آغاز ناتمام
حقوق بشر ایرانی از کوروش تا سروش
16 Mar 2010
■ آیدا قجر
“من امروز اعلام میکنم که هر کس آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغل را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند. من اعلام میکنم که هر کس مسئول اعمال خود میباشد و هیچکس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفهای مرتکب تقصیر شود فقط مقصر باید مجازات گردد نه دیگران. من تا روزی که به یاری مزدا حکومت میکنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیردستان من مکلّف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان به عنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد و از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک چهارگانه بر عهده گرفتهام موفق گرداند”.
(اولین کتیبهی حقوق بشر ـ کوروش کبیر)
در سال 538 پیش از میلاد، کوروش قصد تسخیر بابل را نمود، از دجله عبور کرد و پس از سختی بسیار بابل را گرفت؛ شط فرات را برگرداند و پس از آنکه مجرای قدیم خشک شد، قشون ایران را از راه رود خشک شده وارد بابل کرد و بدون جنگ، بابل را تسخیر کرد.
اما آنچه این فتح را نامدار کرد، رفتار کوروش کبیر بعد از تسخیر بابل بود.
پس از تسخیر بابل، کوروش دستور آزادی تمامی اسیران یهودی را صادر کرد و اجازه داد تا آنها به فلسطین مراجعت کنند و معابد قدیم را که خراب شده بود، تعمیر نمایند.
رفتار انسانی او را پایهگذاری “حقوق بشر” خواندهاند و مهمترین سند تاریخی این مدّعا را کتیبهای میدانند که امروز به چندین زبان ترجمه شده و در سازمان ملل نگهداری میشود.
بر اساس این روایت، حقوق بشر در همین دوره از تاریخ ایران به دنیا آمد؛ اما آنچه کوروش پایهگذارش بود و رعایت کرد تنها یک “منش سیاسی” نبود، بلکه یک “مسلک اخلاقی” بود.
به تعبیر دکتر آرش نراقی که به حقوق بشر ارسطوئی معتقد است، “حقوق بشر، حداقل شرایطی است که یک انسان (صرفنظر از آنکه به کدام فرهنگ، مذهب، نژاد، جنسیت، و غیره متعلق است) برای احراز کارکردهای بنیادین گونه انسانی بدان حاجت دارد و حداقل مقتضیاتی است که یک انسان از آن حیث که انسان است باید واجد باشد و به این معنا حقوق بشر را باید جهانشمول تلقی کرد” و از این جهت رفتار کوروش در آن تاریخ، بسیار مترقی، اخلاقی و قابل توجه ارزیابی میشود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی سرفصلی به نام حقوق بشر در فرهنگ نظام جدید وجود نداشت و میان این مفهوم مدرن و اسلام سنتی را فاصلهای بدبینانه پر میکرد.
نخستین کسی که بحث حقوق بشر را در جمهوری اسلامی فراگیر کرد عبدالکریم سروش بود.
میتوان گفت که دهه دوم انقلاب، دهه تولد مباحث حقوق بشری در ایران بود. سروش موفق شد ابتدا در مجلات و محافل دانشجویی و سپس با روی کار آمدن سید محمد خاتمی در فضای عمومی این آگاهی را فراگیر کند که موازین حقوق بشر جزو پیش شرطهای فهم و پذیرش دین است. یعنی اگر فهمی از دین با موازین حقوق بشر به تعارض بیفتد، باید در حقانیت آن فهم تردید کرد. بنابراین، فهمی از منابع دینی که مغایر موازین حقوق بشر است، از نظر سروش، نه فقط سزاوار ورود به عرصه عمومی نیست؛ بلکه ارزش دینی آن در سپهر خصوصی نیز مورد تردید است.
