Home

Titleبیشعوران ـ 3

بیشعوری، عادت یا اعتیاد؟

19 Feb 2013

■ محمود فرجامی
Font Size + | - Reset

farjamiبیشعوری پدیده‌ی تازه‌ای نیست و یافته‌های باستانشناسی، علم ژنتیک و چه بسا اوضاع کواکب و ستارگان نشان می‌دهند که بیشعوری از روزگاران بسیار دور وجود داشته است. حتی می‌توان گفت بیشعوری ریشه در غرایز طبیعی و حیوانی ما دارد و اگر همچون اجدادمان همچنان بر روی درختها نارگیل به کله‌ی همدیگر می‌کوفتیم و یا در بیشه‌زارها مشت به سینه‌مان می‌کوبیدیم و نعره می‌زدیم، بیشعوری یک خصیصه طبیعی برای ما بود. اما خوشبختانه یا متاسفانه ما انسان هستیم و به حکم انسان بودن، عقل داشتن، و زندگی اجتماعی، مجبوریم بسیاری از رفتارهای غریزی‌مان را کنترل کنیم. دنیای «طبیعی» فقط در قصه‌ها، فیلم‌های مستند و یا برای چند ساعتی از دوربین‌های شکاری زیباست اما در واقع و از نزدیک، بسیار مخوف و بی‌رحم است. حیوانات همدیگر را می‌خورند و حتی به همنوعان خود هم رحم نمی‌کنند. نرها معمولا به ماده‌ها ستم می‌کنند، قوی‌ترها غذای ضعیف‌ترها را می‌خورند و آنهایی که نقصی دارند محکوم به نابودی‌اند. حتی شیرهای نر، این مثلا سلاطین جنگل، به محض آنکه چشم ماده‌ها را دور می‌بینند توله‌های خود را می‌خورند (تازه دین و ایدئولوژی هم ندارند که کارشان را توجیه کند) این قانون جنگل است.

اما زندگی اجتماعی آدمها لازم می‌سازد که به سختی جلوی این غرایز طبیعی کنترل شوند، به این دلیل ساده که تن دادن به غرایز طبیعی برای جامعه‌ فاجعه‌بار است. دکتر ای. جی. راتکینز که در کالج سَنت دِویل استرالیا پژوهشگر غرایز انسان‌های اولیه و تا حدودی ثانویه است در این زمینه می‌گوید: « تاریخ تکامل بشر با میزان کنترل غرایزش ارتباط مستقیم دارد. ما نه فقط توله‌خوری نمی‌کنیم بلکه حتی اقساط بانکی‌مان را هم می‌پردازیم. این در حالیست که میمون‌ها، یعنی نزدیکترین حیوانات به ما، همچنان با آزادی حسرت‌برانگیزی در هنگام پریدن از روی این درخت به آن یکی جفت‌گیری می‌کنند. آآه‌ه‌ه‌ه!»

بیشعوری در حیوانات معنا ندارد چون خودخواهی برای آنان چیزی بیش از غریزه‌ای برای بقای نفس نیست. حیوانی که ناغافل روی حیوان دیگر می‌پرد کاری طبیعی، غریزی و لازم انجام می‌دهد اما انسانی که چنین کاری می‌کند را تجاوزکار می‌نامند و مجازات می‌کنند، به همین ترتیب خودخواهی بیشعوران هم از جنبه‌ی انسانی غیر قابل تحمل است. اینها چیزهایی واضح و تا حدودی بدیهی هستند و به نظر می‌رسد نیازی به توضیح ندارند، اما در عمل آدمها چنان با استفاده از ابزارهای مختلف کارهای خود را توجیه می‌کنند که لازم می‌آید هر روز و هر ساعت یک عده به بقیه یادآوری کنند که این کارها غیرانسانی و گاهی حتی غیرحیوانی است (فراموش نکنید که بیشعوری مسری هم هست). مثلا مردی که با پنجاه، شصت سال سن، با دخترکی نه ده ساله سکس دارد (طبعا به زور، حالا با هر اسمی) عملا تجاوزی انجام می‌دهد که حتی حیوانات هم از آن دوری می‌کنند ـ آنها دست کم می‌فهمند که یک ماده باید به بلوغ برسد و برای جفتگیری آماده باشد ـ اما آدم‌هایی همین کار را در سایه سنت، رسوم و دین انجام می‌دهد و عده‌ای هم مامور دفاع از کار آنان می‌شوند.

همچنین است نمونه‌های بیشماری از جنایاتی که آدمها انجام می دهند اما با عوض کردن نام آنها صورتی معمولی، انسانی و حتی متعالی به آنها می‌بخشند.

