Home

Titleبه بهانه فیلم جدید مخلباف درباره آیین بهایی

محسن مخملباف؛ حکایت یک روح عصیانگر

23 Oct 2012

■ امید کشتکار
Font Size + | - Reset
۱
سینمای مخملباف سینمای غریبی است. سینمایی که گویا نه آغازی دارد و نه پایانی. هرگاه که احساس می‌کنی به امضای سینمایی او رسیده‌ای به ناگاه فیلمی می‌سازد که ناچار می‌شوی تمامی داشته‌های ذهنی‌ات را دوباره از نو برایش تعریف کنی. گویا او با هر فیلم یک بار به دنیا می‌آید و یک بار از دنیا می‌رود. حکایت فیلمسازی او بیش از آنکه با متر و معیار آشنای فیلمسازان صاحب سبک همخوان باشد شبیه به کولی سرگشته‌ای است که نمی‌داند باید در کدام منزل اتراق کند. مخملباف در تمام این سی سالی که از «توبه نصوح» گذشته همواره تنها تجربه کرده است. تجربه‌ای از پس تجربه دیگر. و نکته اینجاست که هر تجربه معمولا در انتهای خود به پایان رسیده و با کلید خوردن فیلم جدید، تجربه و اتمسفری جدید آفریده شده است. مخملباف همواره از اینکه فیلمساز صاحب سبکی باشد گریزان بوده است. او به هیچ ژانر و الگویی در طول سالیان دراز فیلم سازیش پایبند نبوده و همواره فیلم جدیدش مخاطب را در نقطه آغاز قرار داده است. این روش نه لزوما خوب است و نه بد. تجربه‌گری همواره در هنر دو سویه داشته است. گاهی روی خوشش برای هنرمند می‌ماند و اثری بدیع خلق می‌کند و گاهی حاصل کار می‌شود آنچه نباید باشد.
۲
سینمای مخلباف همیشه رنگی از سیاست داشته است. اگر در دوره اول فیلمسازی او به این می‌اندیشیده که سرمایه داران و متمولان جامعه را نقد کند و چشم آنان را به حقایق ایران انقلابی و مستضعفان روشن کند، در دوره‌های بعد دغدغه‌های سیاسی دیگری داشته است. مخملباف خود فیلم‌های اولیه‌اش را کاملا در جهت ایدئولوژی جمهوری اسلامی می‌داند و تاکید می‌کند که می‌کوشد در فیلم‌هایش چپ‌ها و بازاری‌ها (بخوانید سرمایه داران و فئودال‌ها) را بکوبد. دقیقا با همین واژگان، «بکوبد». خود وی در مصاحبه‌ای می‌گوید: «من از ابتدای کار چپ و راست را دو انحراف از انقلاب اسلامی می‌دانسته‌ام و آن ابتدای کار، هر دو را با هم می‌کوبیدم. مثلا “حصار در حصار” که در مقابل چپی‌ها و فئودال‌ها و سرمایه داران هم کوبیده شده بودند. یادم هست مسئولین آن وقت تلویزیون پیغام داده بودند که اگر می‌خواهی پخش شود از خیر اعدام فئودال و سرمایه دار نمایش‌ات بگذر. گفتم نه شما از خیر پخش بگذرید. گفتند پس بگو آن‌ها چون آدم کشته‌اند اعدام می‌شوند که دادگاه‌شان جنایی باشد. گفتم هیچ جنایتی بد‌تر از نفس فئودالیزم و سرمایه داری نیست و ما انقلاب اسلامی را اینطوری می‌شناسیم. یا در”دوچشم بی‌سو” چپ و راست با هم کوبیده شده بودند. من برای پرهیز از چپ روی یا راست روی هر دو را کوبیده بودم و این پراکندگی موضوع می‌آورد. در بایکوت بخش چپش را کوبیدم و متهم به راست شدم و در دستفروش راست را کوبیدم و متهم به چپ شدم… آن موقع چپ‌ها خطر انقلاب بودند، من به آن‌ها می‌پرداختم. حالا خطر راست است. به آن‌ها می‌پردازم از کسی هم رودروایسی ندارم. و موضع من‌‌ همان هست که بود. »

