نگاهی گذارا به مخاطرات پیش روی جنبش سبز
جنبش سبز و تجربههای تاریخی
3 Dec 2012
■ کامیار بهرنگ
در این یادداشت کوتاه تلاش می کنم، با همین نگاه به بررسی تئوریک جنبش های اجتماعی بپردازم و در عین حال آن را با تحولات چند سال اخیر در ایران همخوان کنم. این مقال شاید فرصت نتیجه گیری جامعه نباشد، اما می تواند فرصتی برای طرح بحث باشد.
به واقع جنبش اجتماعی می تواند در اقدامی گروهی (کوچک و یا بزرگ) برای رسیدن به هدف یا هدف هایی مشخص و با یک رفتار اجتماعی و در هم پیوندی اجتماعی آنها شکل گیرد. جنبش اجتماعی با رفتار اجتماعی تفاوت های هویتی دارد که دلیل آن در سازمان یافتگی، هدفمندی و قابل پیش بینی بودن است. اما در رفتارهای اجتماعی که در تعریف خود به رفتار ضد اجتماعی (جامعه ستیز) نیز می رسد، ما مولفه هایی چون خشونت، آنی بودن و بدون هدف از پیش تعین شده را شاهدیم. یکی از نمونه های بارز این رفتارهای اجتماعی در خشونت کلامی و خروش خشم های ناگهانی در سطح جامعه دیده می شود و در ابعادی بزرگتر گاه به یک اعتراض محدود در یک موضوع خاص و در یک دوره زمانی بسیار کوتاه ختم می شود.
به یک نکته ی دیگر نیز باید توجه داشت که جنبش های اجتماعی الزاما وابسته به یک نهاد اجتماعی نیستند و اجبارا به تشکیل یک نهاد اجتماعی نمی انجامد، اما یک نهاد اجتماعی شامل نظامی از ارزش ها و مطالباتی است که برای تولید یک کارکرد مشخص در جامعه شکل می گیرد. در واقع نهاد اجتماعی از بدو تاسیس خود دیر پا (گاها دائمی) در چارچوب قوانین و در درون خود قانون مدار است. با نگاهی دیگر، جامعه متشکل از نهادهای اجتماعی است که یک جنبش اجتماعی می تواند برای اصلاح بخش یا بخش هایی از آنها شکل گرفته باشد و حتی می تواند به تولید آن در صورت نیاز بپردازد.
با این ۳ تعریف کوتاه (جنبش اجتماعی، رفتار اجتماعی و نهاد اجتماعی) جامعه ی ایران از نزدیک به ۱۶ سال پیش وارد یک جنبش اجتماعی شد که در آن به اصلاح و تولید نهادهای اجتماعی پرداخت. این روند در ۸ سال پیش با چالشی عمیق مواجه شد و عزم مردم برای اصلاح آن چالش ها در خرداد ۸۸ با کودتای انتخاباتی همراه شد و از آن پس جنبش اجتماعی مردم ایران شکلی دیگر به خود گرفت.
الگوهای مشترک در جنبش های اجتماعی
بیشتر جنبش های اجتماعی در یک دوره ی مشخص زمانی شکل می گیرند و در یک زمان مشخص اگر به اهداف اولیه خود دست پیدا نکنند، هرگز نمی توانند به اهداف ثانویه و بیشتر از آن برسند. با این حال یک جنبش اجتماعی می تواند بازه عمل خود را بسیار طولانی مدت تعریف کند، اما باید توجه داشت که این بازه می بایست در دوره های کوچک تر خرد شود
اگر همین الگو را در جنبش اصلاحات و جنبش سبز جستجو کنیم، شاهد آن هستیم که هدف یا اهداف آن متناوب بوده و به صورت یک هدف خاص شکل نگرفته است، اما به مرور و با ریزش در بدنه اجتماعی آن و بازتولید بخشی دیگر، این اهداف ریز شده و در کلیت به کلید واژه ی ‘انتخابات آزاد’ رسیده است. این موضوع در جای خود می تواند مثبت باشد، اما در جایی دیگر می تواند نکات منفی را نیز به همراه داشته باشد. جنبشی که ۴ سال پیش به شعار ‘رای من کو؟’ به خود هویت بخشید، مشخصا بر اساس همین هویت می بایست برنامه ی عمل داشته باشد. این برنامه شامل چگونه رسیدن به ‘رای’ و فردای ‘رای آزاد’ خود باشد. نمی توان و نباید برنامه ی عمل ‘دولت امید’ که عصاره خواست اصلاحی جنبش سبزی بود که مردم به آن رای دادند قرار گیرد، چرا که گذر زمان و طوفان تحولات در این ۴ سال نشان می دهد که تغییرات اساسی در جامعه و ساختارهای آن به وجود آمده است.