این چکیده‌ی فرآیند تاریخی بیشعوری است (متاسفانه نمی‌توان کلمه‌ی “تکامل” را برای بیشعوری به کار برد. “تنازل” شاید بهتر باشد) و متاسفانه بخش بزرگی از تاریخ بشریت، تاریخ بیشعوران است.

××××

ایده‌ی درخشان خاویر کرمنت در کتاب «بیشعوری»، که خواندن آن را علی‌رغم بدیهی بودن کراهت بیشعوری واجب می‌سازد (تذکر: واجب ساختن چیزی برای دیگران هم یکی از نشانه‌های بیشعوری است!) یک چیز است: بیشعوری، بیماری است و فردِ بیشعور، بیمار.

چرا این ایده اینقدر مهم و بلکه تاریخ‌ساز است؟ چون تا وقتی که بیشعوری به عنوان یک عادت، یک خصیصه، یک نقص شخصیتی مطرح باشد؛ نه فرد و نه جامعه به دنبال درمان و برخورد جدی با آن نمی‌روند.

خساست (بخیل بودن) یا حسات، نقایص شخصیتی و اخلاقی هستند؛ به همین خاطر به ندرت کسی برای برطرف کردن بخل یا حسدش نزد پزشک می‌رود چه رسد که در مراکز ترک اعتیاد یا کلینیک روانپزشکی بستری شود. اما سادیسم (دیگرآزاری) یک بیماری روحی روانی است که چه خود شخص بیمار و چه جامعه باید به دنبال درمان آن باشند وگرنه احتمالا به فجایع بزرگی منجر می‌شود که کار را به سیستم قضایی و دادگستری بکشاند (اگر ساکن خاورمیانه هستید و کمتر از 40 سال سن دارید، حافظه‌ی خودتان را برای یافتن معنای سیستم قضایی و دادگستری اذیت نکنید)

بیشعوری بسیار شبیه‌تر است به بیماریِ سادیسم تا مثلا بداخلاقیِ خساست. و حتی به عنوان کسی که سالها با بیشعوری و بیشعوری سروکار داشته، با قاطعیت می‌گویم بیشعوری از سادیسم هم خطرناکتر است. در واقع بیشعوری، چون به «اختیار» فرد وابسته است، فی‌نفسه نوعی تخلف و جنایت است اما از آنجا که نمی‌شود همه‌ی بیشعوران را جمع کرد و به مجازات رساند، بهترین کار این است که دست کم به عنوان بیمار معرفی شوند. این همان کاری است که در برخی جوامع متمدن‌تر برای مقابله با اعتیاد انجام می‌دهند و فرد معتاد را بیمار معرفی می‌کنند تا بدون ترس از قانون و دستگیری، بتواند به مراکز درمانی مراجعه و برای نجات خودش کار کند. یعنی در همان حال که فرد معتاد به خاطر خرید، حمل و مصرف مواد مخدر طبعا جرمی مرتکب شده و مجرم است اما جامعه اینطور تشخیص داده که بهترین راه مقابله با اعتیاد آن است که این فرد بیمار معرفی شود.

شاید به همین خاطر است که خاویر کرمنت (که او هم مثل نگارنده، و ای بسا خواننده) خود از بیشعوری رنج برده است، از «اعتیاد به بیشعوری» نام می‌برد. این در حالیست که انصافا فرد معتاد به مواد مخدر یا الکل، در مقابل بیشعور (معتاد به بیشعوری) فرشته‌ محسوب می‌شود، چرا که فرد معتاد به مواد، معمولا خودش را آزار می‌دهد و در درجه بعد دیگران را، آن هم غالبا از سرناچاری و بدبختی. اما بیشعور در وهله‌ی نخست دیگران را می‌آزارد و آنهم نه از روی ناچاری و بدبختی بلکه به عمد و با طرح و نقشه، هرچند که گاهی نهایتا این مردم‌آزاری دامن خودش را هم می‌گیرد. برای درک بهتر عمق فجیع بودن بیشعوری، میزانِ آزارندگی و آسیب‌رسانیِ خراب‌ترین معتادی که می‌شناسید را با آزارندگی و آسیب‌رسانیِ آخرین بیشعوری که حرفهای سراسر امر و نهی و تهدید و تهمت و دروغش را از رادیو شنیدید، مقایسه کنید.

چه فاجعه‌ای!

———————-

بخش‌ پیشین:

نشانه‌های مشترک بیشعوران

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب


What do you think | نظر شما چیست؟

Search
Most Viewed
Last articles
Tags
  • RSS iran – Google News

    • US, Iran set wrestling exhibition - ESPN
    • Canada train plot suspect traveled to Iran: US officials - Chicago Tribune
    • 'Iran can blunt impact of sanctions' - Press TV
    • West threatens Iran, targets nation with sanctions: Analyst - Press TV
    • Samsung to Block Access to App Store in Iran - ABC News