روشنفکران هميشه هستند
15 Aug 2012
■ یدالله موقن
1 از ديدگاه تاريخي ميتوان سوفسطائيان يونان باستان را نخستين روشنفکران دانست. چون آنان به بحث درباره مسائل اجتماعي، سياسي و فلسفي در ميدانهاي عمومي شهر آتن ميپرداختند. در مقابل اينگونه روشنفکران، ميتوان از سقراط نام برد که با چنين بحثهايي در ميدانهاي عمومي شهر مخالف بود؛ زيرا خواهان شناخت عقلي عميقتر و منسجمتر بود. بنابراين از فرهنگ مدني و شهري کناره ميگرفت و در پي شناختي تخصصيتر و ژرفتر بود. اين نکته مهمي است. به اين معني که روشنفکران را اغلب سطحيانديش ميپندارند و آنها را متهم به ايجاد هياهو و جنجال ميکنند و تبليغاتچيشان ميدانند. به همين دليل متخصصان علوم سياسي و اجتماعي که دانش ژرفتري در اين حوزهها نسبت به روشنفکران دارند از سطحينگري روشنفکران بيزارند. اما بر عکس ژان پل سارتر ميگفت که روشنفکران وجدان اخلاقي عصر خود هستند و وظيفه آنان مشاهده وضعيت سياسي و اجتماعي در لحظه کنوني است و بايد آنان بتوانند آزادانه عقايد خود را در اين خصوص بيان کنند.
بعضيها معتقدند که روشنفکر هميشه نسبت به محيط خود احساس بيگانگي ميکند و يک خود- تبعيدي است که هميشه در حاشيه اجتماع به سر ميبرد. دست راستيها روشنفکران را نظريهپردازان افراطي ميدانند که بينشي سطحي نسبت به زندگي واقعي دارند. مثلاً در هلند اصطلاح روشنفکر داراي بار منفي است و به معناي کسي است که تصورات غير واقعي از جهان پيرامون خود در سر دارد. اما روشنفکران متخصص در سياست و علوم اجتماعي و نيز ليبرالهاي اجتماعي و سوسيال دموکراتها معمولاً از اصول دموکراتيک مانند آزادي، برابري، عدالت اجتماعي، حقوق بشر، رفاه اجتماعي، محيط زيست و اصلاحات سياسي و اجتماعي،هم در عرصه داخلي و هم در عرصه بينالمللي، حمايت ميکنند و در جنبشهايي که براي تحقق اين خواستهها به راه ميافتند به طور فعال مشارکت دارند. معمولاً روشنفکران به غير از چند استثنا داراي تمايلات چپ هستند.
از اين رو بيشتر وقتها مردم و حاکمان با سوءظن به آنان مينگرند. اما خود اصطلاح روشنفکر ميتواند بار منفي نداشته بلکه داراي بار مثبت باشد که نمونه بارز چنين روشنفکراني واسلاوهاول در جمهوري چک است که سالها در چکسلواکي تحت سلطه کمونيستها مبارزه کرد و پس از سقوط کمونيسم در اروپاي شرقي رئيسجمهور چک شد. همچنين ميتوان از فيزيکدان نامدار روسي، آندره ساخاروف نام برد که در شوروي سابق دست به مبارزه زد و از حقوق بشر و آزاديهاي فردي و اجتماعي دفاع کرد
رژيمهاي کمونيستي چه در گذشته و چه در حال بدترين ناقضان حقوق بشر بوده و هستند که نمونه بارز آنها چين کمونيست است. ولي متأسفانه روشنفکران چپ جنايات کمونيستها را ناديده ميگيرند و فقط از حکومتهاي کشورهاي غربي انتقاد ميکنند. هماکنون کشورهاي کمونيستي و نيز کشورهاي سابقاً کمونيستي مانند روسيه نه فقط همچنان ناقضان حقوق بشر و سرکوبکنندگان آزاديهاي فردي و اجتماعي هستند بلکه در سطح جهاني پشتيبان حکومتهاي خودکامهاي هستند که در نقض حقوق بشر و سرکوب آزاديهاي فردي و اجتماعي رکورد تازهاي از خود به جاي گذاشتهاند.
2 اما اين سوال مطرح است که آيا روشنفکري آيندهاي هم دارد؟ در پاسخ ميتوان گفت که ولتر هنگامي که شنيد مقامات سوئيسي دستور سوزاندن کتابهاي ژانژاک روسو را دادهاند، بر اين اصل معروف خود مجدداً تاکيد ورزيد که «من يک کلمه از آنچه تو ميگويي را قبول ندارم اما براي آنکه تو حق گفتن سخنان خود را داشته باشي، تا دم مرگ مبارزه خواهم کرد».
درست است که بيشتر رژيمهاي کمونيستي سقوط کردهاند اما پيدايش نحلههاي روشنفکري، ارتباط ارگانيکي با مارکسيسم- لنينيسم نداشته است. تا وقتي حقوق بشر در جايي نقض شود و آزاديهاي فردي و اجتماعي سرکوب شوند هميشه عدهاي خواهند بود که به پا ميخيزند و نسبت به بيعدالتيها اعتراض ميکنند. بنابراين روشنفکر هميشه وجود خواهد داشت.

کلیدواژه ها: روشنفکر, یدالله موقن |
