یک ماه از بازداشت علی دینی ترکمانی، اقتصاددان منتقد، گذشت
27 Aug 2011
علی دینی ترکمانی، اقتصاددان منتقد طرح هدفمندی یارانهها، همچنان در زندان به سر میبرد.
به گزارش کلمه، بیش از یک ماه از زندانی شدن علی دینی ترکمانی، اقتصاددان برجسته و عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، میگذرد. او فارغالتحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه تهران است که در طول دو دهه گذشته نزدیک به ده جلد کتاب ترجمه و تالیف کرده و نزدیک به ۱۰۰ مقاله در نشریات علمی و جراید کشور به چاپ رسانده است.
دینی از منتقدین سیاستهای تعدیل اقتصادی در کشور است که در این زمینه مقالات متعددی به چاپ رسانده است. علت دستگیری او نامعلوم است. آخرین نوشته او یادداشتی است که در سوگ مهندس عزتالله سحابی نوشته است. این یادداشت او که میتواند بیانگر اندیشهها و مشی اجتماعی علی دینی باشد، در ادامه میآید.
سحابی: مهندسی با بصیرت اقتصادی
مقدمه: در دهه هشتاد، گهگاهی در طول سال پیش میآمد که با تنی چند از اقتصاددانان، مهندس سجابی را در دفتر کارش و یا در ماه مبارک رمضان در مراسم افطاری میدیدیم و به بحث درباره اوضاع اقتصادی میپرداختیم. معمولا در چنین جمعهایی از ورود به مباحث غیراقتصادی پرهیز میکرد و ترجیح میداد درباره تاریخ اقتصاد ایران، از دوران ملی شدن صنعت نفت تا به امروز، سخن بگوید. آنچه در این مطلب کوتاه عرض میکنم مبتنی بر برداشتهایی است که در این جلسات از شخصیت و رویکرد اقتصادی وی در ذهنم باقی است.
چند ویژگی برجسته:
اول اینکه، به عنوان یک مهندس دارای بینش و بصیرت باز و بالایی بود. برخی از مهندسان، اگر در چارچوب دروس و تجربهی کاری حرفهای خود باقی بمانند، معمولا واقعیت پیجیده را در چارچوب قاعده “دو دو تا چهارتا” قرار میدهند و دچار سادهسازیهای بیش از اندازه میشوند؛ علاوهبراین، به لحاظ معرفتی نیز چون خود را صاحب علم و دانشی مبتنی بر محاسبات دقیق وخدشه ناپذیر میدانند، در ارتباط با دیگران معمولا انتقاد ناپذیر میشوند. مهندس سحابی از ایندو به جد مبرا بود. با علاقهای که به علوم انسانی و به ویژه مطالعات اقتصادی داشت، سعی میکرد واقعیت اجتماعی را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهد و از قطعیت باوری رایج در تفکر مهندسی پرهیز کند. دوم، به رغم جایگاهی که در تاریخ معاصر سیاسی ایران دارد، گوش بسیار شنوایی برای شنیدن سخنان دیگران ولو انتقادی داشت؛ به جای تک گویی به گفت و گوی دو طرفه علاقه مند و برای آن احترام خاصی قائل بود؛ حقیقتا، آن را در عمل به نیکی پیاده میکرد حتی اگر طرف مقابلش دانشجوی مشتاقی بود. سوم، حافظه بسیار قوی داشت با تسلطی بسیار خوب بر دادههای اقتصادی مرتبط با اقتصاد ایران؛ اطلاعات آماری او در برخی از حوزهها از جمله نفت و گاز و پروژههای سرمایهگذاری دست اول و غنی بود؛ آنچنان که گاهی موجب حیرت مخاطبان میشد.
چند دیدگاه اقتصادی:
برای مردی که ریشه های اولیه هویت سیاسی و فکری خود را، به تبع محیط خانوادگی که در آن رشد یافته بود، در ارتباط بلافصل با جنبش ملی شدن صنعت نفت و مبارزات ضد استعماری مرتبط با آن تعریف میکرد، آرمانی جز توسعه ملی و مستقل – بر بستری از مناسبات دموکراتیک در عرصه سیاست داخلی و مناسبات کم تنش در عرصهیِ سیاست خارجی – نمیتوانست معنا پیدا بکند. توسعه ملی را، بدون آنکه به طور تخصصی با مفاهیم و نظریههای توسعه اقتصادی آشنایی داشته باشد، به درستی به عنوان فرآیندی از انباشت سرمایه تعریف میکرد که مرتبط با نیازها و تحولات درونی اقتصاد باشد تا مرتبط با نیازها و تحولات اقتصاد جهانی و قدرتهای برتر. در عین حال، بر این امر به خوبی واقف بود که پیشبرد چنین فرآیندی از طریق انزواگرایی و اتکای صرف به سرمایه ملی امکان ناپذیر است.
