شغل من هدایت شما است
28 Jan 2013
■ علیرضا رضایی
من با تمام توانائیها و قدرتی که دارم فقط یک مشکل سر راهم هست که شما وظیفه دارید آن را رفع بکنید. مشکل من این است که شما تا حالا خبر نداشتید که «هدایت بشر» یک شغل است و من خودم هم اینرا بهتازگی فهمیدهام. واقعاً من تا چه زمانی باید دانستههای شما را افزایش بدهم و خودم رنج بکشم؟ شما اگر خبر داشتید که هدایت شدنتان شغل من است آن وقت باید خرج زندگی من را میپرداختید. اینطوری که نمیشود من از صبح تا شب شما را هدایت بکنم و خودم از کار و زندگی بیفتم و گرسنه بمانم.
این مشکل شما است که من این شغل را انتخاب کردهام نه من. اگر هم میپرسید که شما چطوری باید زندگی من را تأمین بکنید به شما میگویم همانطوری که اجداد شما زندگی کسانی را که قبلاً برای هدایتشان آمده بودند را تأمین میکردند. شما تا به حال حتی یکبار هم از خودتان نپرسیدهاید که وقتی از پیامبران قبلی داستان تعریف میکنند که مثلاً روزی وارد خانهاش شد، خب آن خانه را با پول پدر چه کسی خریده بود؟ یا مثلاً وقتی میگویند ایشان داشتند غذا میخوردند خب این غذا با پول چه کسی تهیه شده بود؟
من که تا حالا نشنیدهام کسانی که برای هدایت بشر آمدهاند روزها بیل میزدند شبها هدایت میکردند. یا مثلاً هرگز نشنیدهام که آنها مغازه داشتهاند یا حتی لب دریا حوله و مایو کرایه میدادند. بلکه آنها از صبح تا شب فقط بشر را هدایت میکردند و شما و اجدادتان خودتان را موظف میدانستید که زندگیشان را تأمین بکنید. حالا چطور نوبت من که شد شما هزار تا فاکتور از من میخواهید؟ من که تازه غیر از هدایت شما، خطاهایتان را هم بهتان یادآوری میکنم. من فقط از قبل کتاب ندارم که خب همین الآن که دارم اینها را مینویسم خودش بعداً میشود کتاب.
شما همیشه این کار پیامبر اسلام را تحسین میکنید که ایشان برده میخرید و آزاد میکرد، ولی هیچوقت از خودتان نمیپرسید که او پول خرید برده را از کجا درمیآورد؟ شما بعد بلافاصله زندگی سادهی او را تحسین میکنید و همه جا میگوئید که او در جوانی چوپان بوده. شما در سراسر دنیا یک چوپان به من نشان بدهید که به اندازهی خرید برده پول داشته باشد. بعداً هم شما به جای اینکه از هدایت کنندهی خودتان دو تا سوال درست و حسابی بپرسید، آمدید مشکل را جور دیگری حل کردید و اصولاً خرید و فروش برده را کار ناپسندی شمردید. با اینکار شما باز هم زورتان به آن پیامبر نرسید و آمدید تعریف برده را هر روز تغییر دادید. جوری که در حال حاضر حتی خلبانهای لوفتانزا هم اگر خوب فکر بکنند بردهی آن شرکت هواپیمائی حساب میشوند. مدیر عامل آن شرکت هم هر کارهی که هست مطلقاً چوپان نیست.
آیا پیامبر کار خوبی میکرد که بردهها را آزاد میکرد؟ آیا شما کار خوبی کردید که بردهداری را کار بدی دانستید؟ من از شما تعجب میکنم ولی باید بگویم که هر دوی شما کار خیلی خوبی کردهاید، اما شما زمانی که داشتید این کار خوب را برای کار خوبتر پیامبرتان انجام میدادید فقط به این فکر نکردید که با تأمین نیازهای او خودتان را تبدیل به بردهی او کردهاید تا او بردهها را آزاد بکند. مگر یک برده چه کاری جز تأمین نیازهای اربابش انجام میدهد؟ من واقعاً متأسفم که مجبور به هدایت بشری هستم که تا زورش به هدایت کنندهاش نمیرسد به جای پرداختن به اصل مشکل، مینشیند تعاریف را عوض میکند. او به جای «ارباب» به آن آدم میگوید «پیامبر» و وجدان خودش را راحت میکند که برای یک «ارباب» کار نکرده. جهالت شما تا کجا ؟
در هر صورت من نمیدانم، این مشکل شما است که من هدایتتان را بعنوان شغل خودم انتخاب کردهام. من به شما اجازه میدهم که زندگی من را تأمین بکنید و در عوض قرنها بروید واژهها را به واژههای دیگری تبدیل بکنید که وجدانتان راحت بشود. اصلاً هم برایم مهم نیست که چه اسمی روی من میگذارید. من حتی این اجازه را به شما میدهم که من را ارباب خودتان بنامید. البته خوشم میآید که برای تغییر دادن واژهها و عبارتها حتی با همدیگر قرنها جنگ راه بیندازید. اجداد شما ثابت کردهاند که در این زمینه موجودات توانائی بودهاند و برای تحمیل خدا و پیامبر خودشان به دیگری آن هم به قصد «آزادی» و «نجات» دیگران هر بلائی که دستشان آمده سر دیگری آوردهاند. شما هم با تحمیل من به دیگران توانائیتان را به نسلهای بعدی نشان بدهید، از نظر من هیچ اشکالی ندارد.

