نکته آخر سردبیر ـ شش
بهار عربی: تفاوتها در بستری مشابه
2 Nov 2011
■ علی مهتدی
مقدمه:
شروین عزیز؛ از روزی که از ایده طراحی یک مجله اینترنتی متفاوت سخن گفتی تا امروز که آخرین روز تهرانریویو به سردبیریات است، نزدیک به دو سال گذشت. در این مدت، مجموعهای را ایجاد کردی که فراتر از گزارشها و بحثهای روزمره در رسانههای فارسیزبان؛ در اندیشه طرح سوالات کلیدی و تلاش در یافتن پاسخی برای این سوالات بود که بارزترین آنها خود را در مجموعه یادداشتها و مصاحبههای منتشر شده تحت عنوان «بررسی خشونت» و «برای پویایی جنبش سبز چه باید کرد» نشان داد. همکاری با تو در این دو سال، بزرگترین درس را در مدیریت دقیق و توأم با دوستی برایم داشت و بسیار متاسفم که نهالی که با فکر و ایده تو جان گرفت از صفای وجودت بیبهره شد.
***
«استبداد فردی، رسواترین و مضرترین شکل استبداد است و با اینحال فرد مستبد فقط یک فرد است و حتی میتوان گفت یک فرد گمنام و بیاهمیت میتواند او را با هر وسیلهای از میان بردارد. استبداد جمعی اما خشنترین نوع استبداد است. چه کسی میتواند در برابر امواج خروشان و در برابر قدرت همهجانبه مردم بایستد؟»
جملات فوق را یک جامعهشناس یا یک رهبر انقلابی بر زبان نرانده؛ بلکه بخشی از شعریست که معمر قذافی رهبر سابق لیبی، هجده سال قبل تحت عنوان «گریز به جهنم» سروده بود. تاریخ اما باید سپری میشد تا قذافی تعبیر دهشتناک شعر خود شده و سومین رهبر عربی باشد که در «امواج خروشان» و «قدرت همهجانبه مردم» فنا میشود.
از زمانی که محمد بوعزیزی دستفروش فقیر تونسی خود را از شدت یأس و نا امیدی به آتش کشید تا به امروز نزدیک به یک سال گذشته است. شرارههای آتشی که بوعزیزی بر جان خود زد، مرزها را در نوردید تا امروز که نیمی از کشورهای عربی یا دچار لهیب قیام مردمی هستند و یا در نوبت شروع آن.
قیامهای عربی ممکن است در نگاه اول مشابه یکدیگر و نشأت گرفته از یک بستر مشترک باشند؛ اما نگاه عمیقتری به آنچه در کشورهای عربی میگذرد، از تفاوتهای ماهوی و نتایج مختلف به دست آمده غبار زدایی میکند.
مردم تونس به نوعی تفاوتهای زیادی با دیگر مردم کشورهای عربی دارند و اگر به دنبال مشابهی برای آنها باشیم، شاید به مغرب نزدیکتر باشند تا سوریه یا یمن. این کشور علیرغم اینکه 23 سال زیر دیکتاتوری زینالعابدین بنعلی بود اما حبیب بورقیبه رییسجمهور اسبق این کشور بسان آتاتورک در ترکیه توانسته بود فرهنگ این جامعه را متحول کند.
در بین کشورهای عربی، تونس به دلیل ارتباط نزدیکش با اروپا و توریستهای زیادی که به این کشور رفت و آمد میکنند و همچنین نظام سکولار حاکم، به گونهای با حیات اجتماعی و لازمههای آن آشنایی داشت. از همین روست که پس از انقلاب مردمی و سقوط بنعلی، چند ماه بعد شاهد نوعی از انتخابات سراسری است که از قضا اسلامگراها در آن پیروز میشوند ولی همین اسلامگراها نیز شبحهایی ترسناک نیستند که قرار است تونس را به سرنوشت جمهوری اسلامی ایران دچار کنند.
