اقیانوس، زن و نوشتن
11 Sep 2012
■ مصطفی خلجی
امین معلوف که آخرین رمانش را در سال ۲۰۰۰ منتشر کرده بود، پس از دوازده سال، امسال رمان جدیدی روانه بازار کتاب کرده است: «گمراهان».
این رمان حجیم پانصد و سی صفحهای، قصه «آدم»، یک لبنانی مهاجر است که در همان آغاز جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵، کشورش را ترک میکند و به غرب میآید.
بهار سال ۲۰۰۱، وقتی آدم در پاریس زندگی میکند، مراد، یکی از دوستان دوران کودکی و نوجوانیاش، به او زنگ میزند و میگوید دوست دارد قبل از مرگ او را ببیند. و آدم برای اولین بار پس از ترک کشورش، بلیط هواپیما به مقصد بیروت میخرد.
آدم به خانه مراد میرود و در تراس آن خانه، علاوه بر این دوست دوران کودکی، دوستان دیگرش را نیز میبیند که هر کدام شغلی متفاوت و دینی خاص دارند؛ یکی یهودی، آن یکی مسیحی و دیگری مسلمان. اما جنگ همه آنها را از هم جدا کرده است.
امین معلوف پیش از این رمان هم در کتابها و مقالات قبلیاش به ویژه در کتاب «هویتهای مرگبار»(۱۹۹۸) درباره همنشینی هویتها و فرهنگهای مختلف سخن گفته بود.
او در کتاب «نابسامانی جهان»(۲۰۰۹) مینویسد: «من عمیقا معتقدم که تمامی ادیان و ایدئولوژیها با خود، تخم جزماندیشی و عدم مدارا حمل میکنند، … ما به نفوذ و تأثیر مذاهب بر مردم باور داریم، اما هنوز نپذیرفتهایم که انسانها هم میتوانند بر مذاهب مؤثر باشند.»
در «گمراهان» نیز امین معلوف همین دغدغه را دنبال میکند؛ این که عقاید و هویت یک انسان چگونه میتواند او را تا مرز مرگ بکشاند و «مرگبار» باشد و اینکه «ریشه»های انسان چگونه میتواند «انسانیت» او را تهدید کند.
امین معلوف در زندگی شخصیاش نیز گذشته و اصالتش را انکار نمیکند، اما کلمه «ریشه» را دوست ندارد.
معلوف میگوید: «به دنیا آمدن، یعنی به «دنیا» آمدن، نه به «کشوری خاص» آمدن.»
تفکر «جهانوطن» در سطر سطر رمان تازه معلوف بازتاب دارد. اصلا شخصیت اصلی رمان بسیار شبیه به خود معلوف است. امین معلوف هم سال ۱۹۷۶ یعنی یک سال پس از آغاز جنگ داخلی لبنان، کشورش را ترک کرد.
شاید بتوان این کتاب را گونهای خودزندگینامه دانست، اما خود نویسنده درباره رمانش میگوید: «فقط فضای کلی این کتاب شبیه همان فضای دوران کودکی و نوجوانی و جوانی من در لبنان است، وگرنه من بقیه وقایع و شخصیتها را تغییر دادهام.»
دنیای بزرگ نویسنده در جزیرهای کوچک
اما امین معلوف که امسال، با چاپ رمان تازهاش و همچنین ورود به آکادمی فرانسه، سال پرباری را دارد و اسم خود را به عنوان «نویسنده» بیش از پیش تثبت کرده، کجا مینویسد و چه جایی الهامبخش اوست؟
این پرسش شاید درباره تمام نویسندگان مطرح نباشد، زیرا کمتر نویسندهای است که همچون امین معلوف، محل مخصوص نوشتن داشته باشد.
امین معلوف هر سال سه چهار ماه، یا حتی بیشتر، دست آندره، زنش، را میگیرد و به جزیرهای کوچک در اقیانوس اطلس در غرب فرانسه میرود: «ایل دیو» (Île-d’Yeu). رفتن به این جزیره برای معلوف، حکم بریدن از جهان و تمام دغدغههایش را دارد.
بیست سال است که امین و آندره به این جزیره میآیند. بار اول ژوئیه 1993 بود که این زن و شوهر نویسنده به ایل دیو آمدند؛ بله، آندره هم نویسنده است، نویسنده یک کتاب آشپزی با نام «آشپزی لبنانی».
همان سال، امین معلوف که خود فرزند صخره و ساحل و دریاست، از صخرههای زیبا، رنگ سفید دیوارها، آبی آرامبخش پنجرهها و شمایل گلهای ختمی این جزیره خوشش آمد. همچنین وسعت اقیانوس آنها را گرفته بود: «ما یکهو عاشق این جزیره شدیم.»
امین معلوف که دنبال جای دنجی برای نوشتن میگشت، این جزیره را انتخاب کرد: «اینجا فورا در نوشتن غرق میشوم.»
امین معلوف راست میگوید، نتیجه رفتن به این جزیره خیلی زود مشخص شد. همان سال اول، یعنی سال ۱۹۹۳، امین معلوف هفت ماه در این جزیره ماند و و وقتی به پاریس آمد، دستنوشتههایش تبدیل به رمانی شد با نام «صخره تانیوس» که جایزه گنکور همان سال را به دست آورد.