ادبیات تندروانه مخملباف جوان‌‌ همان منطقی را به نمایش می‌گذارد که چماق به دستان فرهنگی در اوایل انقلاب داشتند. حمله به سینما‌ها و مراکز فرهنگی الویت این چماق بدستانی بود که همزمان با نیروهای لباس شخصی سرکوبگر دیگری که اجتماعات سیاسی را به هم می‌ریختند، به اشاعه فرهنگ و سیاست انقلاب اسلامی می‌پرداخت. چندی پیش مسعود ده نمکی که خود پیش از شروع به کار فیلمسازی از سرکرده‌های انصار حزب الله بود و حمله به کوی دانشگاه در سال ۷۸ را در کارنامه دارد، در گفتگویی درباره مخملباف گفت: «در زمان اکران فیلم “حاجی واشنگتن” در سینما آزادی پنج نفر حزب‌اللهی‌وار آمدند داخل و شروع کردند به گفتن مرگ بر آمریکا! یکی از آن پنج نفر مخملباف است. کسی که تا دیروز سوار موتور می‌شد و با تیغ موکت‌بری پنجه تو صورت مردم می‌انداخت، حالا سخنگوی جریان روشنفکری شده است. »

مخملباف در‌‌ همان دوره پس از اکران فیلم «اجاره نشین‌ها» داریوش مهرجویی در نامه‌ای به سید محمد بهشتی معاون سینمایی دوران نخست وزیری میرحسین موسوی، می‌نویسد: «من باب ثواب می‌گویم، حاجی واشنگتن را که گردن نگرفتید، اجاره نشین‌ها به گردن چه کسی است؟ اگر فیلم را ندیده‌اید، ببینید. شما را به‌‌ همان حضرت ابوالفضل (ع) تکلیف کسی چون من با شما چیست؟ ارج گذاری‌اتان به جنگ را باور کنم یا اغماض‌اتان را در مورد امثال اجاره نشین‌ها، امیدوارم همچنان ما را متحجر ندانید که مثلاً به هنر تبلیغاتی و سفارشی معتقدیم یا با انتقاد مخالفیم، اما انتقاد در چارچوب انقلاب و اسلام و یا هجو اسلام و انقلاب؟ توهین می‌شود که اگر بگویم فیلم دیدن بلد نیستید. می‌توانید بشینید با هم اجاره نشین‌ها را ببینیم. من باب ثواب گفتم، گناه که نکرده‌ام؟ واقع قضیه این است که دوساعت پیش که فیلم را دیدم حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهر جویی را بغل کنم و با هم به آن دنبا برویم. »

مخملباف اما در دوره دوم سینمای خود روش هنرمندانه و آرام تری را در پیش گرفت. این دوره که شامل آثاری مانند دستفروش، بایسیکل‌ران و عروسی خوبان می‌شود، تداوم‌‌ همان خط سیاسی سابق اما با روش‌های هنرمندانه و کار شده‌تری است. مخملباف که کم‌کم به سینما مسلط می‌شود، از تجربه آثار خام اولیه‌اش که بیشتر اتودهای سینمایی هستند استفاده می‌کند و ناگهان خود را به عنوان یک سینماگر خلاق به سینمای ایران معرفی می‌کند. اتفاقی که به خصوص در بایسیکل ران مشخص‌تر است. فیلمی خوش‌ساخت با یک فیلمنامه حساب شده و می‌شود گفت که از اینجا محسن مخلباف زاده می‌شود. مخملباف درباره رسیدن به دوره دوم سینمایی‌اش می‌گوید: «با دو چیز از مرحله اول گذشتم. اول با مطالعه حدود چهارصد کتاب در زمینه سینما. دوم با درک نابسامانی‌های اجتماعی پیرامونم. یک نکته شرایط اقتصادی ناشی از دوران جنگ بود و بی‌توجهی طبقات مرفه جامعه، به ویژه سرمایه داران مذهبی نسبت به اکثریت محروم جامعه… در همین دوره است که من سوای از محتوا و تکنیک، دغدغه تجربه در سبک را هم پیدا می‌کنم و می‌کوشم مثلاً در دستفروش از یک سبک شروع کنم و آرام آرام از سبک‌های دیگر عبور کنم بی‌آنکه به یکدستی اثر خدشه‌ای وارد آید. »

