ایران در سایه تحریمهای جدید و خطر جنگ
تعلیق غنیسازی؛ از یک شعار تا خواستهای جمعی
26 Jan 2012
■ مجتبی سمیعنژاد
فقر و انهدام کامل ایران؛ سرنوشت روزهای بیسرنوشتی است که نشانیاش را تحریمهای پیشین و تازه میدهند. روزهایی که اگر به همین روال و رویه پیش برود، روزهایی سخت و طاقتفرسا برای تک تک مردم ایران خواهد بود. روزهایی که اگر به آن برسیم بعدها از آن به عنوان «فاجعه» یاد خواهیم کرد. جمهوری اسلامی بیتردید مقصر اول این سناریو است که جز برای فقر و بدبختی مردم ایران نوشته نشده است. حکومتی که به خاطر رفتارهای تهاجمی و قهرآمیز با مردم ایران و کشورهای دیگر دنیا در این سی و اندی سال، دیوار بلندی از «بیاعتمادی» پیرامون خود کشیده است. حال اگر کنار این نام «بیاعتماد» فعالیتهای هستهای و اتمی نیز قرار گیرد؛ وضعیت موجود و این تحریمها و این شدت برخوردها آنچنان دور از انتظار نیز جلوه نمیکند. سیاست بینالملل نیز چنین واکنشهایی را پیشتر در موارد مشابه از خود نشان داده است.
جمهوری اسلامی به شکلی جدی تحریم شده است. نفت به عنوان کالای اول صاداراتی، پتروشیمی به عنوان کالای دوم صادراتی، بانک مرکزی به عنوان شاهرگ معاملات ارزی ایران و خرید فروش طلا و سنگهای قیمتی به عنوان پشتوانهی مالی کشور در معرض تحریم قرار گرفته است. بر اساس نوشتههای کاغذی در قطعنامهها و بیانیهها، این جمهوری اسلامی است که تحریم شده؛ اما چه کسی است که نداند این تحریمها چه بلای خانمانسوزی برای تک تک مردم ایران است که در آیندهای نزدیک حتی برای تأمین کالاهای اساسی خود نیز با هزاران مشکل مواجه میشوند. گر چه در همین آغاز و شروع، تحریمها در حال نشان دادن اثرات خود هستند و از آیندهای سخت سخن میگویند.
ایران در آستانه خطر بالقوهای است که در صورت بالفعل شدن، ضررها و خسارات آن تا مدتها بر سر ایران و ایرانی میماند و سالها وقت و هزینه لازم است تا این اثرات و ویرانیها رفع شود. تحریمهای جدید زنگ خطری است برای همهی ایرانیان در هر نقطهای از دنیا و با توجه به ادبیات این روزهای مقامات جمهوری اسلامی و خط و نشانهای نظامی غرب، خطر وقوع «جنگ» را نیز گوشزد میکند.
این خطرها که میزان و ابعاد آن قابل پیشبینی هم هست، نهیب میزند که حضور فعال همهی ایرانیان در این بزنگاه تا چه اندازه مهم است و تا چه اندازه باید در این برهه نسبت به این مسائل حساس بود. با این حال، راههای پیشروی شهروندان ایرانی برای دور شدن از این فاجعه چندان زیاد نیست؛ یا غرب باید دست از نگرانیهای خود بکشد و یا جمهوری اسلامی باید پاسخی قانع کننده با اتخاذ روشهای شفاف در فعالیتهای هستهای خود به غرب بدهد.
جمهوری اسلامی عرصهی واکنش حقیقی ما است و اعتراض به غرب بستری شعاری و مجازی و بدون اعمال فشار است. میتوان «تعلیق موقت غنیسازی اورانیوم» را به یک «خواست عمومی و جمعی» نزد ایرانیان تبدیل کرد. خواستی آنچنان همگانی که جمهوری اسلامی وادار به کوتاه آمدن از ماجراجوییهای هستهای خود شود
آنچه که در این نما از دیپلماسی غرب و جمهوری اسلامی پیشروی ما است، این نکته را نشان میدهد که نه غرب و نه جمهوری اسلامی کوچکترین توجهی به وضعیتی که برای شهروندان ایرانی پیش خواهد آمد نداشته و ندارند. جمهوری اسلامی خود با بازداشتها و زندانها و سرکوبهای مداوم و نادیده انگاشتن رأی و نظر مردم در طول این سه دهه به کرات گفته است که آنچه که برایاش اهمیتی ندارد، مردم ایران و وضعیتشان است. دولتهای غربی نیز آنچه که مدنظر دارند منافع ملی و امنیت جهانی برای فعالیتهایشان است و حتی اگر مردم ایران نیز در این مسیر قربانی شوند، تأثیری در روند کاریشان ایجاد نخواهد کرد.
دهها کشور اروپایی و غربی و آمریکا پس از لابیها و دادن امتیازهای گوناگون به یکدیگر، پس از سالها با اتخاذ یک تصمیم سخت این روزها به تحریم نفت ایران رسیدهاند، اقدامی که بیشک از ماهها قبل برای آن در پشت پرده برنامهریزی شده و در مورد آن سخن گفته شده است. تصمیمی که در اتحادیه اروپا برای جمهوری اسلامی گرفته شد، حاصل گفتوگویی یک روزه نبوده و نیست و سادهانگاری است که فکر کنیم به همین زودی و با اعتراض به این تصمیم، غرب از خواسته و روشی که برگزیده دست خواهد کشید. برای اعتراض به غرب نیز با وجود رسانههای پرقدرت غربی مجال و فرصت چندانی برای اعتراض نیست.
