علل تصعید سیاسی
3 Aug 2012
■ عباس عبدی
بروز اختلافات ميان گروههاي سياسي، برخي افراد را که از بيرون به اين اختلافات نگاه ميکنند، دچار بهت و حيرت ميکند. ولي بروز اين مسأله در کليت خود طبيعي است، هرچند شدت و عمق آن ميتواند تعجببرانگيز باشد. در اين يادداشت به برخي از دلايل بروز اختلاف ميان جناح غالب اشاره ميشود.
احتمالاً تاکنون درباره اين آزمايش شنيدهايد که اگر يک دست خود را در يک ليوان آب سرد و دست ديگر را در يک ليوان آب گرم بگذاريم، و پس از مدتي آنها را در آوريم و هر دو را در يک ليوان آب ولرم بگذاريم، در اين صورت دست اول ما احساس گرما و دست دوم احساس سرما خواهد کرد. در حالي که درجه حرارت آب ولرم براي هر دو دست يکسان است، ولي آنچه که تعيينکننده وضعيت احساس ماست، مقايسه موقعيت جديد با موقعيت پيشين است. اختلافات سياسي ميان گروههاي گوناگون نيز همينطور است و بر حسب اينکه با چه چيزي مقايسه شوند براي ما معنا دارند. وقتي که يک گروه در برابر گروهي ديگر صفآرايي سياسي ميکند، به دليل شدت تضاد موجود ميان اين دو گروه، تفاوتهاي داخلي هر يک از گروهها به چشم نميآيد و همه آنها يکسان تلقي ميشوند. ولي هنگامي که به هر دليلي اين تقابل کماهميت شود، ناظر خارجي متوجه گوناگونيهاي داخلي اين گروهها ميشود. درواقع اين اختلافات دروني ميان آنها وجود داشته ولي به دليل حضور دشمن يا رقيب مشترک، ديده نميشده است و با حذف رقيب، اختلافات مذکور نمايان ميگردد، به همين دليل است که برخي سياستمداران توصيه ميکنند، براي جلوگيري از نمايان شدن اختلافات دروني و نيز تقويت وحدت، لازم است که هميشه بر حضور دشمن تأکيد شود. و حتي اگر دشمن هم وجود نداشته باشد، آن را ساخت يا به نحوي رفتار کرد که دشمن شکل بگيرد.
خوشمزگي منطق مبارزهي سياسي دشمنانه در داخل کشور، که هدف آن حذف رقيب (و نه شکست دادن آن در يک رقابت) است، در اين است که اگر بخواهيم به اين هدف برسيم و دشمن را حذف کنيم تا خيالمان راحت شود، اشتباه کردهايم. زيرا با تبديل رقيب به دشمن و حذف آن، به ناچار مجبوريم که خودمان را هم به دو قسمت دوست و دشمن تقسيم کنيم تا اين بازي ادامه يابد و اين يعني نابودي نهايي. بنابراين، يک علت مهم بروز اختلافات در جبههي موسوم به خودي، وقتي است که ناخودي حذف شود و فرآيند تقسيم خودي به دو گروه خودي و ناخودي ديگر آغاز شود. علت ديگر، واقعيت وجودي انسان و گروههاي سياسي است که ميکوشند خود را با محيط تطبيق دهند. در جوامع امروزي فرآيند انتخابات، مقطع مهمي براي اين تطابق است. اگر به انتخابات سال 88 مراجعه کنيم، خواهيم ديد که چه افراد و گروههايي، راههاي صد ساله را يک شبه طي کردند و از يک سر طيف به سر ديگر آن آمدند. البته زمينهي اين تغييرات در بطن گرايشها و انديشههاي آنان وجود داشته، ولي مجال بروز نداشته است. به همين دليل وقتي در يک جريان تند سياسي قرار ميگيرند و واقعيات سخت را تجربه ميکنند، دچار تغييرات اساسي ميشوند. اگر تا ديروز دهها نفر دربارهي وضعيت سياسي يا قضايي کشور، انتقاداتي را بيان ميکردند، برخي از اين افراد يا بيتفاوت بودند يا حتي آن اظهارات را محکوم ميکردند، ولي هنگامي که دست خودشان در آتش قرار گرفت، از اين رو به آن رو شده و نسبت به اوضاع شاکي ميشوند؛ آن هم چه شاکياي!