راهکار اساسی دسترسی به آن را در تعامل قوی میان دولت و سرمایه ملی از یکسو و ایندو با سرمایه خارجی از سوی دیگر میدانست. البته، با توجه به درآمدهای ارزی قابل توجه و نبود شکاف ارزی در اقتصاد ایران، سرمایه خارجی را بیشتر از بعد مدیریتی آن میدید تا رفع نیازهای ارزی و حتی نیازهای فناورانه. معتقد بود با توجه به سرمایه انسانی و دانش فنی موجود در اقتصاد نیازی به سرمایه خارجی نیست مگر برای مدیریت پروژههای سرمایهگذاری. یعنی، مشکل اصلی انباشت سرمایه را در مدیریت ضعیف میدید و گمان میکرد که سرمایه خارجی در این زمینه میتواند سودمند باشد. وقتی در برابر این پرسش قرار میگرفت که آیا مدیریت ضعیف فرآیند انباشت سرمایه را میتوان از طریق سرمایه خارجی رفع و رجوع کرد یا این نیز در ارتباط با تحولات درونی اقتصاد است، بر مجموعه عوامل موثر بر حکمرانی تاکید میکرد و بر این باور بود که در صورت استمرار این معضل، حتی از سرمایه خارجی نیز در این باره نمیتوان بهره برد.
در همین ارتباط، به نقش مسلط سرمایه تجاری که منافعش عمدتا در واردات است تا در تولید داخلی و تجارت مبتنی بر آن، توجه داشت؛ معتقد بود از آنجا که چنین سرمایهای مجال آن را ندارد تا بعد از تقویت بینانهای تولیدی در این حوزه گردش پیدا کند و موجب گسترش آن شود، برای جلوگیری از توقف گردش خود ناچار از استفاده از اهرمهای فشار برای واردات بیشتر است که نتیجه آن ورشکستگی تولیدات داخلی است. از همین منظر، برای کنترل قدرت سرمایه تجاری، راهکار را در افزایش سهم نیروهای سیاسی میدید که منافع سرمایه صنعتی و تولیدی ملی را نمایندگی میکنند. در عین حال، به شدت تخصیص درآمدهای ارزی نفتی برای واردات کالاهای مصرفی و اشاعه مصرف کالاهای خارجی را نقد میکرد و معتقد بود که چنین رفتاری علاوه بر به هدر دادن منابعیکه باید صرف انباشت سرمایه مولد و ظرفیت سازیهای تولیدی و اشتغال زایی شود، فشارهای تورمی را نیز به هنگام کاهش درآمدهای ارزی نفتی تقویت میکند؛ چرا که عادات مصرفی شکل گرفته مانع از آن میشود که مصرف با همان سرعتی که به هنگام افزایش درآمدهای ارزی نفتی افزایش مییابد به هنگام کاهش درآمدها کمتر شود. نکته قابل توجه اینکه رویکرد او مبنی بر ضرورت اولویت دادن به تولید ملی و حمایت از صنعتگران و تولیدکنندگان، با الگوی زندگی شخصی او کاملا سازگار بود. در اصل، همانطور که در عرصهی عمل از تکگویی پرهیز میکرد تا تساهل و مدارا را به عینه معنا کند، در عرصه رفتار اقتصادی نیز آنچه میگفت را در عمل رعایت و از مصرفگرایی پرهیز میکرد تا مصداقی از آنانی نشود که رطب میخورند و در همان زمان دیگران را از خوردن آن منع میکنند.
در مناقشه ای که بر سر قانون کار و تغییر آن پیش آمد ضمن نقد برخی از ویژگیهای رفتاری نیروی کار از جمله اینکه به محض تثبیت قرار داد، انعطاف پذیری آن کمتر میشود، بر این باور بود که معضل اصلی انباشت سرمایه بیش از آنکه قانون کار و محتوای آن باشد، فضای کسب و کار ضعیف و ریسک بالای سرمایهگذاری است که نه به نفع نیروی کار است و نه به نفع سرمایه؛ بنابراین، مادام که این مشکل رفع نشود تغییر قانون کار دردی را در زمینه انباشت سرمایه درمان نخواهد کرد و در شرایط فعلی که از اتحادیهها و سندیکاهای کارگری خبری نیست موازنه قوا میان سرمایه و نیروی کار را به ضرر دومی تغییر خواهد داد.
از منظر اقتصاد سیاسی، برای متناسب کردن ساختار قدرت با تحولات توسعهای مستقل و در عین حال کارآمد، به رویکرد تدریجی و گام به گام اعتقاد داشت. مهمرین دلیلی که در این باره ذکر میکرد، تجزیه ایران در پس هرگرد باد سیاسی تند و به مخاطره افتادن “ایران فردا” و زندگی فرزندان این مرز و بوم در آینده بود. افسوس که به رغم این همه دغدغه و نگرانی، فرزند نازنین او، هاله، نه تنها فرصت این را نیافت که مشتی از خاک پاک این سرزمین را به نمایندگی از مردمی که او را دوست داشتند، نثارش کند، بلکه ناباورانه جان به جانآفرین سپرد و در کنار او چهره در نقاب خاک کشید. یاد هر دو گرامی باد.
پی نوشت:
گه گاهی پیش یا بعد از جلسات مذکور، هدی صابر را در دفتر مهندس میدیدیم. سلامی و علیکی. اولین بار، او را اواسط دهه ۷۰ در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی دیدم. در این ایام و همینطور نیمه اول دهه هشتاد، به همت برخی از همکاران، در این دانشکده جلسات هفتگی بررسی مسایل اقتصاد ایران با نگاهی توسعهای برگزار میشد. چند جلسهای نیز به هدی و بحث او درباره تاریخ اقتصاد ایران اختصاص داشت. آنجه به طور خاص از او در آن لحظه ها در ذهنم باقی است نظم و جدیتش در برگزاری این جلسات به همراه تلاش قابل تحسینش برای تحلیل اقتصاد ایران در چارچوب رویکردی تاریخی است. یادش گرامی باد.

کلیدواژه ها: زندان, علی دینی ترکمانی, منتقد, هدفمندی یارانهها |