در آستانه ی اولین سال کودتای انتخاباتی، میر حسین موسوی با استفاده از موقعیت سنجی خود، منشور جنبش سبز را منتشر کرد و آن را در معرض نقد و نظر قرار داد، اما متاسفانه در یک دوره مشخص آن منشور نقد و در ویرایش دوم، منظور شد. پس از بازداشت میر حسین موسوی و مهدی کروبی این مهم که می توانست برنامه عمل ما حداقل تا رسیدن به ‘رای آزاد’ باشد، به فراموشی سپرده شد و تنها از آن اسکلتی باقی مانده است که بخش هایی از آن نقل محافل شده است. به باور نگارنده، برنامه ریزی بر مبنای آنچه امروز در دست ما قرار داد، یکی از مهم ترین وظایف شبکه های اجتماعی است، عده ای با این تفسیر که تا امضای آقایان موسوی و کروبی به روی منشور نباشد، مرجعیت عمل نخواهد داشت راه را برای تغییر آن بسته اند، حال آنکه همان ها برای رفع حصر از آنها هم هیچ راهکاری ندارند و جنبش سبز را جنبشی ساکن و خاکستری زیر آتش کرده اند و از این موقعیت برای تثبیت جایگاه خود و اجرای سیاست هایی که می توان تنها از آن برگشت به عقب تفسیر کرد، نام برد.
جنبش اجتماعی شکل گرفته از ۴ سال پیش در این مدت نتوانسته است به دستاوردهای سیاسی مشخصی دست پیدا کند و با سیل حبس، حصر، تبعید ناخواسته و … مواجه شده است، در این مسیر خون های بسیاری ریخته شده است اما ‘جنبش’ نتوانست در سطح حاکمیت، اصلاحی به وجود آورد، هر چند در سطح جامعه معترضین تحولی شگرف به وجود آورد. با این حال باید به این مهم توجه داشت که برای پیروزی جنبش؛ زیر خاکستر ماندن، نمی تواند نشانه ی پویایی باشد که همواره در سخن برخی تکرار می شود. جنبش سبز به واقع امروز در مقابل یک انتخاب است، در خود مردن و به مانند ققنوس دوباره سازی خود و یا زیر خاکستر ماندن به قیمت گرم کردن تنور برای بازگشت به عقب و طرح مطالبات حداقلی.
تلاش برخی برای جداسازی جنبش اصلاحات و جنبش سبز در همین مسیر ارزیابی می شود و اصرار بزرگان اصلاحات در هم پیوندی ذاتی و معنایی با جنبش سبز نیز نشان از همین تلاش ها است. تلاش هایی که با فرار رو به جلو برای طرح مطلبات اقتصادی مردم و نمایش آنچه امروز بازگشت به ثبات اقتصادی خواست مردم است نه آزادی های سیاسی، عملا تلاشی است برای عبور از روی خاکستر جنبش سبز و رسیدن به حاکمیت به عنوان مصلحان جامعه. اما هوشیاری بزرگان اصلاحات تا امروز مقابل این عمل را گرفته است و نوبت به بدنه ی اجتماعی است که خود را پیرامون دو پروژه رفع حصر و تلاش برای ‘انتخابات آزاد’ باز تعریف کند.
توجه داشته باشیم که جنبش های اجتماعی در کلیت خود ۵ مرحله ی عمومی خواهند داشت: وضعیت مقدماتی، وضعیت هم آمیختگی، تعریف سازی، انشعاب و سرانجام نابودی.
بیشتر جنبش های اجتماعی در یک دوره ی مشخص زمانی شکل می گیرند و در یک زمان مشخص اگر به اهداف اولیه خود دست پیدا نکنند، هرگز نمی توانند به اهداف ثانویه و بیشتر از آن برسند. با این حال یک جنبش اجتماعی می تواند بازه عمل خود را بسیار طولانی مدت تعریف کند، اما باید توجه داشت که این بازه می بایست در دوره های کوچک تر خرد شود و در هر دوره ی کوتاه دستاوردهای مشخص خود را تعریف کند و در آن دوره برای دستیابی به آن مبارزه کند.
به صورت یک حکم کلی نمی توان این نظریه را تعمیم داد، اما به صورت عمومی، جنبش های اجتماعی بر پایه نیازهای جامعه در حالت یک مقدمه و در سطح فکر شکل می گیرد، بر اثر یک برانگیختگی انگیزه عمل پیدا می کنند و جلب توجه می کنند و به عضو گیری رسمی و یا میدانی می پردازد. در گذر زمان به قالب ریزی در ساختار و هدف گذاری های اولیه و ثانویه می رسد که در آن ایدئولوژی جنبش بر پایه ی همان فکر مقدماتی، مشخص تر می شود و در نهایت اگر نتواند حمایت عمومی را جلب کند بر اثر فرسایشی شدن مبارزه، به انشعاب و سرانجام به شکست می انجامد.
اگر در مرحله ی قالب گیری، جنبش اجتماعی بتواند اقبال عمومی داشته باشد از حالت جنبشی خارج شده و به نهاد اجتماعی تبدیل می شود که بالاتر به آن اشاره کردیم و دیگر آن ۲ مرحله ی پایانی (انشعاب و نابودی) در مورد آن صدق نمی کند.
در این مورد باید توجه داشته باشیم که جنبش سبز نیز امروز درگیر همین آفت است که اگر وارد حوزه انشعاب و خط کشی شود، باید آینده خود را همانطور که اشاره شد یا در نابودی و قبول وضعیت موجود جستجو کند و یا در بازگشت به عقب که آن هم از نگاهی دیگر نابودی است.

کلیدواژه ها: اعتراض, تغییر, جنبش اجتماعی, جنبش سبز, کامیار بهرنگ |
