کمی از اسرار من و خدا
7 Oct 2012
■ علیرضا رضایی

اما این دلیل نمیشود که تمام رازها و اسرار دنیا بدیهی باشند بلکه دقیقاً این بدیهیات دنیا است که راز هستند. خوشبختانه من به دلیل پیچیدگیهای مغزم با شما خیلی فرق میکنم ولی مثلاً همین خدا. بدیهیترین چیزی که در جهان میتواند وجود داشته باشد همین شخص خداوند است ولی میلیونها سال است که همه دنبال کشف این راز هستند. دقیقاً هم از همینجا مشخص میشود که خدا اصلاً وجود ندارد چون هر چیزی برای اینکه واقعاً «وجود داشته باشد» باید حتماً دلیلی هم برای اینکار داشته باشد نه اینکه ما ده میلیون سال بگردیم دلیل پیدا کنیم که همان چیز وجود دارد. من فکر میکنم که خداوند هم عین من از تحریک حس فضولی دیگران خیلی خوشش میآید و همین که من الآن دارم دربارهی خدا فکر میکنم دلیل محکمی است برای اینکه او وجود دارد. در واقع وجود خداوند هم یک راز است و من خودم چون به دلیل پیچیدگیهایم خیلی از این رازها دارم بنابراین خوب از جنس اینگونه رازها خبر دارم و میدانم که چنین رازهائی اصلاً در جهان وجود ندارد چون مثلاً اگر همین شخص خداوند با آن همه اطلاعاتی که میگویند دارد، وجود داشت خب پس دیگر چه رازی در جهان باقی میماند که ایشان جوابش را نداده باشد؟
به نظر من عالمان دینی و مبلغان مذهبی اصلاً هیچ کار و زندگیای ندارند چون اگر داشتند صبح تا شب مردم را از کار و زندگیشان نمیانداختند که مجبورشان بکنند که به رازهای خداوند فکر بکنند. آنها هم شغل شریفشان این است که از تمام بدیهیات عالم رمز و راز بسازند تا مردم به آنها فکر بکنند. تازه آنها از بدیهیات دنیا مردم را به نتیجهی معکوس هم میرسانند. مثلاً در مورد همین خداوند آنچنان از مهربانی و لطف و محبت او صحبت میکنند که آدم از ایشان خوشش میآید ولی درست در همان لحظه به همه میگویند که بخاطر این همه مهربانی خداوند باید از او بترسی. اتفاقاً همه هم میترسند و این خودش یک راز بدیهی است که چرا آدم باید از کسی که خوشش میآید بترسد؟ من استثنائاً جواب این پرسش را همین الآن میدهم تا مبلغین دینی را کنفت کرده باشم. دلیلش این است که اگر کسی از خدا نترسد آنوقت آنها مجبورند برای اینکه اموراتشان بگردد روزها بروند کار بکنند و کار کردن خیلی سختتر از ترساندن مردم از خداوند است. خداوند هم خودش انگار خوشش میآید که همه از او بترسند چون یک دفعه به یکجائی سیل و زلزله میفرستد تا ترس مردم تقویت بشود در صورتی که سیل و زلزله به هر کسی ربط دارد جز خداوند. شما اگر یک مقداری اطلاعاتتان در حد من از جغرافی عمیق بود به جای ترسیدن از خدا فوراً متوجه دلیل وقوع سیل و زلزله میشدید و میرفتید پی کارتان. الآن هم بروید پی کارتان. من تا دو هفتهی دیگر اینجا هیچ حرفی نمیزنم.

کلیدواژه ها: طنز, علیرضا رضایی |

باهات موافقم به همین سادگی !
روان و راحت مینویسی و شاخ و برگ الکی و خواننده گول زن به نوشته هات نمیدی، خودتی… همینش جالب و خواندنیه !
موفق باشی
سلام
عليرضا جان اسرار عالم هم به اين سادگي ها هم كه فكر مي كني نيست
به قول شاعر جهان به نور او هست پيدا كجا او از نور اين جهان گردد هويدا دوما سياست با دين ربطي نداره اوني كه گفته يكي يه يا سياست رو درك نكرده يا دين رو /هرچيزي جاي گاه خودش رو داره و با توهين چيزي بدست نمياد
سلام
من حوصله دین و مذهب و این کار رو بکن، اون چیز رو بخور، یه ماه نخور بعد بشین خودت رو ندارم ولی وجود خدا رو می پذیرم وُ هیچ وقت هم ازش نترسیدم.