یه روز یه ترکه … و زلزله!
11 Sep 2012
■ محمود فرجامی
جکها و ترکها
چند ماهی پس از انتخابات جنجالی سال 88 و وقتی که اعتراضها و سرکوبها در اوج بود از دوستی تبریزی که در تهران زندگی میکرد و تازه از سفری به زادگاهش برگشته بود از حال و هوای شهری که نامش با قیامها و جانفشانیها در انقلاب مشروطه پیوند خورده پرسیدم. آنچه میگفت برای هردویمان نگرانکننده بود. میگفت تا آنجا که با اقوام و خویشان و دوستان تبریزیاش صحبت کرده متوجه شده که آنها آنقدر از سرکوب اعتراض آذریزبانها در جریان وقایع سال 85 عصبانی و دلگیرند که سرکوبهای خونین جنبش سبز را بیشتر مسالهی “فارسها” می دانند و نه خودشان! حتی با حیرت میگفت از چند نفری شنیده که چندان هم بدشان نمیآید چنین زد و خوردهایی باعث ضعف فارسها شود. هر دو ترجیح دادیم اینطور فکر کنیم که چنین طرز فکری محدود به همان چند دوست و آشنای راوی است و از موضوع گذشتیم. اما دلگیری عمیق آذریها چیزی نبود که بعدا بارها به چشم کسی که کارش در ارتباط با طنز است نیاید.
سرآغاز غائله سال 85 در مناطق ترک زبان ظاهرا روشن و جزئی بود: در کارتونی که مانا نیستانی در “ایران جمعه” کشیده بود و به روال بیشتر کارهای او دنبالهدار بود، به تفصیل به زندگی سوسکها پرداخته شده بود و در کادری کوچک درباره زبان سوسکها از زبان سوسکی که مشغول گفتگو با دیگری بود نوشته شده بود “نمنه؟”. واژهای ترکی که به خاطر کثرت استفاده تقریبا فارسی محسوب میشود و میتوانست ارتباط قومی آن نادیده گرفته شود؛ همانطور که کاربرد کثیری از کلمات عربی و مغولی و فرانسوی در فارسی، دیگر با اعراب و مغولها و فرانسویان ارتباطی ندارد. با این حال، به دلایل مختلفی و از جمله امدادهای غیبی که سودشان در اغتشاش و سرکوب تامین میشود اعتراضها و اغتشاشات بزرگی نواحی آذری زبان را فراگرفت. از جملهی این امدادها یکی آنکه مشخص شد در حالیکه ایران جمعه کلا در تیراژ 30 هزار چاپ شده و سهم آن برای مناطق آذری زبان در حدود 3000 نسخه بوده فقط در طول یک شب 300 هزار نسخه از روزنامه در تهران چاپ و به مناطق آذریزبان ارسال شده بود.(1)
اسناد و مدارک بیشتر و همچنین خاطرات شاهدان عینی آن ماجرا این گمان را تا مرحلهی یقین پیش میبرد که یک پای ثابت آن غائله، نیروهای امنیتی حکومتی بوده اند که از یک سو مردم را تحریک به شورش میکردهاند و حتی خودشان به اموال عمومی آسیب میرساندهاند (کاری که به وضوح در جریان سرکوبیهای پس از انتخابات سال 88 رخ داد) از سوی دیگر به سرکوبی و تسویه حساب با فعالان سیاسی و اجتماعی ترکزبان و آذری میپرداختهاند. شهرآشوبیهای بعضی پانترکیستها و تجزیهطلبها که علیه فارسها نفرت پراکنی میکردند هم البته قابل انکار نیست.
با این حال مشخص است که دلگیری بسیاری از ترک زبانهای ایران نمیتواند یکسره مربوط به آن سرکوبی باشد، همانطور که واضح است بدون یک پیشینه ذهنی، محال بود “صرفا” به خاطر کارتونی کودکانه و کم اهمیت اعتراضاتی به آن بزرگی انجام گیرد. معترضان معتقد بودند ظلم و تبعیض علیه آنها ریشه دار و حساب شده است. با این حال از فهرست بلندبالای اجحافها، از محرومیتهای اقتصادی و ممانعت از آموزش زبان مادری در مدارس و بیتوجهی به فرهنگ مردم منطقه و غیره، تقریبا هیچکدام نبود که سایر اقوام و خرده فرهنگهای ایرانی از آن کمتر بهره برده باشند. سهل است که در مقایسه با آنچه بر کردها و بلوچها و ترکمنها و دراویش و سنیها میرود، وضعیت در آذربایجان و سایر مناطق ترکزبان خوب هم باشد. همشهری و همزبان و هممذهبِ رهبر فعلی و نخست وزیر سابق و یک دوجین وزیر و سردار اگر از تبعیض چنان به تنگ آید که ایستگاه اتوبوس آتش بزند، درویش کُردِ سنی حق دارد خودش را به جای ایستگاه آتش بزند. تازه همهی اینها در حالیست که بسیاری از فارسیزبانهای شیعه دوازده امامی هم که متهمند تبعیضها به نفع آنها صورت میگیرد، از تبعیضهایی که به نفع بسیج و روحانیون و سپاهیها انجام میشود در فغانند. به هر حال حکومت عدل اسلامی در هر چه کمکاری کرده باشد در ظلم باالسویه با استاندارد مطلوبی مشغول انجام وظیفه است.
