جنگ غزه در گفتگو با لاله خلیلی
آتشبس فوقالعاده شکننده است
26 Nov 2012
■ سینا پارسا
شما ریشه شروع جنگ در غزه را چه می بینید؟ آیا اسرائیل با ترور احمد جعبری جنگ را آغاز کرد یا اینکه این ترور پاسخی بود به موشک پراکنی های پراکنده حماس؟ در واقع چه شد که پس از مدت ها بار دیگر اسرائیل یکی از رهبران کلیدی حماس را ترور کرد؟
ریشه جنگ به پروژه استعمار نشینی اسرائیل باز می گردد و این حقیقت که به دلایل مختلف رهبری اسراییل احساس می کند که باید هر از چندگاهی قدرت نظامی اش را نشان دهد. ریشه صهیونیسم از قتل عام میلیون ها تن از یهودیان اروپا، از ملی گرایی مهاجران استعماری صهیونیسم و این واقعیت پدیدار شده است که آن ها از بدو تشکیل دولت به عنوان ژاندارم محلی دولت های قدرتمندی مانند (بریتانیا و بعد ایالات متحده) شناخته شده اند. آن ها وقتی نزدیک انتخابات زودتر از موعد هستند یا در لحظات بحرانی به سر می برند دست به نمایش قدرت می زنند. در این مورد ظاهرا اسرائیلی ها بحث های مخفی با احمد جعبری پیرامون آتش بس دائمی داشته اند. گمان می کنم نخبگان سیاسی ـ نظامی اسرائیلی خیلی روی این موضوع حساب کرده بودند و مانند خیلی از دفعات قبل مذاکرات ناکام مانده است. آنچنان که روزنامه هاآرتص گزارش کرده است ترور جعبری ترور کسی بوده است که امنیت مرزی اسرائیل را در دست داشته است.
آیا واکنش حماس و موشک پرانی به سوی مناطق غیر نظامی اسرائیل اجتناب ناپذیر بود؟ در حقیقت برخی منتقدان می پندارند آتش گشودن آگاهانه به سمت غیر نظامیان از سوی حماس شروع شد و متعاقب ان بود که حملات جنگنده های اسرائیل به غزه و کشتار غیر نظامیان آغاز شد. آیا حماس راه دیگری برای مواجه با ترور احمد جعبری در پیش نداشت؟
نمی توانم تصور کنم که وقتی ترور انجام شده است برای حماس ممکن بوده بوده باشد که واکنشی نشان ندهد. یادآوری می کنم که اسرائیل در زمان اجرای ترور، دو شهروند فلسطینی را هم کشته است. حماس باید به مردم غزه جواب پس می داد. به هر صورت کشتن سه شهروند پس از بمباران غزه انجام شده است و فکر می کنم آمار نشان می دهد که 150 فلسطینی ـ تعداد قابل توجهی غیر نظامی ـ و 5 اسرائیلی کشته اند. و با توجه به اینکه اسرائیل و بیشتر متحدانش در اروپا و ایالات متحده حماس را سازمانی ترویستی می دانند، تصور نمی کنم اسرائیل در آن زمان به دیپلماسی فکر کرده باشد.
مدت هاست این چرخه ادامه دارد، دست کم حماس می دانست که واکنش متقابل به اقدام اسرائیل (موشک پراکنی در مقیاس بالا به مناطق مسکونی اسرائیل) با پاسخ سخت اسرائیل مواجه خواهد شد. چرا حماس خویشتنداری نکرد و با وجود تجربه های جنگ های پیشین باز هم طوری واکنش نشان داد که جنگنده های اسرائیل به غزه یورش بیاورند و جان شهروندان غیر نظامی فلسطین به خطر بیافتد.
بخشی از واکنش حماس مربوط به شور ملی بوده است. بخشی از آن درخواست برای واکنش به اسرائیل از سوی مردم غزه بوده است. بخش دیگر از آن برای آن بوده که به اسرائیل نشان دهند آن ها به گروهی التماس کننده تبدیل نشده اند. به این معنا که وقتی به آن ها حمله شوند خواهند جنگید.
در اسرائیل یکی از توجیهات برای حمله به غزه این بود که حماس دولتی برآمده از رای مردم است و از همین رو آن ها در سیاست های حماس مسئول هستند. دو سوال دارم اول اینکه حکمرانی حماس بر نوار غزه چقدر با معیارهای دموکراتیک هم خوانی دارد، آیا به راستی این گروه را باید نماینده مشروع شهروندان غزه معرفی کرد. دوم اینکه رابطه دموکراسی با مسئولیت پذیری شهروندان چطور تعریف می شود. آیا اساسا به این دلیل که حماس در سال 2006 اکثریت کرسی های پارلمان را تصاحب کرد معنی اش این است که مردم در تمام سیاست های حماس مسئول هستند؟
انتخابات حماس واقعا دموکراتیک بوده است، هر چند محاصره گسترده دولتی در غزه معنی اش این است که شانسی وجود ندارد که آنها به خاطر عدم برگزاری انتخابات مسئول شناخته شوند. اگر اینطور است که “مردم غزه به حماس رای دادند پس مسئول هستند”، گمان می کنم معکوس قضیه این است که “اسرائیلی ها دولتشان را انتخاب کردند و به ارتش خدمت می کنند پس اهداف مشروعی هستند” که به گمانم به طور یک سان گیج کننده است.
