Home

Titleقصه‌های اساطیر ـ قسمت سوم

سرنگونی کرونوس

27 Aug 2012

■ محمود فرجامی
Font Size + | - Reset

در قصه‌ی قبل گفتم کرونوس چون خبردار شده بود که به دست یکی از فرزندانش سرنگون خواهد شد، همه‌ی آنها را به محض تولد می‌خورد. اما زنش، رئا آخرین بچه را پنهان کرد و به جای او تکه سنگی را در قنداق پیچید و به زئوس داد که او هم نفهمید و خورد و به این ترتیب زئوس نجات یافت. زئوس بعد از اینکه در جزیره‌ی کِرِت بزرگ شد خواست از پدرش انتقام بگیرد اما دید که حریف آن غول بی شاخ و با دُم نمی‌شود و به همین خاطر منتظر فرصت ماند تا دمار از روزگار او درآورد. البته من این بخش آخر را این طور رُک وخودمانی برایتان نگفتم و به جایش گفتم که زئوس گفت “گذشت از بزرگان است” اما حتما شما که گذشت‌های بزرگان را زیاد دیده‌اید متوجه منظور اصلی شدید.

زئوس در راستای همان بزرگی از متیس[1] دختر اقیانوس یاری خواست و او، با اینکه پزشک یا آشپز رستوران‌ نبود، چیزی به زئوس داد که هر کس آن را می‌خورد هرچه پیش از آن خورده بود را بالا می‌آورد. زئوس آن معجون را پنهانی در شراب پدر ریخت و کرونوس هر آنچه خورده بود را بالا آورد. در میان بالاآورده شده‌ها، خواهر و برادرهای زئوس هم بودند که صحیح و سالم داشتند با سنگی که به جای زئوس بلعیده شده‌ بود بازی می‌کردند و هی از همدیگر می‌پرسیدند «این داداش ما چرا اینقدر سِفته؟»

زئوس تمام ماجرا را به آنها گفت و از آنها یاری خواست تا کرونوس را به سزای اعمالش برسانند. خواهر و برادرهای زئوس، یعنی هستیا[2] و دیمیتر[3] و هرا[4] و هادس[5] و پوسیدون[6] که مثل زئوس در دامان پرمهر مادربزرگ و پری‌های مهربان تربیت نشده بود و طبعا در جریان امور هم نبودند در جواب زئوس گفتند «لذتی که در عفو هست در انتقام نیست». زئوس وقتی این را شنید خیلی عصبانی شد و می‌خواست کتک‌کاری راه بیندازد اما بعد با خودش فکر کرد اگر در همان هنگام خواهر و برادرهایش بفهمند چه لذتی در انتقام هست ممکن است کار به جاهای باریک بکشد. این بود که از خیر جنگ و دعوا گذشت و بنا را گذاشت به مذاکره و به آنها فهماند که با رساندن کرونوس به سزای اعمالش خودشان هم می‌توانند به جایگاه او، یعنی سلطنت آسمان‌ها و زمین برسند. اینطوری بود که بدون هیچ خشونتی خواهران و برادران همگی به این نکته رسیدند که فوائدی که در انتقام هست در عفو نیست. و از آنجاییکه که یونانی ها و به تبع آنها خدایانشان خیلی عقل‌گرا بودند، فایده را بر لذت ترجیح دادند و از همان لحظه نبردشان را بر ضد کرونوس آغاز کردند.

وقتی نبرد علنی شد، بیشتر تیتان‌های قلتشن به هواداری کرونوس درآمدند. زئوس در عوض به تارتاروس رفت و زندانی‌ها را آزاد کرد. همان طور که قبلا برای‌تان گفتم این تارتاروس زیرزمین امنیتی، یعنی زندان و شکنجه‌گاه مخوفی بود که از آغاز پیدایش نظام هستی ساخته شده بود و قاعدتا در هر نظامی ارزش خاصی داشت. این جور زندان‌ها معمولا در اواخر عمر یک نظام خالی می‌شوند اما در عوض در اوایل نظام بعدی پرتر از قبل می‌شوند. این رسم مال امروز و دیروز نیست و حتی خدایان هم به آن عمل می کردند.

زئوس سیکلوپ‌ها و هکاتون‌کری‌ها را از آنجا آزاد و هم‌پیمان خود کرد. اینها جزو گیگانت‌ها محسوب می‌شدند که در واقع خواهران و برادران تیتان‌ها، و همگی فرزندان زمین و آسمان بودند، اما بین‌شان شکرآب بود. گیگانت‌هایی که به جبهه‌ی زئوس پیوستند اکثرا از تیر و طایفه‌ی سیکلوپ‌ها و هکاتون‌کری‌ها بودند که زور بازو و شقاوت تیتان‌ها را نداشتند اما در عوض کله‌شان کار می‌کرد و اهل صنعت بودند.

آنها برای زئوس آذرخش را اختراع کردند که با آن رعد و برق بر سر دشمنانش می‌بارید و برای پوسیدون نیزه‌ی سه سری ساختند که با آن می توانست دریا را برآشوبد و دشمنانش را غرق کند. کلاه‌خودی هم برای هادس ساختند که تا آن را به سر می‌گذاشت نامرئی می‌شد و به این ترتیب می‌توانست بی آنکه دیده شود با تیتان‌ها بجنگد.

نبرد بزرگ ده‌سال طول کشید در این مدت کوه‌های زیادی جابجا و جنگل‌های فراوانی سوختند. زمین نابارور شد و رودها و دریاها به جوش آمدند. یک انقلاب واقعی…[7]! و سرانجام کرونوس و تیتان‌های همدستش از زئوس و یارانش شکست خوردند و از آسمان به زیر کشیده‌شدند.

حالا وقت جبران مافات و پر کردن دوباره‌ی تارتاروس بود. زئوس شکست خوردگان را در تارتاروس به بند کشید و چندی بعد ارواح شریر را برای شکنجه‌ی آنها به اعماق زمین فرستاد.


[1] – Metis

[2] -Hestia

[3] – Demeter

[4] – Hera

[5] – Hades

[6] – Poseidon

[7] متاسفانه در آن زمان گیگانت‌ها به فکر ساختن دستگاه آپارات و به تبع آن سالن سینما نیفتادند و در نتیجه امکان آتش زدن سینما با تماشاچی‌های داخل آن برای هیچ‌کدام از طرفین دعوا پیش نیامد. با این‌حال عموم تاریخ نگاران و اسطوره‌شناسان و خداشناسان و انقلاب‌نگاران معتقدند که با توجه به تلاش طرفین در نابود کردن هر چیزی که ممکن بود به درد کسی بخورد، آن واقعه یک انقلاب واقعی بود.

 
Tehran Review
کلیدواژه ها: , , | Print | نشر مطلب Print | نشر مطلب

  1. مزدک says:

    این یکی مثل قبلی خوب نشده بود.ولی بازم مرسی

What do you think | نظر شما چیست؟

Search
Most Viewed
Last articles
Tags
  • RSS iran – Google News

    • Iran agents training to storm Israel's border - WorldNetDaily - WND.com
    • Iranian Officials Threaten Two Candidates for the Presidency - New York Times
    • Three Foes Unite to Keep Wrestling in Olympics - New York Times
    • Iran-Based Hackers Traced to Cyber Attack on U.S. Company - Bloomberg
    • Iran defends post as chair of UN disarmament conference - Reuters