انطباق يافتن با شرايط جديد، با سرعت يکسان صورت نميگيرد. فرض کنيد که گروهي از افراد در محيطي گرم با پوشش نازک قرار دارند، اگر هوا سرد شود، همهي آنها به يک نسبت به لباسهاي خود اضافه نميکنند، بلکه بر اساس حساسيتشان نسبت به سرما اين کار را ميکنند. لذا پس از سرد شدن هوا ديگر شاهد آن يکدستي در نوع لباس پوشيدن آنان نيستيم و گروه مورد نظر از اين حيث گوناگون خواهد شد. در سياست هم شاهد چنين وضعي هستيم که با تغييرات عيني و بنبستهايي که به طور طبيعي به وجود ميآيد، افراد درون يک گروه واکنشهاي متفاوتي از خود نشان ميدهند که منشأ اختلاف ميان آنان خواهد بود. وقتي که يک مسير را با هم ميرويم، اگر به بنبست برسيم، هر کس به دلايل مختلف راهي را براي عقبگرد از آن پيشنهاد ميکند، که اين امر موجب اختلاف ميشود و هر چه بنبست حادتر باشد، اختلافات دروني اين رهروان بيشتر ميشود. علت ديگر بروز اختلافات، محدوديت منابع است. مبارزهي سياسي و اجتماعي عموماً در چهارچوب کسب منابع، اعم از مادي يا معنوي صورت ميگيرد و بر حسب اينکه ساختار اين مبارزه چگونه تعريف شود، وضعيت نيروها نسبت به يکديگر فرق خواهد کرد. در جوامعي که اين مبارزه در قالب بازي برد-باخت تعريف شود، هرگونه دسترسي يک طرفه به منابع مادي يا معنوي، به منزله محروميت طرف ديگر از آن منابع خواهد بود و اين وضعيت به درگيري و تقابل ميان دو طرف منجر ميشود. در حاليکه در بازي برد – برد، چنين وضعي حاکم نيست و سرجمع منابع در پايان رقابت بيش از مقدار آن در ابتداي رقابت است و هر دو طرف مبارزه کمابيش بهرهمند ميشوند، شايد يکي کمتر و يکي بيشتر.
اگر اين چند علت را براي تحليل وضعيت پيشآمده براي جناح سياسي غالب در کشور بررسي کنيم، خواهيم ديد که اختلافات موجود را نبايد اتفاق غيرمنتظرهاي محسوب کرد، زيرا با يکدست شدن حکومت پس از خرداد 88، و نيز با به بنبست رسيدن سياستهاي موجود و خطراتي که از ادامه راه حس ميکنند و از همه مهمتر با ساختار حاکم بر مبارزهي سياسي در ايران که در قالب بازي برد-باخت و حتي باخت – باخت، قرار دارد، بروز اين اختلافات رويدادي پيشبينيپذير بود و اگر منتقدان و اصلاحطلبان مقداري از فعاليتهاي بيثمر گذشتهي خود را کمتر ميکردند، اين اختلافات پيش و بيش از آنچه که هست، بروز ميکرد و بهرغم آن که کوششهاي بسياري براي پنهان کردن آن وجود دارد، ولي در ماههاي آينده که موسم انتخابات است، شاهد اوجگيري مجدد اين اختلافات خواهيم بود. اختلافاتي که هيچگونه راه حلي جز حذف يک طرف ندارد و البته اين آغاز ماجراهاي بعدي براي اختلافات جديدتر خواهد بود. اين گروهها در عرصهي رفتار سياسي، حالت تصعيد از خود نشان ميدهند. تبديل جامد به گاز بدون عبور از وضعيت مايع را، تصعيد ميگويند. اين گروهها هم از رفاقت تا دشمني ميان خود را با يک گام و بدون عبور از مرحلهي رقابت طي ميکنند؛ زيرا از رقابت که مستلزم شناسايي طرف ديگر است، نفرت دارند و عوارض چنين تصعيدي براي جامعه و مردم، پيشاپيش روشن است.
منبع: مهرنامه

کلیدواژه ها: اصلاحطلبی, حکومت, سیاست, عباس عبدی |