دقیقا نکته اینجا است. آیا ما با نبرد دو دولت ـ ملت دموکراتیک مواجه هستیم؟ و باید مثلا طبق نظریات جامعه شناسی تاثیر شهروند بر دولت بپذیریم که به لحاظ حقوقی شهروندان این دو سرزمین در جنگ های خونبار مسئول هستند به این دلیل که قادر نیستند دولت های خود را از جنگ بر حذر دارند؟ مثلا در غزه اساسا هیچ جنبش ضد جنگی وجود دارد که علیه حماس آزادانه تظاهرات کند؟ یا مثلا نشریاتی که آزادانه سیاست های حماس را به چالش بکشند.
نه، هیچ کدامشان دموکراتیک نیستند. از میلیون ها مردمی که مناطقی زندگی می کنند که کنترلش در اختیار اسرائیل است بیش از 50 درصد مردم حق رای ندارند. و از میان آن هایی که حق رای دارند، 20 درصد آن ها شهروندان درجه 3 هستند (شهروندان فلسطینی که در اسرائیل زندگی می کنند) در غزه حماس، اپوزسیون دارد و این اپوزسیون ها خیلی از خود حماس رادیکال تر هستند.
سیاست جمهوری اسلامی در قبال غزه را چگونه ارزیابی می کنید؟ حماس در شرایطی وارد جنگ با اسرائیل شد که رابطه تهران با دفتر سیاسی حماس در سوریه (خالد مشعل) بر سر کشتار مردم سوریه به شدت تیره و تار شده بود. آیا ایران همچنان توانست در جنگ اخیر نفوذ خود بر حماس را حفظ کند؟
کاملا مطمئن نیستم. واضح است که موشک های میان بردی که حماس استفاده کرده است ساخت خود حماس است. و از ورود موشک های فجر به غزه هم جلوگیری شده است، پس راهی وجود دارد ندارد که بدانیم ایران نفوذی داشته است.
یکی از موارد قابل توجه در نبرد یک هفته ای اخیر این بود که شاید برای نخستین بار مقامات ارشد جمهوری اسلامی همچون علی لاریجانی و سردار جعفری آشکارا در زمان نزاع بر حمایت نظامی از شبه نظامیان فلسطینی تاکید کردند. چرا این بار ایران اینقدر حمایت خود را علنی کرد؟
به نظرم ایران احساس کرده است باید اعتبارش در دنیای عرب را باز پس بگیرد. اعتباری که با دفاع از دولت سوریه از دست داده است. گمانم می کنم این موضوع در حمایت علنی از فلسطین تاثیر به سزایی داشته است. اما همچنین فکر می کنم که این یک پیام به اسرائیل بوده است، کشوری که ایران را تهدید کرده است. به اسرائیلی ها یادآوری کرده است که اگر ارتش این کشور به ایران حمله کند ممکن است با واکنش مقابل از جانب غزه شگفت زده شوند.
به نظر شما سیگنال های تهران به تل آویو رسیده است؟ یعنی آیا نبرد غزه باعث خواهد شد که اسرائیل برای حمله به تاسیسات اتمی ایران مردد بشود (اگر واقعا همچین قصدی داشته باشد؟) یا بر عکس باعث می شود نتانیاهو به دلیل حمایت ایران از حماس راحت تر بتواند نظر افکار عمومی و همچنین کابینه و سران ارتش اسرائیل را برای حمله به ایران قانع کند؟
فکر کنم این سیگنال ها بین تهران و تل آویو رد و بدل شده است. نیویورک تایمز اخیرا نوشته بود که نبرد غزه به نوعی امتحان گنبد آهنین (سیستم دفاع ضد موشکی اسرائیل) بوده است. من همچنین اضافه می کنم امتحان رشته های دیپلماتیک قبل از حمله امتحانی به ایران. فارغ از اینکه دو طرف سیگنال ها را شنیده باشند، اینکه سیگنال ها را چطوری تفسیر کنند و اینکه پاسخشان چه خواهد بود موضوع کاملا جدا است. ما می دانیم که جنگی پنهان میان دو کشور (و ایالات متحده) در جریان است. فقط می توان امیدوار بود که حریق عظیم تری رخ ندهد.