دوره سوم فیلمسازی مخملباف، دوره‌ای است که کم کم تضاد‌ها خود را نشان می‌دهد. مخملباف که زمانی فیلمساز مورد علاقه حاکمیت بوده حالا فیلمی می‌سازد که توقیف می‌شود. دو فیلم «شب‌های زاینده رود» و «نوبت عاشقی» یکی پس از دیگری به محاق توقیف می‌روند و ناصرالدین شاه آکتور سینما با شک و تردید اکران می‌شود. از این دوره است که سیاست در ساخته‌های مخملباف از شکل شعاری خارج می‌شود و به لایه‌های زیرین اثر می‌رود. از آثار شاخص این دوره می‌توان به هنرپیشه، سلام سینما و گبه اشاره کرد. مخملباف دلایل رسیدن به دوره سوم را اینگونه تشریح می‌کند: «شاید باید تغییر آثار مرا در دوره سوم، ناشی از چهار چیز کلی دانست. اول سرخوردگی از رسیدن به دمکراسی و عدالت اجتماعی. دوم نقد آثار دوره دوم در خودم، سوم سفرهای خارج از ایران و چهارم مطالعات روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و فلسفی جدید.» آشکارا محسن مخلبافِ انقلابی که با شور فراوان از ارزش‌های انقلاب اسلامی دفاع می‌کرد، با سرخوردگی از سیاست رو به نقد خود و جامعه پیرامونش می‌آورد. این دوره دوره‌ای است که به خروج مخلباف از ایران منجر می‌شود و به یکباره فیلمسازی که از چهره‌های مطرح هنر دینی و سیاسی مورد تائید حکومت ایران بود تبدیل به فیلمسازی اپوزیسیون می‌شود که دغدغه دموکراسی و آزادی خواهی برای ایران را دارد.

فیلم‌های خارج از ایران مخملباف به جز «سفر قندهار» هیچکدام آثار شاخصی نیستند. در این دوره فیلمساز می‌کوشد فضای جدیدی را برای آثارش ایجاد کند و به درکی جدید از جهان هستی و مذهب برسد. شاید جنجالی‌ترین فیلم این گروه فیلم «آوای مورچگان» است که نه به دلیل ساختار و مضمون که به واسطه برهنگی هنرپیشه زن فیلم و صحنه‌های هم آغوشی مورد توجه قرار گرفت. یک تحول تازه در مخملباف سابقا محافظه کار.

۳
مخملباف پس از انتخابات جنجال برانگیز سال ۸۸، به ناگاه وارد فضای سیاسی شد. رخت سینماگری را از تن در آورد، ردای سیاست پوشید و کوشید که صدای جوانان سرکوب شده ایرانی در جنبش سبز باشد. در پارلمان اروپا حاضر شد و با خواندن متنی از پیروزی میرحسین موسوی در انتخابات و کودتای انتخاباتی خبر داد. وی همچنین گفت: «مردم ایران خود تکلیف کودتاگران را روشن خواهند کرد، از دولت‌های اروپائی توقع اسلحه و کمک‌های مادی ندارند اما این انتظار که دولت کودتا را دوست و شریک خود ندانند به نظر نمی‌رسد چندان انتظار غیرمعمولی باشد. مردم ایران یک بند سبز به مچ خود بستند و یک شعار هم بیشتر نداشتند رای ما را اعلام کنید نه رای خودتان را. و به همین اتهام الان زیر شکنچه و در زندانند. آیا شما آسوده و ساکت خواهید ماند تا با پول حاصل از فروش نفت باز هم دولت احمدی‌نژاد مردم ایران را شکنجه کند و برای تمام منطقه تروریست پرورش دهد و دیگران را با موشک تهدید کند. »