به نظر میرسد در این زمینه تنها در یک چیز است که ترک زبانها با سایر ایرانیان فرق دارند و آن همان چیزیست که چه در اعتراضات سال 85 و چه در سایر موقعیتها مکررا به آن اشاره شده است. جکهایی درباره ترکها، که اتفاقا به نظر نمیرسد حکومت در ساختن و اشاعه آنها نقشی داشته باشد.
اگر این حجمِ بسیارِ ابراز همدردیها و کمکهای مادی و معنوی ایرانیان به هموطنان زلزلهزدهی آذری، فضای بدبینی را تا حدودی رفع کند، جا دارد در فضای کمتر ملتهب و دوستانهتری به مسائلی بسیار مهم در این زمینه پرداخت. از جمله پیشینهی جکهای نژادی و قومیتی در سایر کشورها، سابقهی “ترکها” در ادبیات طنزآمیز ایران، مسائل اخلاقی طنزهای نژادی و قومیتی، ارتباط بین ترکها و آذریها، نقش کلیشه ها و پروتوتایپها در ادبیات فکاهی، و نظایر آنها.
پانوشت:

کلیدواژه ها: آذربایجان, جوک, زلزله, قومیت, محمود فرجامی |

دوست عزیز کمکهای مردمی به مناطق زلزله زده در آذربایجان بسیار دور از انتظار بود اما شما با اتکا به کدام مدارک و اسناد این کمک رو به کل ایران تعممیم می دهید.
بر عکس ادعای شما اینجا در آذربایجان همه معتقدند 95 درصد کمکها توسط آذریها انجام گرفته است و نه فارس ها و دیگر مناطق قومی.اگر کمکهایی از تهران شده مربوط به آذریهایی است که 70 درصد جمعیت 15 میلیونی تهران را شامل میشوند.البته اینجانب منکر کمک از غیر ترکها نیستم اما لطفا از این قضیه به دنبال رانت سیاسی برای خودتان نباشد.مردم آذربایجان آنقدر شعور سیاسی دارند که با بیسکویت مادر و شیر پگاه و … از مطالباتشان نمیگذرند.مطالبات قومی مردم آذربایجان و دیگر نواحی قومی داخل مرزهای سیاسی فعلی ایران کاملا مشخص است.این خواسته های قومی یا بصورت دمکراتیک از سوی قوم فارس پذیرفته می شود و یا به زور گرفته میشود.راه سومی وجود ندارد.
مهم اینست که آنهایی که خود را منورالفکران قوم فارس میدانند به جای مبارز طلبیدن برای کشتار هموطن در مواجهه به تجزیه احتمالی، به فکر آماده کردن افکار فارس زبانهایی باشند که به شدت در این 90 سال لوس تربیت یافته اند.باید به فکر این باشید که فارس زبانها را متعاقد کنید که در ایران آینده چیزی به عنوان شهروند درجه 2 وجود نخواهد داشت در غیر اینصورت لااقل آذریها در چنین ایرانی نخواهند بود.
در باره کمک بی سابقه ایرانی ها گفتی و اگه در مناطق زلزله زده بودی میدیدی که مردم آذربایجان خودشان بیشتر از همه با وسایل شخصی خودشان کمکهای خودشان را به دست زلزله زدگان میرساندند و از نواحی دیگر و شهرهای دیگر و حتی کشورهای دیگر این ترکهای آـذربایجانی بودند که آستین بالا زدند و به کمک هم زبانان خودشان شتافتند اما در این میانم نمیتوان از کمک خهای سایر شهر ها هم برای مناطق زلزله زده چشم پوشی کرده و تشکر نکرد اما این کنک خها به اندازه ای نبوده است که شما اینگونه ترمز ریده از آن صحبت به میان بیاوریدئ البته آذربایجان در تمامی مصیبت ها در کنارشان بوده اند و این جواب محبت هایی است که وظیفه انسانی هر انسانی و منتی بر آن نست.
در مورد کاریکاتور مانا نیستانی هم اگر یکبار دیگر آن کاریکاتور را مرور کنی بد نیست چرا که در میان آن همه توهین توانسته بودی کلمه ای به نام (نمنه )را بیابی البته مشگل آذربایجانیها صرف کاذریکاتور موهون این راسیست نیست و این بهانه ای بود برای اعترا ض به چپاول منابع ملی آذربایجان از سوی فارسها و پایمال شدن حق و حقوقشان از جانب ایشان بود مردم آذربایجان پیشرو انقلابهایی بوده است که در این خطه روی داده است اما در بعد از این انقلابها همیشه مورد ظلم و ستم افرادی قرار گرفته اند که از آنها بوسیله ازاری برای رسیدن به هدفهایشان مورد استفاده قرر دادهاند اما سطح فکری و شعور ملی مردم آذربایجان به حدی رسیده است که دیگر به این اشتباهات تاریخی تن در نمیدهند و اگر هم قرار است هزینه ای هم بپردازند برای آذربایجان و آذربایجانی خواهند پرداخت.
یاشاسین آزربایجان
زبان مغولي؟! معلومه نويسنده هم ترك ها رو قبول نداره و بايد منتظر باشه.
با ياشاسين آذر گفتن هم ما نه خر مي شيم و نه بي هويت و سگ مي شيم.
[…] میسازد. پیشتر در یادداشتی در تهران ریویو با عنوان یه روز یه ترکه … و زلزله! سعی شد تا با اشارهای به این موضوع فتح بابی برای گفتگو […]