بهار عربی هر چند مرزها را در نوردیده و دیکتاتورها را یکی از پس دیگری از اریکه قدرت به زیر میکشد، اما نه بافت مردمی مشابهی دارد و نه واکنش یکسانی از طرف جامعه بینالملل را شاهد بوده و نه حتی سرنوشت مشترکی از منظر نیل به دموکراسی برای آن قابل تصور است
راشد الغنوشی رهبر حزب نهضت اسلامی تونس در نخستین اظهارنظرهای خود پس از پیروزی در انتخابات تاکید میکند که حزبش قرار نیست جامعه را مجبور به رعایت قوانین اسلامی کرده و به عنوان مثال حجاب را اجباری یا مشروبفروشیها را تعطیل کند. تونس به آرامش مشغول گذار از دیکتاتوری به دموکراسیست و پیشبینی میشود مدل حکومتی حزب عدالت و توسعه ترکیه در این کشور نیز به اجرا در آید.
تعامل کشورهای غربی و جامعه جهانی نیز با این کشور متفاوت بود، بطوریکه کمترین میزان دخالت در انقلاب تونس شکل گرفت و اساسا جامعه جهانی به اندازهای غافلگیر شد و دولت بنعلی به سرعتی سقوط کرد که فرصتی برای سیاستگذاری در مقابل تحولات تونس فراهم نشد.
در مصر اما وضعیت تفاوت زیادی پیدا کرد. مصریها از دیرباز خود را طلایهدار اعراب و ملتی با سابقهای شش هزار ساله میدانند. همین نکته کوچک است که مصریها را از دنیا بینیاز میکند و شناخت دقیقی از آنچه در حال رخ دادن است، ایجاد نمیکند.
مردم مصر که سابقه حکومت محبوب جمال عبدالناصر را در اذهان خود دارند، با تجمعی نسبتا کوتاه در میدان تحریر، شاهد سقوط دولت حسنی مبارک بودند تا پس از آن وارد مرحلهای غریب شوند. از زمان سقوط مبارک تاکنون آنچه بر مصر گذشته بیش از آنکه نشان تحول این جامعه و حرکتش به سمت دموکراسی و هماهنگی باشد، بیشتر بیانگر اختلاف درونی در سطح مردم و عدم تغییر در سطح حکومت است.
مسیحیان و مسلمانان مصر در حالی وارد تنش لفظی و فیزیکی شدهاند که میدان تحریر هنوز هم شاهد تجمعهای اعتراضی مردمیست که میبینند هیچ چیز در کشور تغییر نکرده و ارتش مصر و نیروهای امنیتی سابق، کماکان کنترل کشور را در دست دارند و خواستههای اساسی مردم نیز بر زمین مانده است.
جدیترین چهرههایی که نامزد تصدی پست ریاست جمهوری هستند، اکثرا مسئولانی بلندپایه در دولتهای قبلی مصر بودند و این نگرانی وجود دارد که جامعه رفته رفته به سمت تنش و سردگمی بیشتر برود.
نحوه تعامل غرب اما در قبال مصر، تفاوتهایی بنیادین با تونس داشت. در اینجا دیگر حوادث غیرقابل پیشبینی نبودند و از همان روزهای نخست، ارتش مصر که تحتالحمایه آمریکاست؛ در برابر وقایع جاری بیطرفی را اتخاذ کرد هر چند که تا حدودی نیز خود را متمایل به مردم نشان داد. در واقع آنچه بعدتر در مصر قابل مشاهده شد، تلاش نیروهای غربی برای جلوگیری از فروپاشی بنیان دولت در مصر بود؛ اتفاقی که سرانجام نیز محقق شد.
لیبی، به کل داستانی متفاوت بود. 42 سال حکومت جنونآمیز معمر قذافی بر این کشور، اثری از حیات در آن باقی نگذاشته است. در میان مردم لیبی هر کسی که تقریبا زیر 55 سال سن داشته باشد؛ هیچگونه تصوری از یک کشور به معنای امروزی آن ندارد.
لیبی را یک نفر اداره میکرد که چهار دهه زحمت کشید تا دولت، ارتش، نهادهای مدنی، اقتصاد و زندگی اجتماعی مردم را با خاک یکسان کند. در لیبی جنگزده، درست است که مردم با کمک جنگندهها و سلاحهای ناتو از شر دیکتاتور رها شده و حتی به اسارت وی نیز رضایت ندادند؛ اما سرنوشت این کشور به شدت در هالهای از ابهام قرار دارد.