مخملباف در این دوران عملا نقش سخنگوی جنبش سبز در اروپا را به عهده گرفت. همچنین متنی را درباره زندگی خصوصی آیت الله خامنه‌ای رهبر ایران منتشر کرد که به بررسی جزئیات زندگی خصوصی وی می‌پرداخت. مخملباف مدعی است که این متن را از سخنان کارمندان بیت رهبری و وزارت اطلاعات که به خارج گریخته‌اند استخراج کرده است. در این متن به جزئیات عجیبی از زندگی خامنه‌ای اشاره شده و به برخی از موارد ریز به ریز مورد بررسی قرار گرفته‌اند. از جمله اشاره به کلکسیون پیپ خامنه‌ای و یا محافل بسیار شخصی او و همچنین اشاره به جزییات دارایی‌های او. اما مخملباف به‌‌ همان سرعتی که وارد فضای جنبش سبز شد، از آن خارج شد. با گذشت چند ماه از جنبش و همزمان با رکود آن، مخملباف نیز مجددا روی به فیلمسازی آورد و حضور او در محافل سیاسی روز به روز کمتر شد. این هیجانات شاید ادامه‌‌ همان روندی باشد که در سال‌های نخستین فیلمسازی‌اش تجربه کرده بود. ورود به سیاست نه از دید یک فرد سیاسی که از دید یک مصلح. مصلحی که با دیدن اتفاقات اطراف و احتمالا برخوردهای دیگر گروه‌های سیاسی مانند دوره‌های پیشین سرخورده می‌شود و خط جدیدی در پیش می‌گیرد.

۴
به گواهی آنونس فیلم جدید مخلباف «باغبان» که در شبکه اختصاصی یوتیوبش قرار داده، حاصل سفر جدید خانواده مخلباف فیلمی است درباره بهائیت و جدال میان ادیان بزرگ آسمانی در سرزمین اسرائیل. در توضیح این آنونس آمده است: «موضوع این فیلم جدلی است بین دو نسل ایرانی بر سر نقش مثبت و منفی ادیان. فیلم باغبان در عین حال سیری است در اندیشه و آئین بهائی. دینی که حدود ۱۷۰ سال پیش در ایران آغاز شد و در سراسر جهان گسترده شد و اکنون میلیون‌ها پیرو دارد. محسن مخملباف می‌گوید: ‌ بسیاری از ما ایرانیان از انواع اندیشه‌ها و آئین‌ها و ادیان هندی، چینی، ژاپنی با خبرتریم، تا از اندیشه‌ها و آئین‌هایی که خاستگاه‌شان ایران بوده است. شاید سانسور، این چنین خواسته است. فیلم باغبان برای شکستن این سانسور است.» این فیلم تاکنون جایزه بزرگ جشنواره فیلم بیروت را ربوده است و به نظر می‌رسد که به زودی پیروز جشنواره‌های دیگری نیز باشد.

جستجو‌ها، مخملباف را اینبار فرا‌تر از تجربه‌هایش به حیفا و باغ‌های زیبای مرکز بهائی در این شهر برده است. این فیلم روایت پدر و پسر فیلمسازی است که یکی موافق دین و دیگری مخالف آن است. داستان فیلم از دیالوگ میان این دو نسل با دو تفکر جداگانه شکل می‌گیرد. اما اینکه چطور می‌شود که مخملباف برای گفتگو درباره ادیان مرکز بهائیان را برمی‌گزیند و نه اماکن دیگر می‌تواند از آن رو باشد که دین بهایی با وجود آنکه دینی است کاملا ایرانی، بیش از همه ادیان دیگر در ایران ناشناخته است.

این روز‌ها نزدیک به ۷ میلوین بهایی از نژاد‌ها و ملیت‌های مختلف در گوشه و کنار جهان زندگی می‌کنند که بخش بزرگی از آنان ایرانی نیستند. با وجود اینکه این دین ایرانی است اما به واسطه سرکوب‌های حکومت‌های مختلف ایران از زمان امیرکبیر تاکنون، اطلاعات عمومی درباره بهائیت در ایران بسیار کم است. حتی همین امروز هم بسیاری از روشنفکران و روزنامه نگاران ایرانی نمی‌دانند که بهائیت یک دین کاملا جدا مانند اسلام و مسیحیت است و نه یک شاخه از اسلام. از این منظر انتخابات مرکز بهائیان می‌تواند انتخابی جذاب و متفاوت باشد. ضمن اینکه فلسطین، سرزمینی است که مرکز ثقل ادیان بزرگ جهانی است. این محلی است که بیش از هرجای دیگری از کره خاکی مقدس انگاشته شده است، پس فیلمی هم که قرار است درباره ادیان ساخته شود می‌تواند در این مکان زیبا به تصویر درآید.