از دیگر سو اعتراض به تصمیم اروپاییها و آمریکا با این نگاه که جمهوری اسلامی «حق داشتن فعالیتهای هستهای را دارد» و یا «فعالیتهای هستهای ایران صلحآمیز است» و یا تعبیر این مسأله که این تحریمها «دخالت در امور داخلی ایران است» چیزی جز همنوایی و هم صدایی با تحلیلهای اشتباه جمهوری اسلامی نیست.
چنین تحلیلهایی به نظر سیاستهای تحمیل شدهی جمهوری اسلامی به گروهها و افرادی است که در بیشتر موارد به صورت «ناخواسته» و یا همانند جریان چپ بر اساس ایدئولوژیشان یا روی خط جمهوری اسلامی حرکت میکنند یا با آن همنوا میشوند. این تحلیلها غالبا به این مسأله میانجامد که جمهوری اسلامی بر مواضع غلط و مخرب خود در سیاست خارجی و دیپلماسی هستهای پافشاری کرده و حتی حمایت گروهها و افرادی که عنوان «اپوزوسیون» را نیز یدک میکشند، داشته باشد. نتیجهی این همراهی بیشک ایجاد سرعت در مسیری است که به فقر و فلاکت در ایران میانجامد.
چند دههی تاریخ معاصر ما پر از چنین تحلیلهای اشتباهی در مقاطعی حساس از سوی گروهها و افرادی است که میتوانستند با رویکرد و واکنشی صحیح خطری را دفع کنند. شاید یکی از بارزترین نمونهها را بتوان در این مورد حزب توده عنوان کرد که در حساسترین مقاطع چه در طول سالهای قبل و بعد کودتای 28 مرداد و چه در سالهای قبل و بعد از انقلاب 1357 با همنوایی اشتباه با حکومت مرکزی یا دولت خارجی فرصتهای گرانبهایی را دست کم برای خود از دست داد.
خطر تحریم آغاز شده و پیامد آن خطر جنگ نیز وجود دارد. اشتباه ممنوع است. توسل به شعارها و ایدئولوژیهای آرمانگرایانه این خطرها را دور نمیکند. نخستین واکنشهای حکومت جمهوری اسلامی همان است که پیشتر بوده و مهمترین اقدامی که از حالا روی آن دست گذاشته «راهپیمایی روز 22 بهمن» است تا طبق سنت هر ساله احتمالا جوابی به زعم خودش «دندانشکن» به استکبار جهانی که با «ملت ایران دشمنی میکند» بدهد. اما تحریم راه خودش را میرود، راهی به سوی فقر و تهیدستی بیشتر مردم.
دور از حقیقت نیست که برای رفع خطر با شرایط موجود؛ وادار کردن جمهوری اسلامی برای تعلیق موقت غنیسازی اورانیوم و بازگشت به میز مذاکره اگر نگوییم تنها راهکار موجود، نزدیکترین و قابل انجامترین کاری است که میتواند صورت بگیرد.
واکنش جامعه جهانی به رفتار مخرب جمهوری اسلامی تابعی از خواست و اراده اپوزوسیون ایرانی نیست و تحریمها نتیجه خواست خود غرب بر اساس منافعش بوده است. اگر غیر از این بود، این واکنشها بسیار پیشتر از این میتوانست در قبال موارد گسترده نقض حقوق بشر در ایران اتفاق بیافتد. در طول همین سالها اروپا و آمریکا در جریان سرکوبها و نقض متعدد حقوق بشر در ایران با جمهوری اسلامی قراردادهای اقتصادی و سیاسی بسته بودند، که حالا بسیاری از آنها را به خاطر فعالیتهای هستهای ایران فسخ کردهاند.
در سوی مقابل جمهوری اسلامی نیز بر اساس خواست و ارادهی مردم ایران رفتار نمیکند و واکنشهای این حکومت نیز بر اساس خواست و ارادهی ایرانیان نیست؛ اما نکتهی حائز اهمیت این است که جمهوری اسلامی عرصهی واکنش حقیقی ما است و اعتراض به غرب بستری شعاری و مجازی و بدون اعمال فشار است.
میتوان «تعلیق موقت غنیسازی اورانیوم» را به یک «خواست عمومی و جمعی» نزد ایرانیان تبدیل کرد. خواستی آنچنان همگانی که جمهوری اسلامی وادار به کوتاه آمدن از ماجراجوییهای هستهای خود شود. سرنوشت مردم کشورهایی که به خاطر دولتشان در معرض تحریم قرار گرفتند، تجربهای است که نشان میدهد در صورت انجام اینکار از سوی جمهوری اسلامی، آینده خطرناکی پیش روی ما قرار میگیرد. چرا که نه غرب و آمریکا از خواست خود کوتاه خواهد آمد و نه جمهوری اسلامی که هیچگاه به سرنوشت مردم وقعی ننهاده است.

کلیدواژه ها: ایران, تحریم, جنگ, مجتبی سمیعنژاد |

[...] مطلب در سایت تهران ریویو منتشر شده [...]