اکنون در لیبی 27 گروه شبهنظامی مسلح حضور دارند که ایستهای بازرسی خود را برپا کرده و جمع کردن سلاح از سطح کشور نیاز به برنامهای مدون و طولانی مدت دارد. علاوه بر آن، لیبی کشوریست که تنها بر درآمد نفتش تکیه دارد و معمر قذافی سالها درآمد نفت را در بانکهای مختلف جمع کرده بدون آنکه ذرهای از آن را خرج کشور و مردمش کند. در واقع انقلابیون لیبی اکنون با خزانهای پر پول در برابر تلی از ویرانه قرار دارند و از این جهت لیبی شاید تنها کشوری در جهان باشد که بعد از انقلاب نیازی به ویران کردن ساختار دولت قدیم و بنا کردن نظامی جدید نداشته باشد. اثری از زیرسازی و صنعت در این کشور نیست و تجربهای به نام احزاب سیاسی وجود ندارد. اینکه آیا مردم لیبی می توانند یک کشور را از نقطه صفر ساخته و شکلی نو بدان بدهند، شدیدا مورد تردید قرار دارد.
سوریه اما، هر چند که در نگاه اول مانند دیگر کشورهای عربی شاهد قیام مردمی است؛ اما عدم همراهی جامعه بینالمللی، مردم را در موقعیتی بسیار دشوار قرار داده است. هفت ماه از شروع تحرکات مردمی میگذرد؛ بدون آنکه بشار اسد حتی اندکی از جای خود تکان خورده باشد. بیش از سه هزار کشته و سی هزار زندانی در شرایطی توسط نهادهای مختلف و سازمان ملل ثبت شدهاند که جامعه جهانی کماکان در مقابل سوریه ساکت است و اتحادیه عرب نیز جز فرستادن هیئتهای سیاسی به این کشور و التماس به بشار اسد برای مذاکره، کار دیگری از پیش نبرده است.
چندی طول نخواهد کشید تا مردم سوریه دریابند که در این کارزار هیچ یاوری ندارند و چون منافع غرب و ایران در سوریه با یکدیگر همخوانی دارد، قرار نیست دولت اسد سقوط کند. از طرفی قیام مردمی را نمیتوان به هیچ وسیلهای در این کشور ساکت کرد و بیم آن میرود که با افزایش آمار قربانیان و گسترش خشونت به دیگر شهرهای سوریه؛ موج نفرتی در مردم ایجاد شود که حرکت مسالمتآمیز در چشم به هم زدنی به یک جنگ داخلی تمام عیار تبدیل شود.
در این وضعیت، سرنوشت سوریه چیزی بهتر از لبنان نخواهد بود که سالها جنگ داخلی، بنیان کشور را تحلیل برده و بیست سال پس از خاتمه آن هنوز هم لبنان چیزی به اسم دولت مستقر و استقلال ملی ندارد.
به این فهرست، کشورهای دیگری چون بحرین و یمن را نیز میتوان اضافه کرد و همچنین کشورهای دیگری مثل کویت که هر از چند گاهی تا آستانه تنش داخلی پیش رفته و سپس شاهد آرامش مقطعی هستند.
دو نمونه بحرین و یمن جزو کشورهایی هستند که هر چند حرکت مردمی در آنها با یکدیگر و با دیگر کشورهای عربی متفاوت است؛ اما وجه تشابه نگرانکننده آنها، واگذاری سرنوشت کشور به عربستان است. عربستان در یک کشور (بحرین) با نیروی نظامی وارد شده و مستقیما قیام مردمی را سرکوب میکند و در دیگری (یمن) گاهی از علی عبدالله صالح حمایت میکند و چندی بعد سخن از آشتی ملی به میان میآورد و سپس میشنویم که القاعده در صدد است یمن را به عنوان پایگاه جدید خود انتخاب کند.
بهار عربی هر چند مرزها را در نوردیده و دیکتاتورها را یکی از پس دیگری از اریکه قدرت به زیر میکشد، اما نه بافت مردمی مشابهی دارد و نه واکنش یکسانی از طرف جامعه بینالملل را شاهد بوده و نه حتی سرنوشت مشترکی از منظر نیل به دموکراسی برای آن قابل تصور است.
شاید بزرگترین نقطه اشتراک قیامهای مردمی در بهار عربی؛ تکرار این بخش از شعر معمر قذافی باشد که گفت «استبداد جمعی اما خشنترین نوع استبداد است».

کلیدواژه ها: بهار عربی, حکومت, علی مهتدی, قیام مردمی |

[...] تهران رویو [...]