کلیدواژه ها: طنز, علیرضا رضایی |

آقا من می تونم مودبانه، دوستانه و البته خیرخواهانه از شما خواهش کنم در چارچوبه ی طنزهای سیاسی (که الحق و والانصاف به خوبی هم از پس اون برآمده اید) باقی بمونید و استعداد ذاتی یا اکتسابی خودتون رو با بهانه های واقعا کودکانه ای که دست مایه ی طنزهای شما در مبحث پیامبری شده به لجن نکشید؟؟؟ مثلا همین مطلب حال حاضر، شما اگر اندکی (یعنی واقعا اندکی) سواد تاریخی (اونهم نه از نوع کتابهای جمهوری اسلامی بلکه مخالفین اسلام و شریعت و دین) داشتید، می دونستید که پیامبر اسلام و حتی خلفای پسین، شهره به ساده زیستی در عین کار و تلاش زیاد بودند (تشویق میکنم شما رو به خوندن آثار پروفسور ماسینیون یا کتاب “محمد پیامبری که باید از نو شناخت” از گئورگیو) . یا در مورد برده داری کمی بیشتر تحقیق کنید تا بدونید که برده در اون زمان به نیروی کار امروزی (employee) اطلاق میشده که در ازای کار برای صاحب کار (employer) به جای پول که در آن زمان رایج نبوده، مکان خواب و غذا دریافت میکرده (به مانند ندیمه های شاغل در منازل امروزین) و نگاه آپارتایدی به برده بسیار بسیار با رفتاری که شما از صدر اسلام در ذهن دارید متفاوت هست. در صدر اسلام زمانی که برده (در حقیقت نیروی کار) به حدی می رسید که قادر به تامین معاش از راه سالم دیگری بود، آزادی اون (به نوعی employment termination) تضمین شده بود که حتی امروز و در عصر مدرن هم در بسیاری از قراردادهای کار چنین حق انتخابی برای نیروی کار لحاظ نشده. رفتار اخلاقی و مودبانه و در حقیقت پدرانه هم بخش دیگری از برخورد با پدیده ی نیروی کار در صدر اسلام بود. از اونجا که شما هم مثل بسیاری دیگر از عزیزان به دلیل عدم مداقه در دین و صرفا با شنیدن چند جمله ی انتقادی از عزیزی دیگر دین گریز و ستیز شدید، این رو هم اضافه کنم که ندیمه های زن در صدر اسلام (برخلاف تصوری که الان در ذهن شما هست و به صورت سوال به سمت من پرتاب خواهید کرد) برده های جنسی نبوده اند که هر زمان که دلتان خواست بر اونها وارد بشید و … بلکه ابتدا رضایت ندیمه واجب بوده، دوم شروطی وجود داشته که باید صاحب کار بر قاضی شهر ثابت میکرده و بعد امکان ارتباط جنسی با ندیمه رو پیدا میکرده. در حقیقت و بر مبنای دستورات قرآن، شما نسبت به ندیمه ی خودتون حق هر کاری بدون موافقت اون و قاضی شهر (قاضی شهر و نه شرع چرا که تفاوتی عظیم بین این دو هست) ندارید.
پاینده باشید
من سالها متنی به این زیبایی و صریحی ندیده و نخونده بودم . هرچقدر هم خواننده …….. باشه روشنش میکنه . باشد که هدایت شوند . سپاسگزارم
گویند یکی به یکی میگفت تو آدم خیلی خوبی هستی فقط دو تا ایراد داری. یکی اینکه زود عصبانی میشی و دیگه اینکه بد دهنی. طرف از کوره در رفت و داد زد فلان فلان شده من زود عصبانی میشم؟ من بد دهنم؟
جناب نظر دهنده فوق (علی آقا) مصداق بارز همین داستان است. نویسنده از افرادی میگوید که با بازی با کلمات سعی در خر کردن آدمیان داشته اند و ایشان در پاسخ برده را نیروی کار و کنیز را ندیمه صاحب اختیار می نامد!!
برو آقا
نهایت ماله کشی بر اسلام. برده میشه employee؟ . برو عمو. برو خودتو خر کن. برده هاشون رو میزدن تا بمیرن. می بردن بازار میفروختن. زن و بچه اش رو به زور ازش جدا می کردن میدادن به کسی دیگه. چی میگی شما؟
تازه یک از صدش رو نگفته آقای رضایی. حمله می کردن به غیر مسلمون ها. مردها رو می کشتن. زنها رو به کنیزی می گیرفتن و بچه ها رو به بردگی. اموالشون رو هم می چاپیدن. شما هم تشریف ببر تاریخ بخون. سیره ابن هشام رو بخون ببین چه بلایی سر مردم آورده