اما فارغ از همه این دلایل، حضور مخملباف در باغ‌های بهایی بیش از آنکه مفهومی تصویری و ساختاری داشته باشد، حاوی پیامی ایدولوژیک و سیاسی است. سیر تحول شخصیت مخملباف از جوانی که با «مرگ بر آمریکا» وارد سینما می‌شد و فیلم را از پرده پایین می‌کشید تا فیلمسازی که باغ‌های بهایی را دستمایه ساخت فیلم می‌کند، سیر عجیبی است. او از شیعه گرایی مطلق به انتهای ضد تشیع رسیده است. این تحول را بر مبنای ارزش گذاری نه خوب می‌دانم و نه بد. تنها می‌توانم این سیر عجیب شخصی درباره یکی از سیاسی‌ترین فیلمسازان تمام تاریخ سینمای ایران را ناشی از روح عصیانگر و تجربه گر او بدانم. باید به انتظار نشست و دید که مخملباف ۵۵ ساله در سال‌های بعد چه چیزی را برای نمایش به ما آماده خواهد کرد و این روح عصیانگر به کجا خواهد رسید. هرچند که به عنوان یک ناظر بیرونی چشم انتظار چرخش‌های دیگری از محسن مخملباف، فیلمساز متفاوت ایرانی هستم.

منابع:
– رازهای زندگی خامنه‌ای، نوشته محسن مخملباف، وبسایت خانه فیلم مخملباف
– سخنرانی محسن مخملباف در پارلمان اروپا، ۸ ژوئیه ۲۰۰۹
– علت هراس جریان روشنفکری از اقبال به اخراجی‌ها، گفتگوی رجانیوز با مسعود ده نمکی، ۱۹ آذر ۱۳۹۰
– علت هراس جریان روشنفکری از اقبال به اخراجی‌ها، گفتگوی محسن مخملباف با مجله فیلم
– گفتگو محسن مخملباف با هفته سینما، ۱۳۷۵
 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , , , , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب

  1. سروش says:

    قرنها است كه اختلافات انساني به روش برد و باخت حل ميشود يكي ميبرد ويكي ميبازد چه در ايران و چه در تمامي اديان و كشورهاي ديگر . روش برد و باخت در تمامي مسائل انساني شامل اختلافات عاطفي و اختلافات ارزشي ( كه اشاره به متن بالا دارد ) و اختلافات بنيادي ميباشد . من شخصا باني تمامي اختلافات را برداشت شخصي از دين بنام مذهب ميدانم و در اين بازي ديني بهائيان در حال حاضر بازنده هستند و فيلم آقاي مخملباف نيز تجربه شخصي و نگاه ايشان به اين مسئله است كه ميتواند…….

  2. اللبسسل says:

    اقای مخملباف با این همه چرخشها و تعصبات با کارهایی که از ایشان سرزده نشان میده که دچار اختلال ذهنی است یه بار مذهبی خشک که میره تو سینما شعار میده یه بار میره …..

What do you think | نظر شما چیست؟

عضویت در خبرنامه تهران ریویو

نشانی ایمیل

Search
Most Viewed
Last articles
Tags
  • RSS iran – Google News

    • Iran says Boeing officials will visit Tehran soon - Washington Times
    • Reimagining Iran: a Persian road trip - Irish Times
    • Tourists join bareheaded protest against Iranian clothing laws - BBC News
    • Germany charges two for spying on Iran's MEK on behalf of Iranian intelligence - Deutsche Welle
    • Iran Threatens the US and the Middle East: Stay Away from Our Redlines. Obama's Response? - Huffington Post
  • video
    کوچ بنفشه‌ها

    تهران‌ریویو مجله‌ای اینترنتی، چند رسانه‌ای و غیر انتفاعی است. هدف ما به سادگی، افزایش سطح گفتمان عمومی در مورد ایده‌ها، آرمان‌ها و وقایع جهان امروز است. این مشارکت و نوشته‌های شما مخاطبان است که کار چند رسانه‌ای ما را گسترش داده و به آن غنا و طراوت می‌بخشد. رایگان بودن این مجله اینترنتی به ما اجازه می‌دهد تا در گستره بیشتری اهداف خود را پیگیری کرده و تاثیرگذار باشیم. مهم‌تر از همه اینکه سردبیران و دست‌اندرکاران تهران‌ریویو به دور از حب و بغض‌های رایج و با نگاهی بی‌طرفانه سعی دارند به مسایل روز جهان نگاه کرده و بر روی ایده‌های ارزشمند انگشت بگذارند. تهران ریویو برای ادامه فعالیت و نشر مقالات نیازمند یاری و کمک مالی شماست.