پیام داد: “حضور آقايان در انتخابات معنايي دارد كه بايد متوجه آن باشند و به هر حال هر اقدام سياسي مربوط به آينده از مواضع گذشته جدا نيست.” مصباح یزدی هم بهمن ماه به حضور برخی از اصلاح طلبان روی خوش نشان داد: ” این واقعیتی است که هنوز اشخاص نسبتا موجهی دارند که مردم از آن‌ها چندان بدی ندیده‌اند و اگر اصلاح طلبان آن‌ها را معرفی کنند رأی می‌آورند.” با وجود همه چماق ها و هویج های اصولگرایان، اما انتخابات اسفندماه 90 برای تعیین سرنوشت کاندیداهای مجلس نهم بدون حضور جدی اصلاح طلبان برگزار شد، اگرچه در این انتخابات، طیف سنتی اصولگرا می کوشید با به کار بردن عباراتی چون مهره های سفید یا چهره های ناشناخته، مشارکت سیاسی اصلاح طلبان را القا و فضا را رقابتی جلوه دهد.

چهره سازی، ستون تراشی

نیمه اول سال 91 را رسانه های اصولگرا با دو محور مشخص در مورد اصلاح طلبان سپری کردند. محور نخست کاندیداتراشی بود. چهره هایی چون محمدرضا عارف و اسحاق جهانگیری به عنوان کاندیداهای احتمالی اصلاح طلبان معرفی و در همین حال، اصلاح طلبان از جمع شدن دور چهره هایی چون عبدالله نوری پرهیز داده شدند. در واقع اصولگرایان کوشیدند که برای اصلاح طلبان هم رهبر تعیین کنند و هم کاندیدای انتخاباتی. در کنار این راهبرد، توصیه ها و شرط و شروط های قدیمی هم تکرار شد. به عنوان نمونه، روزنامه رسالت در یادداشتی که 9 مهرماه منتشر شد، نوشت: ” بهتر است اصلاح طلبان یک شناسنامه جدید دست و پا کنند.” دعوت به توبه سیاسی و پرهیز از ائتلاف با “جریان انحرافی” از دیگر توصیه های اصولگرایان در این دوره بود. اندک اندک اما با افزایش انتقادات اصلاح طلبان درباره مسئولیت اصولگرایان در قبال 8 سال گذشته، آنها در لاک دفاعی بیشتری فرو رفتند و با چرخاندن نوک تیز حملات و انداختن مسئولیت بر دوش احمدی نژاد، سعی کردند خود را مبری از مشارکت در ناکامی های این دوران نشان دهند. محور دیگر تلاش های رسانه های اصولگرا در این دوران، پیوند زدن اصلاح طلبان با لایه هایی از اصولگرایان بود. احتمال حمایت اصلاح طلبان از قالیباف، احتمال همفکری آنها با ناطق نوری و احتمال اجماع اصلاح طلبان درباره حسن روحانی، از جمله کوشش های رسانه ای بود که برای جهت دهی به اصلاح طلبان صورت گرفته و یا در حال انجام است. تلاش لایه های از طیف سنتی اصولگرا به رهبری حبیب الله عسگراولادی و اظهارات او درباره موسوی و کروبی و نامه نگاری هایش با اصلاح طلبان هم از دیگر رویکردهای این دوره بود که با استقبال چندانی از سوی اصولگرایان روبرو نشد و شرط های پیشیین به ویژه لزوم جدایی اصلاح طلبان از موسوی و کروبی، تکرار شد.