رمان «صخره تانیوس» درباره لبنان بود، آن هم لبنان قرن نوزدهم. خود معلوف درباره این کتاب میگوید: «وقتی بچه بودم پدرم داستانی برایم گفته بود. در قرن نوزدهم کدخدای دهی کشته میشود. قاتل برای فرار از محکومیت به قبرس میگریزد و سرانجام با مکر و حیله به تله میافتد و برای محاکمه به ده برگردانده میشود. بقیه داستان همه از تخیلات خودم سرچشمه میگیرد. از زندگی آرام و بیهرج و مرج در یک روستا در لبنان قبل از جنگ، در لبنانی که کمبود آن را عمیقا حس میکنم.»
حالا پس از بیست سال، دوباره معلوف در همین جزیره رمانی درباره لبنان مینویسد و به کشور مادریاش باز میگردد؛ گویی سواحل ایل دیو برایش یادآور سواحل بیروت است، با همان صخرهها و همان آب و هوا.
معلوف در این جزیره همه چیز را فراموش میکند و فقط تخیل میکند و مینویسد. گوشه عزلت، برای او به نوعی پرورش درون است.
برای معلوف، ساحل برای قدم زدن است نه برای دراز کشیدن. او شنا نمیکند، سوار قایق نمیشود، فقط وقتهایی روی یکی از همین صخرهها مینشیند و رو به دریا، به افق خیره میشود.
این نویسنده که خود در خانوادهای مسیحی به دنیا آمده، در سکوت ایل دیو فقط گهگاهی صدای ناقوس کلیسای کوچک جزیره را میشنود؛ کلیسایی که در قرن یازدهم ساخته شده است. همچنین خلوت معلوف را گاهی دیدار نویسندگان محلی آنجا مثل میشل راگون پر میکند.
خانه معلوف در این جزیره، بسیار ساده و به رنگ دیگر خانههای جزیره است: سفید و آبی. در این خانه او کتابخانه برای خود جور کرده که بتواند هم بخواند و هم بنویسد؛ کتابهایی درباره اسلام و اقوام مختلف و همچنین زندگینامه اشخاص. «وقتی در اتاقم را میبندم، خودم را در یک جعبه چوبی کوچک حس میکنم و جز نوشتن، همه چیز را از یاد میبرم.»
لابهلای کتابهای کتابخانه کوچک امین معلوف در ایل دیو، یکی از کتابهای پدرش هم به چشم میخورد: «البرلمان الامثل»(مجلس آرمانی) نوشته «رشدی معلوف». پدر امین معلوف هم نویسنده، شاعر و روزنامهنگار بود.
معلوف بخشی از آثار پدرش را سامان داده و آنها را تصحیح کرده است و اکنون او خیلی از دستنوشتههای پدرش را در همین کتابخانه نگهداری میکند.
امین معلوف همان طور که به عربی، انگلیسی و فرانسه کتاب میخواند، به همین سه زبان هم مینویسد، اما عربی را برای نوشتههای کوتاه، انگلیسی را برای کنفرانسها و فرانسه را برای کتابهایش به کار میبرد. او از سهزبانه بودن خود فهمیده که برای زندگی با دیگران باید آن گونه که حرف میزنند با آنها سخن گفت. همین دید جهانی امین معلوف باعث شده که آثارش به ۵۳ زبان خوانده شود.
یکی از نویسندگان مورد علاقه معلوف، اشتفان تسوایگ، رماننویس اتریشی است. تسوایگ در سال ۱۹۳۴ ناچار به ترک اتریش شد و به لندن گریخت. او پس از آغاز جنگ جهانی دوم، تابعیت بریتانیا را پذیرفت ولی در لندن طاقت نیاورد و از طریق آمریکا، آرژانتین و پاراگوئه، سرانجام در سال ۱۹۴۰ به برزیل رفت. اشتفان تسوایگ در تاریخ ۲۳ فوریه ۱۹۴۳ میلادی، در تبعیدگاه خود در برزیل، به زندگی خود پایان داد و به همراه همسرش خودکشی کرد.
شاید دلیل علاقه و احساس نزدیکی امین معلوف به این نویسنده، اندیشههای صلحجویانه تسوایگ است. «زندگی تسوایگ بر من خیلی تأثیر گذاشت؛ این که نویسندهای بتواند یک چشمانداز تاریخی جدید بگشاید. شما میتوانید انعکاس افکار تسوایگ را در آثار من درباره جنگهای صلیبی بیابید.»
همچنین چهره ادبی دیگر مورد علاقه معلوف، گیوم آپولینر است: «خیلی وقت است دوست دارم کتابی دربارهاش بنویسم.» آپولینر، شاعر فرانسوی قرن بیستم است که زندگی او نیز با جنگ گره خورده بود.
در نهایت اینکه، درست است که امین معلوف در لبنان به عنوان نماینده نسل جدید نویسندگان این کشور و در فرانسه هم عضو یکی از مهمترین نهادهای ادبی کشور است، اما او ترجیح میدهد تا آخر عمرش به همین جزیره کوچک بیاید و در همسایگی اقیانوس و در کنار همسرش، غذاهای لبنانی بخورد و فقط بنویسد.
منابع:
Le Magazine Littéraire, Septembre 2012
Lire, Septembre 2012
منبع: رادیو فرانسه

کلیدواژه ها: امین معلوف, مصطفی خلجی |