پس از او افراد مطرحی مانند شیرین عبادی (نخستین زن مسلمانِ برنده جایزه نوبل) تلاش کردند تا درباره سازگاری اسلام و حقوق بشر بیشتر سخن بگویند. شیرین عبادی در یکی از سخنرانیهای بینالمللی خود گفت: “مشکل اصلي در ذات اسلام نيست؛ بلکه مسأله مهم آن است که بنا به دلائل مختلف، برخی از حکومتهای اسلامی مايل نيستند تفسيری از اسلام ارائه شود که منطبق با دموکراسی و حقوق بشر باشد”.
حقوق بشر پیش از آنکه مسئلهای سیاسی باشد، مسئلهای اخلاقی است. اگر ایران امروز ما نه فقط از نظر سیاسی؛ بلکه از نظر عاملی مهمتر به نام اخلاق در ورطهی سقوط باشد نخستین قربانی آن حقوق بشر خواهد بود.
در این میان، هر چه از پیشینه تاریخی حقوق بشر ایرانی بگوییم و تلاش روشنفکرانی چون عبدالکریم سروش را ادامه یک مبدأ تاریخی بخوانیم، واقعیت کنونی چیز دیگری است و فاصله زیادی با سرمایههای تاریخیمان دارد.
آنچه در ایران امروز دیده میشود نشانی از آن آغاز و این ادامه ندارد. بیاعتنایی به رعایت حقوق بشر و نقض صریح آن، بعد از انتخابات امسال شکل حقیقی خود را نشان داد. ابهام حل نشده در آرای واقعی مردم، ضرب و شتم و سرکوب معترضان، ایجاد فضای امنیتی ـ اطلاعاتی، روند رو به افزایش زندانیان عقیدتی ـ سیاسی و سرانجام رسیدن به نقطهای که ایرانِ امروز، رکورددار شمار روزنامهنگاران زندانی باشد نشانههای روشنی از عقبگرد جامعه و تاریخ ایرانی است.
در این نقطه از تاریخ ایران، به نام اسلام و زیر پرچم جمهوریت، بخش قابل توجهی از مردم بدون آشنایی به حقوق خود، مجبور به ادامه هستند و بخشی دیگر اگر بنای مخالفت بگذارند تاوان بسیاری سنگینی (از مال و جان و آبرو تا هویت و استقلال و آزادگی) پرداخت خواهند کرد.
اگرچه ایران با آن سابقه تاریخی در اهمیت قائل شدن برای حقوق بشر، امروز در زمرهی کشورهاییست که فاصله زیادی با تأمین این حقوق دارد؛ اما پیشرفت رسانهای دنیا، کوچکترین موارد نقض را در معرض دید تمام دنیا قرار میدهد.
اگر در سالهای قبل و به طور مثال در اوایل انقلاب و گمنامی قربانیان و مظلومان، نقض و تخلفی صورت میگرفت بعد از سالها به گوش مردم میرسید و یا اصلا نمیرسید؛ اما امروز با وجود فنآوری اطلاعرسانی بعد از شلیک مستقیم گلوله به سینهی دختری به نام ندا، کمتر از یک ساعت بعد تقریبا تمام دنیا مطلع میشوند و ندا به رمز ایستادگی در مقابل دیکتاتوری تبدیل میشود.
اینجاست که همهی دنیا علیه ایران برای نقض حقوق بشر موضعگیری میکند و حاکمیت مجبور است تلاش کند تا عضویت در سازمان حقوق بشر را به دست آورد.
وقتی ایران با مشکل نابرابری جنسیتی مواجه است که باعث شده تا جنبشهای مختلفی در راستای احقاق حقوق جنسیتی شکل بگیرد ناظران میپرسند کشوری که هنوز میان بشر و جنسیت تفاوت قائل است چگونه میخواهد عضوی از سازمان حقوق بشر باشد؟
حقوق بشر پیش از آنکه مسئلهای سیاسی باشد، مسئلهای اخلاقی است.
اگر ایران امروز ما نه فقط از نظر سیاسی؛ بلکه از نظر عاملی مهمتر به نام اخلاق در ورطهی سقوط باشد نخستین قربانی آن حقوق بشر خواهد بود.

کلیدواژه ها: حقوق بشر, سروش |