ریشه های یک دیدار

در هفته اخیر اما خبر رسید که علی خامنه ای پس از مدتی طولانی با سه چهره اصلاح طلب دیدار و گفت و گو کرده است. دو چهره از مجمع روحانیون مبارز (انصاری و موسوی لاری) و یک چهره از حزب کارگزاران سازندگی (جهانگیری). چهره اول مجمع، سید محمد خاتمی است و چهره اول کارگزاران، هاشمی رفسنجانی. هر سه چهره حاضر در این دیدار نیز از جمله مدافعان حضور فعال اصلاح طلبان در فضای سیاسی بوده و حمایت صریحی از جنبش سبز نداشته اند. نام هر سه چهره نیز در دوره های مختلف برای حضور در انتخابات آینده به عنوان کاندیدای اصلاح طلبان شنیده شده است و رسانه ها و چهره های اصولگرا نیز از محوریت چنین چهره هایی در میان اصولگرایان ناخشنود نبوده اند. با این تفاصیل، آیا می توان گفت ویژگی های شخصیتی و فکری سه چهره حاضر در ملاقات با علی خامنه ای و مقدمه سازی های رسانه ای دو سال گذشته برای تعیین هویت و خطوط سیاسی جدید برای اصلاح طلبان، نشان دهنده تلاش عملی شخص رهبر جمهوری اسلامی برای برآوردن یک شاخه جدید در میان اصلاح طلبان است؟ آیا او می خواهد همان ماموریت ناتمام دو دهه پیش را به سرانجام برساند یا حداقل پیامش را دوباره تکرار کند؟ در روزگار کنونی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی با حفظ شجاعت سیاسی، تن به خواسته های خامنه ای نداده اند، موسوی خوئینی ها نیز همراه آنان است و پذیرش عبدالله نوری نیز غیرممکن به نظر می رسد. در میان دو چهره باقیمانده، گویی از نظر خامنه ای، محمد خاتمی تحرک یا اراده کافی برای ساماندهی بازگشت اصلاح طلبان را ندارد و لیدر شدن هاشمی نیز باب میل رهبری نیست و پیامدهای خاص خودش را دارد، پس ملاقات با چهره های اصلاح طلب می تواند نشانه ای برای مدیریت بازگشت آنها به صحنه سیاسی قلمداد شود، مدیریتی که علی خامنه ای در مرکز ثقل آن قرار گرفته باشد. مدیریت بازگشت اصلاح طلبان توسط خامنه ای می تواند از وقایع پیش بینی نشده مانند کاندیداتوری خاتمی هم جلوگیری کند، نقش محوری هاشمی را تضعیف کند، اصلاح طلبان را تحریک به فعالیت بیشتر و به میدان آمدن کند و در عین حال، نوع کنش اصولگرایان در قبال چنین رویدادی را نیز تنظیم کند. این دیدار در واقع مهم ترین معنایش این است که با خاتمی و هاشمی بازگشت به میدان سیاست ممکن نیست، فقط با خامنه ای ممکن است، همچنان که برای مذاکره با آمریکا، برای پایان حصر و آزادی زندانیان سیاسی و …، باید رهبر در نقطه ثقل و ختم ماجرا باشد. اصلی که در طول سال های اخیر، ورد زبان همه وابستگان سیاسی و رسانه ای رهبری است.

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , , , , , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب

  1. سام الدین says:

    یادداشت خوبی است. فکر کنم به درد فرخ نگهدار هم بخورد که بداند معنای این دیدار سه نفره با خامنه ای چی هست. ضمنن این تعبیر تفاسیر نادرست است باید تفاصیل باشد: با این تفاصیل، …

  2. آلیشان says:

    آیا وقت آن نرسیده منطق را بجای احساس در تصمیمات، حاکم کنیم مگر آدم عاقل چند بار از یه جا باید گزیده شه؟ تورو خدا این کشور طبق برنامه قدرتهای کثیف خارجی داره میره به سمت تجزیه، باید هوشیار باشیم. نه تاک مانده نه تاکستان؛ دست آورده ۳۴ سال حاکمیت دینی، درحوزه های مختلف اجتماعی و اقتصادی چیست؟ خرابی ها و ناکامیها را نگویید فقط منصفانه درپیشگاه وجدانتان بگوئید چه بدست آوردیم؟ استقلال؟ آزادی؟ معنویات؟ پاکدامنی؟ عزت؟ شرف؟ آسایش؟ کاهش ظلم؟ و…. چه؟
    به خود بیایید در دام بازی سیاستمداران دون پایه نیافتید اینان کدامشان در این حوزه کاری تخصص دارند؟چرا باید دائم بین بد و بدتر انتخاب داشته باشیم ؟ آیا این عین خیانت به خود و فرزندان این سرزمین نیست؟
    شما رابا وجدانتان تنها میگذارم. بدرود

What do you think | نظر شما چیست؟

عضویت در خبرنامه تهران ریویو

نشانی ایمیل

Search
Most Viewed
Last articles
Tags
  • RSS iran – Google News

    • Sweden can't send Christian convert back to Iran - Catholic News Agency
    • Iran's Khamenei: 'The Americans Cannot Be Trusted' - Breitbart News
    • Michelle Obama hosts Iranian new year's feast - USA TODAY
    • Iran Dismisses US Talk of 'Arrangement' on Missiles - ABC News
    • Iran, India sign oil, energy agreement - Press TV
  • video
    کوچ بنفشه‌ها

    تهران‌ریویو مجله‌ای اینترنتی، چند رسانه‌ای و غیر انتفاعی است. هدف ما به سادگی، افزایش سطح گفتمان عمومی در مورد ایده‌ها، آرمان‌ها و وقایع جهان امروز است. این مشارکت و نوشته‌های شما مخاطبان است که کار چند رسانه‌ای ما را گسترش داده و به آن غنا و طراوت می‌بخشد. رایگان بودن این مجله اینترنتی به ما اجازه می‌دهد تا در گستره بیشتری اهداف خود را پیگیری کرده و تاثیرگذار باشیم. مهم‌تر از همه اینکه سردبیران و دست‌اندرکاران تهران‌ریویو به دور از حب و بغض‌های رایج و با نگاهی بی‌طرفانه سعی دارند به مسایل روز جهان نگاه کرده و بر روی ایده‌های ارزشمند انگشت بگذارند. تهران ریویو برای ادامه فعالیت و نشر مقالات نیازمند یاری و کمک مالی شماست.