بر خلاف نبرد پیشین اسرائیل و حماس در سال 2009 یا جنگ 33 روزه با حزب الله، این بار نزاع میان حماس و اسرائیل خیلی زود به آتش بس ختم شد. دو طرف چه دلایلی برای آتش بس زود هنگام داشتند؟
بازگشت به وضع موجود هم به نفع حماس است و هم اسرائیل: اسرائیل تحمل بمباران شهرهایش یا اصابت موشک های بیشتر به قلمرو اش را ندارد. به اضافه گنبد آهنی اش را هم تست کرده است. سیستم دفاعی که مقدمه حمله به ایران است. از آن طرف حماس هم کنترل وضعیت سیاسی و اقتصادی غزه را در دست دارد و نمی خواهد شاهد خیل حملات ویرانگر باشد. بازگشت به آتش بس همچنین به سود مرسی شده است چرا که به ایالات متحده ثابت کرده است می تواند همانقدر مشتری قابل اعتمادی باشد که حسنی مبارک بود.
این آتش بس چقدر ممکن است شکننده باشد؟ روز جمعه یک فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی کشته شد. ممکن است آتش بس روز چهارشنبه در کوتاه مدت به شکست ختم شود؟
این آتش بس فوق العاده شکننده است و مطمئن نیستم حماس قادر باشد شلیک راکت به اسرائیل را متوقف کند یا اسرائیل تمایلی به لغو محاصره غزه داشته باشد ـ این دو از شرایط آتش بس اخیر هستند. کسی چه می داند.
نبرد اخیر چه تاثیری بر موقعیت حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو در افکار عمومی گذاشته است؟ آیا شانس وی برای پیروزی در انتخابات 22 ژانویه را افزایش داده است یا به ضرر وی تمام شد؟
این جنگ به طور قطع شانس های او در انتخابات را افزایش داده است. متاسفانه باید بگویم که در شرایط امروز افکار عمومی اسرائیل به شدت طرفدار جنگ است و آن ها از صمیم قلب پشت حمله به نوار غزه بودند.
به باور شما جنبش سبز و فعالین مدنی و اجتماعی تا چه اندازه باید نسبت به سرنوشت فلسطین حساس باشند. خیلی ها می گویند فعالین مدنی و اجتماعی ایران نباید بیش از اندازه وارد دعوای فلسطین و اسرائیل شوند، چرا که منافع ملی ایران در نزاع با اسرائیل تعریف نمی شود. به باور شما جنبش دموکراسی خواهی ایران از چه زاویه ای باید وارد نزاع غزه شود؟
اگر جنبش سبز ایران خود را جنبشی برای رهایی می داند، پس دست کم باید همبستگی خود با فلسطینی ها را نشان دهد. فرای آن مطمئن نیستم که یک جنبش اپوزسیون که تحت فشار است چه کارهایی از دستش ساخته است.
منظورم این است که حمایت از فلسطین دستاورد سیاسی خاصی برای جنبش سبز خواهد داشت؟ باید نسبت به این مساله حساسیت ویژه ای داشته باشد؟ یا فقط از منظر حقوق بشر دوستی باید وارد شود؟ یعنی مثلا باید نسبت به خونریزی های فلسطین همانقدر دغدغه حقوق بشری داشته باشد که نسبت به خونریزی های برمه داشته باشد. الان خیلی ها می گویند 30 هزار نفر در سوریه شامل 350 کودک کشته شدند اما حساسیت فعالیت حقوق بشر و افراد آکادمیک و مدنی نسبت به کشتار غیر نظامیان در فلسطین خیلی بیشتر بوده است. این موضوع را چطور ارزیابی می کنید؟
واقعا مطمئن نیستم راجع به جنبش سبز چه باید بگویم. من از بحث ها و استراتژی های داخلی اش بی خبر هستم و کاملا مطمئن نیستم که واکنش آن ها به موضوع فلسطین چه باید باشد. موافقم که هزاران نفر کشته شده اند و در همان زمانی که جنگ غزه در جریان باید، کشور کنگو هم وارد جنگی دیگر شد. در همان زمان پشتیبانی از مخالفان سوریه در اروپا و ایالات متحده خاموش نشد. بنابراین کاملا مطمئن نیستم که همچنین مقایسه ای جور دربیاید.
اسماعيل هنيه، نخست وزير حماس در سخنراني پيروزي خود اين جنگ را به جنگ قادسيه تشبيه كرده است. تشبيهي كه مورد انتقادهاي جدي در ايران قرار گرفته است. آیا حماس به سوی کشورهای خلیج فارس متمایل شده است؟
مطمئنا صف بندی حماس از سوریه به قطر انتقال یافته است. امیر قطر از غزه دیدار کرد که شکست بزرگی بود. آن ها استادیومی 10 هزار نفری را برای سخنرانی وی در نظر گرفتند و ظاهرا فقط چند صد تن از مردم در آنجا حاضر شدند. اینکه اتحاد جدید چقدر نزد مردم محبوب است جای سوال دارد. اما فراموش نکنیم که حماس یک جنبش سیاسی است و یقینا در تغییر متحدان سیاسی شان فرصت طلب هستند.

کلیدواژه ها: اسراییل, ایران, جنگ, حماس, سینا پارسا, غزه, لاله خلیلی |
